احمد زیدآبادی در هممیهن نوشت: انقلاب سال ۵۷ با رویکرد ضدآمریکایی درست در زمانی به وقوع پیوست که انورسادات رئیسجمهور وقت مصر، با میانجیگری دولت جیمی کارتر پیمان کمپ دیوید را برای صلح با اسرائیل به امضا رساند.
همین اقدام کافی بود تا دولت برآمده از انقلاب رابطهاش را با مصر بهطور کامل قطع کند و خود را در شمار مخالفان آن کشور به حساب آورد.
مسئلۀ دیگری که در قطع رابطۀ بین دو کشور نقش بازی کرد، رابطۀ صمیمانۀ انورسادات با پادشاه مخلوع ایران بود. سادات تنها رهبری بود که پس از خروج محمدرضاشاه از ایران، از او در قاهره به گرمی استقبال کرد و در عین حال، الفاظ بسیار تند و اهانتآمیزی علیه بنیانگذار جمهوری اسلامی به کار گرفت.
سادات، اما دو سال پس از انقلاب ایران توسط خالد اسلامبولی از اعضای جهاد اسلامی مصر که در ارتش آن کشور نفوذ کرده بود، به قتل رسید و معاونش محمد حسنیمبارک به جای او نشست. با مرگ سادات، کشورهای عرب که به دلیل مخالفتشان با پیمان کمپ دیوید، مصر را از جمع خود رانده بودند، بهتدریج آغوش خود را به سوی آن کشور گشودند و با پیمان کمپ دیوید نیز کنار آمدند.
در جمهوری اسلامی، اما بهمنظور تجلیل از قاتل سادات، خیابان وزرای تهران به اسم او نامگذاری شد و همین نامگذاری بعدها بهصورت یکی از موانع اصلی تجدید رابطۀ دو کشور در آمد.
از آنجا که مصر همواره نقشی محوری و تعیینکننده در جهان عرب داشته است، قطع رابطۀ دائمی با آن، نمیتواند تأمینکنندۀ منافع هیچکدام از کشورهای منطقه باشد. از همین رو، در دوران ریاستجمهوری اکبر هاشمیرفسنجانی و سیدمحمد خاتمی که نوعی تشنجزدایی در روابط خارجی را دنبال میکردند، تمایلی برای تجدید رابطه با مصر در جمهوری اسلامی پدید آمد، بهخصوص اینکه پس از به رسمیت شناختن اسرائیل از سوی اردن و سازمان آزادیبخش فلسطین، قبح پیمان کمپ دیوید هم در جهان اسلام و عرب، به تاریخ پیوست.
تمایل به برقراری رابطه با مصر، اما با مانع نامگذاری خیابانی به اسم خالد اسلامبولی در تهران برخورد کرد. مصریها تجدید رابطه با تهران را به تغییر نام خیابان خالد اسلامبولی مشروط کردند، اما محافل تندرو در ایران سرسختانه با این شرط به مخالفت برخاستند. از این رو، عملاً از دولتهای هاشمی و خاتمی برای تجدید رابطه با مصر کاری برنیامد و قطع روابط دو طرف ادامه یافت.
در این میان محمود احمدینژاد هم از جمله رؤسای جمهوری بود که برای تجدید رابطه با مصر از خود اشتیاق نشان داد. او برخلاف هاشمی و خاتمی از قدرت و نفوذ لازم در بین لایههای مختلف حکومت برای حذف نام خالد اسلامبولی از خیابان وزرای تهران برخوردار بود و با اتکاء به همین نفوذ، طی سفری به امارات متحدۀ عربی از آمادگی خود برای بازگشایی سفارت مصر در تهران در عرض چند ساعت خبر داد، اما در آن دوره مصریها برای بهبود رابطه با جمهوری اسلامی انگیزه و علاقۀ چندانی نداشتند و درخواست احمدینژاد را نادیده گرفتند.
در حقیقت، اصرار محافل تندرو در ایران برعدم تغییر نام خیابان خالد اسلامبولی همواره مورد انتقاد ناظران سیاست خارجی جمهوری اسلامی بوده است. این نامگذاری در زمانی اتفاق افتاد که ماهیت متنوع گروههای اسلامگرا هنوز روشن نشده بود و هر گروهی که نام «جهاد» و یا پسوند «اسلامی» با خود داشت، مورد تکریم و تقدیس محافلی در داخل ایران قرار میگرفت. گذشت زمان، اما ماهیت هریک از این گروهها را مشخص کرده است. هنگامی که گروه القاعده بهعنوان یک سازمان تروریستی بینالمللی در عرصۀ جهانی فعال شد، جهاد اسلامی مصر از نخستین گروههای اسلامگرایی بود که به آن پیوست تا آنجا که دکتر ایمنالظوهری رهبر این گروه، جانشین اسامه بنلادن رهبر القاعده پس از قتل او توسط نیروهایی آمریکایی شد.
در این میان، جمهوری اسلامی از گروه القاعده و رفتار آن در صحنۀ جهانی اعلام برائت کرده است، اما این مسئله سبب حذف نام خالد اسلامبولی بهعنوان عضو جهاد اسلامی مصر از خیابان وزرای تهران نشد.
بههرحال، مناقشۀ تغییر نام خیابان خالد اسلامبولی بهعنوان پیششرط تجدید رابطۀ ایران و مصر هنوز تمامشده به نظر نمیرسد. آیا مصریها همچنان بر این شرط اصرار دارند؟ و در صورت اصرار آنها آیا دولت سیدابراهیم رئیسی این شرط را پذیرفته است؟
کل این مسئله در ابتدای امر، کاملاً صوری به نظر میآید، اما اهمیت نمادین و سمبلیک آن بسیار چشمگیر است. روزی که نام خالد اسلامبولی از خیابان وزرای تهران حذف شود، حکایت از امری دارد که زمان واکاوی آن امروز نیست.