طی هفتهها و روزهای گذشته اخبار پراکندهای درباره مذاکرات محرمانه بین ایران و آمریکا منتشر شده است. حتی وبسایت هاآرتص اواخر هفته گذشته گزارشی منتشر کرد و مدعی شد که برآورد اسرائیل این است که ایران و آمریکا طی هفتههای آینده به توافقی هستهای دست خواهند یافت.
به گزارش هم میهن، چند روز پیش از آن نیز وبسایت میدل ایستای در گزارشی مدعی شده بود که تهران و واشنگتن درباره توافق موقت به نتیجه رسیدهاند و قرار شده که ایران در ازای برداشته شدن برخی تحریمها، غنیسازی ۶۰ درصد را متوقف کرده و متعهد شود که با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری خواهد کرد. اما روز جمعه، هم ایران و هم آمریکا این اخبار را تکذیب کردند.
روز گذشته بار دیگر خبری مشابه منتشر شد و این بار وبسایت اکسیوس به نقل از سه منبع آگاه مدعی شد، ایران و آمریکا در عمان مذاکرات محرمانهای با میانجیگری و پیامرسانی مقامات عمانی صورت دادهاند.
آکسیوس به نقل از سه منبع مطلع نوشته که یک هیئت ایرانی نیز همزمان وارد عمان شد. یکی از این منابع گفت: علی باقریکنی، مذاکرهکننده ارشد هستهای ایران نیز در این هیئت حضور داشت. به گفته این منابع، مک گورک، مشاور ارشد بایدن در حوزه خاورمیانه و مقامات ایرانی به صورت مستقیم با یکدیگر ملاقات نکردند.
دو طرف در مکانهای جداگانهای حضور داشتند و مقامات عمانی بین آنها رفتوآمد داشتند و پیامهایی را ارسال میکردند. به گزارش اکسیوس «مذاکرات نزدیکسازی» نشاندهنده اولین تعامل غیرمستقیم بین ایالات متحده و ایران به این شکل در چند ماه گذشته است. گفتگوها در بحبوحه نگرانیهای فزاینده در کاخ سفید در مورد پیشرفتهای هستهای ایران انجام شدند.
برت مکگورک، هماهنگکننده خاورمیانه کاخ سفید، در ۸ ماه مه بهطور مخفیانه به عمان سفر کرد تا با مقامات عمانی درباره تماس دیپلماتیک احتمالی با ایران در رابطه با برنامه هستهایاش، همانطور که هفته گذشته اکسیوس گزارش داد، گفتگو کند. به گفته این منابع، یکی از پیامهای اصلی آمریکا بر بازدارندگی متمرکز بوده است.
این منابع گفتند که ایالاتمتحده به صراحت اعلام کرده که اگر ایران به غنیسازی ۹۰ درصدی اورانیوم - سطح مورد نیاز برای تولید سلاح هستهای - برسد، بهای سنگینی را خواهد پرداخت. منابع گفتند که هدف از تبادل غیرمستقیم پیامها بین دولت بایدن و ایران، دستیابی به «تفاهم» در مورد راههای کاهش تنش در بحث برنامه هستهای ایران، رفتار ایران در منطقه و نقش آن در جنگ اوکراین بود. چنین تفاهم و تنشزداییای در منطقه میتواند بعداً بهعنوان مبنایی برای مذاکرات آینده در مورد توافق هستهای جدید بین طرفین مورد استفاده قرار گیرد.
هنوز مشخص نیست که آیا طرفین به چنین تفاهمی نزدیک هستند یا خیر. اما معنای این اخبار چیست؟ منطور تلاش آمریکا برای رسیدن به «تفاهم» با ایران در مورد «راهکارهای کاهش تنش» در بحث برنامه هستهای ایران، «رفتار ایران در منطقه» و «نقش تهران در جنگ اوکراین» چیست؟ چرا برت مکگورک به عمان رفته و از رابرت مالی خبری نیست؟ منظور از اینکه این «تفاهم» ممکن است بتواند بهعنوان مبنایی برای مذاکرات آینده در مورد «توافق هستهای جدید» مورد استفاده قرار گیرد، چیست؟
در خبری که اکسیوس منتشر کرده، هیچ اشارهای به مذاکرات برجامی نشده است. وانگهی، به نظر نمیرسد برت مکگورک در سطحی باشد که به مذاکرات هستهای ورود کند. کاملاً واضح است که مذاکرات هستهای در دولت آمریکا به رابرت مالی سپرده شده است. از این جهت غیبت مالی در عمان و حضور برت مکگورک در مسقط و گفتوگوی غیرمستقیمش با علی باقری، میتواند نشاندهنده تصمیم آمریکا برای انتقال پیام به صورت مستقیم به ایران باشد.
اما آیا آمریکا نمیتواند این پیام را از طریق واسطهها به ایران منتقل کند؟ پاسخ میتواند این باشد که گاهی اوقات کشورها برای انتقال پیامهای مهم و با این هدف که پیام اثری قاطع داشته باشد، ممکن است واسطهها را حذف کنند. دستور کاری که اکسیوس درباره این مذاکره ادعایی مطرح کرده نیز جالب توجه است.
سه موضوع هشدار آمریکا به ایران در خصوص غنیسازی ۹۰ درصدی، رفتارهای منطقهای ایران و نقش ایران در جنگ اوکراین از جمله موضوعات این مذاکره عنوان شده است؛ بنابراین به نظر میرسد که موضوعات غیربرجامی مدنظر آمریکا بوده و این احتمال وجود دارد که آمریکا قصد داشته با استفاده از کانال مذاکرات مخفی، پروژه مهار ایران را ذیل نام «کاهش تنش» دنبال کند.
گزینههای پیش روی آمریکا در مواجهه با ایران، با در نظر گرفتن برنامه هستهای و بنبست ایجادشده بر سر احیای برجام از سه حالت خارج نیست: احیای برجام، حرکت به سمت استفاده از گزینه نظامی و کنترل و مهار ایران. مقامات آمریکایی و اتحادیه اروپا از شهریورماه سال گذشته و بهخصوص پس از آغاز اعتراضات در ایران، مدام اعلام کردهاند که احیای برجام دیگر اولویتشان محسوب نمیشود. به موازات اعلام این مواضع، این کشورها مدام از همکاری دفاعی نظامی ایران و روسیه سخن به میان آوردهاند و از نحوه برخورد ایران با معترضان داخلی انتقاد کردهاند.
بحث مربوط به فروش پهپادهای ایرانی به روسیه نیز همواره در رسانههای غربی مطرح شده است. هرچند ایران بارها اعلام کرده که پهپادی برای استفاده علیه اوکراین به روسیه نداده است، اما این مواضع ایران هرگز باعث نشده که این ادعا تکرار نشود؛ بنابراین اینطور بهنظر میرسد که نزدیک شدن ایران به روسیه طی بازه حدود یک سال گذشته موجبات نگرانی آمریکا و اروپا را فراهم آورده است. در هر صورت اروپا و آمریکا در میانه یک رویارویی مستقیم با روسیه به سر میبرند.
آمریکاییها تا به اینجای کار حدود ۸۰ میلیارد دلار به اوکراین کمک کردهاند و حالا هم بحث ارائه جنگندههای اف-۱۶ از سوی آمریکا به اوکراین به میان آمده است. اروپاییها نیز روسیه را پشت مرزهای خود میبینند و هزینههای سنگینی برای حمایت از اوکراین صورت دادهاند. از زمان حمله روسیه به اوکراین، اروپا سعی کرده تا آنجا که میتواند از وابستگی انرژی خود به روسیه بکاهد، تحریمهای متنوعی را علیه روسیه اعمال کند و روند کمکهایش به اوکراین متوقف نشود.
اتحادیه اروپا برای اجرایی کردن این تصمیمات هزینههای داخلی زیادی نیز پرداخته است؛ بنابراین به نظر میرسد که این رویارویی برای اروپا یک رویارویی حیثیتی و موجودیتی است؛ بنابراین از چشم اروپا، هر کشوری که به هر نحوی در این رویارویی در کنار روسیه قرار بگیرد، به طرز اولی بهطور مستقیم علیه منافع اروپا اقدام کرده است.
در چنین شرایطی به نظر میرسد که اروپا و آمریکا تمایلی نداشته باشند توافقی با کشوری امضا کنند که حتی بهطور غیرمستقیم از روسیه حمایت میکند؛ بنابراین تا به اینجای کار اینطور به نظر میرسد که همکاریهای نزدیک دفاعی میان ایران و روسیه به یکی از موانع احیای برجام تبدیل شده است.
در سوی دیگر ماجرا، توافقات عادیسازی روابط میان ایران و عربستان و برخی دیگر از کشورهای خاورمیانه نظیر مصر و بحرین نیز توجه آمریکا و اروپا را به خود جلب کرده است. بهخصوص اینکه چین، به عنوان میانجی در این توافقات نقش جدیدی ایفا کرده و جای پای خود را در معادلات سیاسی خاورمیانه باز کرده است. مسلم است که این توافقات فضای تنفسی برای ایران ایجاد خواهد کرد و معادلات خاورمیانه را در فضایی خارج از رصد و کنترل آمریکا شکل خواهد داد.
به نظر میرسد از دید آمریکا و اروپا، احیای برجام و لغو تحریمهای ایران در چنین شرایطی موجبات تقویت مواضع ایران در منطقه خواهد شد و این چیزی نیست که آمریکا و اروپا از آن استقبال کنند. تصویری که آمریکا و اروپا در خصوص ایران مقابل خود دارند چیزی شبیه به این است: ایران طی یک سال گذشته روابط خود را با چین و روسیه (که اولی رقیب اصلی آمریکا محسوب میشود و دومی کشوری است که آمریکا و اروپا با آن در جنگ هستند) گسترش داده است. ایران در سوی دیگر ماجرا روابط خود را با کشورهای حاشیه خلیجفارس و بهخصوص عربستان سعودی عادیسازی کرده است.
در عین حال تهران همچنان به غنیسازی ۶۰ درصدی ادامه میدهد؛ بنابراین در چنین شرایطی احیای برجام میتواند پاس گلی به ایران باشد و توازن منطقهای را به ضرر اسرائیل بر هم بزند؛ آنهم اسرائیلی که این روزها درگیر بحران داخلی و مناقشه با فلسطینیها است.
در عین حال از نظر اروپا و آمریکا استفاده از گزینه نظامی علیه ایران نیز راهکار مناسبی نیست. گزینه نظامی، بسیار پرهزینه است و اساساً مشخص هم نیست نتیجهی مدنظر را در پی داشته باشد. از این جهت است که آمریکا و اروپا همچنان از دیپلماسی در خصوص ایران سخن به میان میآورند. اما نوعی از دیپلماسی که لزوماً بهمعنای احیای برجام سال ۲۰۱۵ نیست. اما اگر دیپلماسی در قبال ایران به معنای احیای برجام نیست پس چه کارکردی میتواند داشته باشد؟
از این نقطه است که گزینه سوم یعنی همان مهار ایران از طرق دیپلماتیک مدنظر قرار میگیرد. دولت بایدن با نزدیک شدن به رقابتهای انتخاباتی، آماده امضای توافق احیای برجام با ایران نیست. از سوی دیگر، برجام سال ۲۰۱۵ به واسطه پیشرفتهای هستهای ایران دیگر آن کارکرد مدنظر آمریکا و اروپا را ندارد، چهبسا که برخی از بندهای غروبش بهزودی منقضی خواهد شد. برای مثال در اکتبر سال جاری میلادی، محدودیتهای برنامه موشکی ایران طبق برجام از میان خواهد رفت.
موضوع دیگر این است که از نظر اروپا و آمریکا، احیای برجام سال ۲۰۱۵، لزوماً نهتنها مانع روابط نزدیک و همکاریهای دفاعی ایران و روسیه نمیشود، بلکه موجب خواهد شد دست ایران برای پیگیری سیاستهای فعلیاش بازتر شود. البته در عین حال، آمریکا و اروپا در خصوص برنامه هستهای ایران نمیتوانند بیتفاوت بمانند؛ بنابراین راهکار میانمدتشان ممکن است این باشد که به طرقی روند پیشرفت برنامه هستهای ایران را از طریق یک «تفاهم» کاهش دهند تا در میانمدت بتوانند راهکاری برای از میان برداشتن بنبستهای دیگر بیابند.
آنچه که اکسیوس درباره هشدار آمریکا به ایران درباره غنیسازی ۹۰ درصدی نوشته را نیز میتوان در همین راستا ارزیابی کرد. واشنگتن خواهان این است که برنامه هستهای ایران در کوتاهمدت از سطحی فراتر نرود و به شکلی در وضعیتی خاص، مهار شود. سفر بلینکن به عربستان را نیز میتوان بخش دیگری از استراتژی مهار ایران در منطقه و محدود کردن نفع ایران از عادیسازی روابط با کشورهای حاشیه خلیجفارس ارزیابی کرد.
در نهایت اینطور به نظر میرسد که راهکار مدنظر آمریکا و اروپا و تاکیدشان بر در اولویت بودن دیپلماسی، رسیدن به توافقی جدید با ایران است؛ توافقی که بتواند نگرانی دیگر این کشورها را نیز پاسخگو باشد. اما تا آن زمان، استراتژی آمریکا و اروپا، کنترل، مهار و کاهش تنش با ایران در سطحی است که اوضاع از کنترل خارج نشود. البته ایران نیز طی ماههای گذشته سعی کرده حتیالامکان از شدت فضای تنش با اروپا بکاهد.
آزادی برخی زندانیان در پروژههای تبادل زندانی با برخی کشورهای اروپایی را میتوان در همین چارچوب ارزیابی کرد. اما به نظر میرسد که این میزان از تنشزدایی کافی نبوده و تناسبی با تنشزدایی ایران در منطقه نداشته است. درحالیکه در ماهها پیش کارشناسان توصیه میکردند که تنشزدایی منطقهای باید به موازات تنشزدایی با غرب انجام شود اگرنه توازن در روابط به هم خواهد خورد. حال وزن تنشزدایی ایران در منطقه از حدی فراتر رفته است، این امر موجب شده آمریکا و اروپا نگران شوند که مبادا احیای برجام در این شرایط خاص، امتیازات بیش از حدی به ایران اهدا کند.
در هر صورت به نظر میرسد که هنوز شرایط شکل گرفتن یک درک نهایی منتج به توافق، میان طرفین مهیا نیست؛ بنابراین نمیتوان از گفتگوهای پنهانی و غیرمستقیم میان ایران و آمریکا و تبادل پیامها میان طرفین، پیشرفت در مذاکرات احیای برجام را مستفاد کرد.