فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند
بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند
باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شبِ قدر که این تازه براتم دادند
بعد از این رویِ من و آینهٔ وصفِ جمال
که در آن جا خبر از جلوهٔ ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژدهٔ این دولت داد
که بِدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجرِ صبریست کز آن شاخِ نباتم دادند
همّتِ حافظ و انفاسِ سحرخیزان بود
که ز بندِ غمِ ایّام نجاتم دادند
شرح لغت: شعشعه: تابش و روشنی و تابناکی/ انفاس جمع نفس به معنی دم
هر کسی که در راه طلب معشوق گام بر میدارد، اگر صبر پیشه کند به لقای او دست پیدا میکند. زیرا صبوری تنها راهی است که به واسطه آن پرتو انوار دوست برای سالک درگاه نمایان میشود و ذات معشوق عیان میگردد.
ایام هجران به سر خواهد آمد و کسی شما را آزار نخواهد داد. به زودی اطرافیان شما چه دوست و چه دشمن برای کمک خواهند آمد پس باید استحقاق توجه دیگران را داشته باشید.