فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
در نظربازیِ ما بیخبران حیرانند
من چُنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطهٔ پرگارِ وجودند، ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
جلوه گاهِ رخِ او دیدهٔ من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه میگردانند
عهد ما با لبِ شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
مُفلِسانیم و هوایِ مِی و مُطرب داریم
آه اگر خرقهٔ پشمین به گرو نَسْتانند
وصلِ خورشید به شبپَرِّهٔ اَعْمی نرسد
که در آن آینه صاحب نظران حیرانند
لافِ عشق و گِلِه از یار زَهی لافِ دروغ
عشقبازانِ چُنین، مستحقِ هجرانند
مگرم چشمِ سیاهِ تو بیاموزد کار
ور نه مستوری و مستی همه کس نَتْوانند
گر به نُزهَتگَهِ ارواح بَرَد بویِ تو باد
عقل و جان گوهرِ هستی به نثار افشانند
زاهد ار رندیِ حافظ نکند فهم چه شد؟
دیو بُگْریزَد از آن قوم که قرآن خوانند
گر شوند آگه از اندیشهٔ ما مُغبَچِگان
بعد از این خرقهٔ صوفی به گرو نَسْتانند
شرح لغت: نمودم: نشان دادم/ پرگار وجود: پرگار هستی و صنع/ نزهتگه: جای خوش و آرام و با صفا/ نزهت: پاکیزگی و نکویی
آنان که دل از همه زیباییها شسته اند و هیچ یک از مظاهر وجودی او را نمیبینند؛ نمیتوانند به وصال معشوق دست یابند و در وادی پرخطر عشق راه به جایی ندارندچرا که حتی وارستگان حقیقی نیز برای رسیدن به یار سرگشته و حیران میگردند.
از روزگار شکایت داری، افسوس نخور، زیرا اکثر انسانها حاجتی دارند که برای رسیدن به آن همواره به درگاه خداوند استغاثه میکنند. اگر دچار مصیبتی شدهای آن را هدیهای از طرف خداوند بدان. صبر کن و شکر خداوند را به جای آور و کسی را در این راه مقصر ندان.