کلاهخود شاخدار هنری هشتم بخشی بازمانده از یک لباس رزم کامل است که صنعتگری به نام کنراد سوزنهوفر آن را در فاصلۀ سالهای ۱۵۱۱ تا ۱۵۱۴ میلادی ساخت. این لباس به عنوان هدیهای از طرف ماکسیمیلیان اول، پادشاه «امپراطوری مقدس رُمی»، به هنری هشتم پادشاه انگلستان اهدا شد.
به گزارش فرادید؛ تا اینجای ماجرا همه چیز عادی است، اما آنچه که این کلاهخود را به یک معمای ۵۰۰ ساله تبدیل میکند، شکل و شمایل عجیب و جزئیات غیرعادی و حتی ترسناک آن است. شاید عجیبترین جزء این کلاهخود همان شاخهایش باشند؛ در دورۀ قرون وسطی شاخ اصلا دلالت جالبی نداشت و نمادی از شیطان یا مردان فاسد به شمار میآمد.
اما جزئیات عجیب کلاهخود به همین جا محدود نمیشود؛ چشمهای آن فاصلهای نامتعارف با یکدیگر دارند به طوری که یک فرد عادی احتمالا نمیتواند به درستی از داخل آن جایی را ببیند. دماغ آن نیز بزرگتر از حد معمول است و وجود تهریش نیز در اطراف چانه و دهان آن جلب توجه میکند. اما لبخند دنداننما و کریه و شیطانی کلاهخود نیز نکتۀ دیگری است که در اولین نگاه به آن متوجهش میشویم؛ لبخندی که انگار از دل یک فیلم ترسناک بیرون آمده است!
اگر با دقت و از نزدیک به کلاهخود نگاه کنیم متوجه چروکهای دور چشم نیز در چهرۀ این کلاهخود خواهیم شد. چیز دیگری که قطعا در اطراف چشمها جلب نظر میکند، عینکی عجیب و غریب از جنس برنج است که آدم را یاد دانشمندان دیوانه در فیلمهای علمی و تخیلی میاندازد.
اما این کلاهخود واقعا به چه منظوری و برای چه کسی ساخته شده؟ این هنوز یک معماست که پاسخ دقیق و قاطعی برایش وجود ندارد. آنچه میدانیم این است که پادشاه آلمان (یا همان امپراطوری مقدس رمی) بعد از انعقاد یک قرارداد اتحاد، آن را برای شاه انگلستان هدیه فرستاده است. اما قطعا به نظر نمیرسد که این کلاهخود واقعا برای شخص شاه و به عنوان یک لباس رزم واقعی فرستاده شده باشد.
یک حدس قوی از سوی مورخان این است که این کلاهخود را یکی از دلقکهای دربار هنری به اسم ویل سامرز استفاده میکرده است. یا شاید از آن در زمان برگزاری جشنها و مراسمات غیر رسمی و شاد استفاده میشده. این احتمال هم هست که حتی خود شاه یا درباریان آن را به عنوان یک شوخی روی سرشان میگذاشتهاند. اما چرا باید یک پادشاه چنین شوخی عجیبی را برای یک پادشاه دیگر بفرستد؟ هیچکس نمیداند.
به هر حال این اثر عجیب و غریب که در حال حاضر در موزۀ سلاحهای سلطنتی در لیدز انگلستان نگهداری میشود، گیرایی و جذبۀ شگفتانگیزی دارد؛ هم به خاطر راز و رمزهایی که دربارۀ هدف ساختش وجود دارد و هم به خاطر هنرمندی کمنظیر و درخشانی که در ساخت آن به کار رفته است.