bato-adv
کد خبر: ۶۴۶۳۸۳

دیگه تموم نیست ماجرا

دیگه تموم نیست ماجرا
انتقاد از اصلاح‌طلبان ذاتی و ناظر به رویکرد‌های اصلی‌شان نیست و به نظر می‌رسد همچنان هسته اصلی پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان دچار ریزش قابل ملاحظه نشده است. بنابراین ظرفیت‌های داخلی همچنان محل اعتنای مردمند و کسی که می‌تواند این ظرفیت‌ها را بالفعل کند و شعار بنیان‌برانداز تمام شدن ماجرا را بلاوجه سازد خود حاکمیت است.
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۴ - ۱۲ تير ۱۴۰۲

جعفر گلابی در روزنامه اعتماد نوشت: اولین‌بار در ناآرامی‌های سال ۹۶ که چندان هم خودجوش نبود و به سرعت از کنترل خارج شد شعار «اصلاح‌طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» شنیده شد. این شعار به طرز عجیبی بازتاب گسترده‌ای پیدا کرد درحالی که شعاردهندگان عده کمی بودند و دعوای آن روز ربطی به جناح‌های سیاسی کشور نداشت.

براندازان خارج نشین از فرقه رجوی تا سلطنت‌طلبان به وجد آمدند و با تمام توان از آن شعار حمایت کردند و بر سر هر ماجرایی این موضوع را پیش می‌کشند چنانچه گویی در یک رفراندوم بزرگ این معنا مورد تایید مردم قرار گرفته است! اما در داخل هم سیاسیون متعددی از دو جناح به اشاره یا تلویح بر این موضوع که مردم از دو جناح مذکور عبور کرده‌اند انگشت تایید نهادند و اعجاب‌برانگیز شدند! البته می‌توان در نوع و علت استقبال‌کنندگان شرح و بسط داد که فرصت دیگر می‌طلبد.

مسلما گستردگی نارضایتی‌ها از اوضاع کشور خصوصا تنگنا‌های رنج‌آور اقتصادی و انواع عقب‌ماندگی‌ها از قافله توسعه، بر فراز دسته‌بندی‌های سیاسی وجود دارد و بعید نیست که مردم در یک تعریف گسترده همه سیاسیون را دخیل در شکل‌گیری این وضع بدانند. اما این نارضایتی تاکنون مورد رصد دقیق آماری و نظرسنجی قرار نگرفته است و ابعاد و شکل و محتوای مخالفت با جناح‌های سیاسی موجود روشن نیست.

متاسفانه گاهی فضاسازی‌های سازمان یافته خصوصا ازسوی اپوزیسیون خارج کشور که درنهایت آزادی و برخورداری از امکانات گسترده رسانه‌ای صورت می‌گیرد حتی بر سیاسیون با تجربه داخلی هم تاثیر می‌گذارد و گاهی فردی برای عقب نماندن از فضایی که احساس می‌کند به وجود آمده است همراه می‌شود و بسیاری از محکمات و دلایل متقن را نادیده می‌گیرد. نکته کاملا روشن در این معنا، نتیجه‌گیری عقلانی است که مغفول می‌افتد و تعجیل بلاوجه در همراهی با فضای کاذب را به اثبات می‌رساند.

فرض کنیم اکثریت عظیمی از مردم از دو جناح موجود ناامید شده‌اند، کدام دلیل عقلی و علمی ثابت می‌کند که این اکثریت لاجرم به جریان سوم یا اپوزیسیون برانداز متمایل شده‌اند؟! حداکثر اینکه اگر مردم از جناحین موجود گسسته باشند هنوز هیچ تصمیمی برای جایگزینی آن‌ها نگرفته‌اند و هیچ شخص و گروهی نتوانسته است تمایل قابل ملاحظه و رویت‌پذیری از مردم دریافت کند.

مثلا در اعتراضات پاییز سال گذشته با اینکه تندترین شعار‌ها سر داده شد ولی جای خالی تمایل معترضین به شخص یا گروهی کاملا ملموس بود. از آن مهم‌تر عدم پیوستن توده‌های مردم به اعتراضات نشان داد که جامعه ایرانی با همه نارسایی‌ها که حس می‌کند و اعتراضی که به کمبود‌ها و ناکارآمدی‌ها دارد تصمیم تندی برای عبور از شرایط موجود نگرفته است و القائات عظیم رسانه‌ای نتوانست آنان را به کنش انقلابی متقاعد کند. اتفاقا این حادثه مهم می‌تواند نشان‌دهنده تامل و تعقل جدی متن جامعه باشد.

به نظر می‌رسد معدل اذهان مردم هنوز امید دارند که وضعیت موجود بالاخره از زاویه‌ای کم‌هزینه رو به سامان رود و نگاه امیدوارانه‌ای وجود دارد که متوجه برخی شخصیت‌های علمی، سیاسی و مذهبی داخل کشور است. در ماجرای اعتراضات سال گذشته که براندازان خارج نشین را به تکاپوی بی‌سابقه انداخت و برخی به صراحت از حضور خود در تهران تنها پس از چند هفته سخن راندند، روشن شد که جامعه ایرانی بالغ‌تر از آن است که نسبت به کشور خود بی‌مبالاتی کند و به شعاری و ژستی و نمایشی و نقاشی و آوازی خطر استیلای بیگانگان و عوامل آن‌ها را دست‌کم بگیرد.

بسیاری از مشعوف‌شدگان خارج نشین به سرعت تفرق و تفرعن و توهم و فرصت‌طلبی و منفعت‌جویی و موقعیت‌سازی برای خویش و فاصله عمیق خود با درد‌های شهروندان ایرانی را آشکار کردند و پایه‌های ادبار مردم به آن‌ها از گذشته مستحکم‌تر شد. کاش حاکمان و تصمیم‌گیران قدر این مسوولیت‌شناسی و آگاهی مردم را دریابند و رای و نظر و اراده ملت تعیین‌کننده سرنوشت همه جناح‌ها و چگونگی اداره کشور بشود.

اما چرا احتمالا نه تنها اصلاح‌طلبان بلکه اصولگرایان هم با همه ریزش‌هایی که می‌توان حدس زد اصلی‌ترین پایگاه اجتماعی را دارند و اگر مجال یابند و شایسته عمل کنند و بخت یارشان باشد، خواهند توانست اقبال مردم را از آن خود کنند؟ اصولگرایان که در دولت آقای احمدی‌نژاد کارنامه به شدت منفی داشتند دولی باز هم در یک انتخابات تقریبا بی‌رقیب ۱۸ میلیون رای را از آن خود کردند و اگر این رقم به واسطه عملکرد ضعیف دولت آقای رییسی و ناکارآمدی و تشتت درونی و سطح نازل مدیرانش به شدت تنزل کرده باشد بازهم رقم قابل ملاحظه‌ای باقی می‌ماند. مشکل اصولگرایان فاصله با تحولات پرسرعت جامعه و بینش ساده‌انگارانه و متکی به قدرت است.

ولی اصلاح‌طلبان در دولت آقای خاتمی بهترین کارنامه اقتصادی را از آن خود کردند و در دولت آقای روحانی توانستند راه تعامل سازنده با دنیا براساس مبانی صحیح و توسعه‌گرا و مستقل را باز کنند و این‌ها چیزی نیست که با تبلیغات و گذشت زمان از یاد‌ها برود. باوجود برخی انتقاد‌ها که مردم و شخصیت‌ها و سیاسیون از اصلاح‌طلبان دارند که فلان‌جا کند و بهمان جا تند رفتید و برخی هم حب مقام از خود نشان دادند و برخی دیگر به مال و مکنت رسیدند ولی عمده دغدغه‌هایی که متوجه اصلاح‌طلبان می‌شود این است که نمی‌گذارند شما با تمام سرمایه و تجربه و منش خود در صحنه حاضر شوید و در صورت حضور کار کنید و اگر ادباری هست از همین ناحیه است.

به تعبیر رساتر انتقاد از اصلاح‌طلبان ذاتی و ناظر به رویکرد‌های اصلی‌شان نیست و به نظر می‌رسد همچنان هسته اصلی پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان دچار ریزش قابل ملاحظه نشده است. بنابراین ظرفیت‌های داخلی همچنان محل اعتنای مردمند و کسی که می‌تواند این ظرفیت‌ها را بالفعل کند و شعار بنیان‌برانداز تمام شدن ماجرا را بلاوجه سازد خود حاکمیت است.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین