فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
یاد باد آن که نَهانَت نظری با ما بود
رَقَمِ مِهرِ تو بر چهرهٔ ما پیدا بود
یاد باد آن که چو چَشمت به عِتابم میکُشت
مُعْجِزِ عیسَویَت در لبِ شِکَّرخا بود
یاد باد آن که صَبوحی زده در مجلسِ انس
جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود
یاد باد آن که رُخَت شمعِ طَرَب میافروخت
وین دلِ سوخته پروانهٔ ناپروا بود
یاد باد آن که در آن بزمگَهِ خُلق و ادب
آن که او خندهٔ مستانه زدی صَهبا بود
یاد باد آن که چو یاقوتِ قدح خنده زدی
در میانِ من و لعلِ تو حکایتها بود
یاد باد آن که نگارم چو کمر بَربَستی
در رکابش مَهِ نو پیکِ جهان پیما بود
یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست
وآنچه در مسجدم امروز کم است آنجا بود
یاد باد آن که به اصلاحِ شما میشد راست
نظمِ هر گوهرِ ناسُفته که حافظ را بود
شرح لغت: رقم مهر: نشان عشق/ شمع طرب: شمع شادی/ یاقوت قدح: بادهی یاقوت فام/ گوهر ناسفته: سخنان بدیع و بکر
معشوق به نگاه عنایت خود به عاشقان مینگرد، اگر چه آنان باید در راه عشق از جان خود بگذرند و آن را فدای معشوق سازند، اما معشوق بار دیگر زنده شان میسازد و جانی در کالبدشان میتراود تا از محضر دوست بهره گیرند.
فرصت جوانی را از دست نده و قبل از آن که مانند چوگان خمیده و پیر شوی، از زندگی لذت ببر. از آه و مناجات در نیمه شب قافل نباش که مثل صبح روشن دلت را صیقل میدهد.