در طول سال گذشته، چین بهترین برداشت را از جنگ روسیه علیه اوکراین داشته است و بهعنوان یکی از معدود طرفهای ذینفع در این درگیری سر بر آورده است. چین خودش را بهعنوان یک منجی صلح و آرامش نشان داده است، درحالیکه اهرم قابلتوجهی در مقابل روسیه بهدست میآورده است. پکن قابلتوجهترین و تأثیرگذارترین حامی روسیه در جنگ بوده: کمی قبل از حمله فوریه ۲۰۲۲ قول شراکت «بدون محدودیت» با روسیه داده و کمک کرده است تا اقتصاد در زمان جنگ روسیه روی پا بماند. اتکای روبهرشد روسیه به چین برای پکن ذیقیمت و مفید است و این اتکای اقتصادی احتمالا ادامه خواهد داشت و تعمیق خواهد شد.
تعهد کلامی چین به «چندقطبیت» در ژئوپلیتیک، کشورهای بسیاری را در جنوب جهانی تشویق کرده که بیجنگ واکنش چندانی نداشته باشند، بیمیل به اینکه حول محور هدف اوکراین جمع شوند. بعد از سروصدا درباره ترمیم روابط ایران و عربستان سعودی، چین حالا در حال تبلیغ «نقشه صلح» برای اوکراین است، پیشنهادی کاملا غیرواقعی که تقریبا فقط به منافع روسیه رسیدگی میکند. قابلتوجه اینکه این نقشه شامل هیچ الزامی برای خروج نیروهای روسیه از اوکراین نمیشود. نقایص این نقشه هر چه باشد، به شی، رهبر چین اجازه داده است که خودش را بهعنوان یک میانجی دیپلماتیک معرفی کند و چین را در موضع ایفای نقش در بازسازی اجتنابناپذیر اوکراین قرار دهد.
با این حال، با همه چیزهایی هم که بهعنوان یک ناظر فرضی بهدست آورده است، ممکن است مایل نباشد که تا ابد کنار زمین بماند. روسیه شکستخورده به نفع چین نیست. کرملین، مهمترین شریک پکن در مقابلهاش با نظم بینالمللی به رهبری ایالاتمتحده است. بهرغم اختلافات بسیار، چین و روسیه نیروهایشان را روی هم گذاشتهاند تا نظمی جایگزین را پیش ببرند، با قواعد خاص خودش برای جنگ و صلح، مراکز مالی خودش و نهادهای چندجانبه خودش. «تغییری در راه است که در ۱۰۰ سال اتفاق نیفتاده است». این را شی در آوریل در پایان سفرش به مسکو گفت: «ما هم داریم این تغییر را با هم پیش میبریم.» تحقیر روسیه در اوکراین، این روایت را تضعیف خواهد کرد و به ایالات متحده دست بالاتری خواهد داد تا انرژی و منابعاش را صرف رقابت با چین کند.
برای جلوگیری از این نتیجه، چین میتواند تصمیم بگیرد که طناب نجاتی به سمت روسیه بیاندازد که فراتر از حمایت روحی و اقتصادی باشد و کمک نظامی کشنده برای شریکش تأمین کند؛ میتواند این کار را برای طولانیکردن جنگ بکند یا پسزدن شکست روسیه یا سرعتبخشیدن به نوعی پیروزی برای روسیه. کمک چین میتواند مخفیانه باشد، یعنی طوری طراحی شده باشد که توسط نهادهای اطلاعاتی ایالات متحده کشف نشود. در واقع، میتوان گفت ارسال کالاهای چین به روسیه از قبیل آنچه تفنگهای شکاری خوانده میشود و هم کارکرد نظامی و هم غیرنظامی دارد، همین حالا هم از نوع چنین حمایتی است یا درگیری چین میتواند آشکار باشد.
اعلام علنی تحویل سلاح علامت اتحادی رسمی با روسیه خواهد بود و ورود چین به جنگ، فصل تازهای در روابط بینالملل باز خواهد کرد که این درگیری در اوکراین را به یک درگیری واقعا جهانی تبدیل خواهد کرد و شروع رابطهای بسیار خصمانهتر بین چین و غرب خواهد بود. ایالات متحده که به زیرنظرداشتن چین از نزدیک عادت دارد، ارائه کمکهای نظامی کشنده به روسیه را خط قرمز توصیف کرده است. واشنگتن تهدید کرده است که پیامدهای شدید در کار خواهد بود، اگر پکن از این خط رد شود؛ احتمالا به شکل تحریمهای اقتصادی قابلتوجه. مقامات ایالات متحده باید در هشدار به همتایان چینیشان در مقابل چنین اقداماتی محکم و مداوم باشند؛ اما باید این را هم بدانند که چین به این آسانی با حرف یا تهدیدِ تحریمهای بیشتر ایالات متحده، عقب نخواهد نشست.
علاوهبر واکنش ایالات متحده، اروپا هم در بازدارندگی مداخله هماهنگتر چین در جنگ نقش مهمی دارد. بهرغم ظاهر سفر احترامآمیز امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه به پکن در آوریل، میل چین به دسترسی به اقتصادی اروپایی همچنان منبعی مهم برای اهرمها در اختیار دولتهای اتحادیه اروپاست. حتی اگر چین قانع شود که نمیتواند روابطش را با ایالاتمتحدهای خصمانه، بهبود بخشد، میداند که در اروپا چیزهای زیادی برای ازدستدادن دارد. برای موفقیت، اروپاییها باید برای چین مشخص کنند که هرگونه حمایت نظامی از روسیه واکنشی شدید و متحد از اروپا برخواهد انگیخت. ایالات متحده و اروپا باید به چین یادآوری کنند که مشارکتش در جنگ، حمایت غرب از اوکراین را کم نخواهد کرد؛ بلکه برعکس، ورود چین فقط کمک بیشتر از سوی غرب را کلید خواهد زد که هزینهها و ریسکها را برای همه بالا خواهد برد.
چین سه دغدغه عمده حول جنگ در اوکراین دارد؛ اولی ممانعت از سقوط ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه است. روسیه با پوتین پشت فرمان، دارایی مهمی برای چین است. در رقابت جنگ سردگونه چین با ایالات متحده جایگاه ویژهای دارد. انرژی ارزان و بازار بزرگ برای چین ارائه میکند. پکن نمیخواهد بهجای پوتین رهبری بیاید که دوستی کمتری داشته باشد و نمیخواهد که در روسیه بیثباتی داخلی حاصل از جنگی شکستخورده در اوکراین ببیند. بدترین سناریو، تکهتکهشدن روسیه است که میتواند آشوب را به مرزهای چین بیاورد و توانایی چین را برای معامله با آسیای مرکزی، قفقاز جنوبی و اروپا تضعیف کند. گرچه پوتین و شی احتمالا درباره اینکه جنگ در اوکراین باید چطور تمام شود اتفاقنظر ندارند، توافق دارند که شکست واضح روسیه، غیرقابلتحمل خواهد بود.
چین این را هم میفهمد که جنگ در اوکراین پیامدهایی برای نظم بینالملل دارد. اگر جنگ به خواست غربی، با پیروزی آشکار اوکراین تمام شود، ایالاتمتحده جنگ را بهعنوان یک فتح برای نظم بینالمللیاش، قواعدش، قدرتش و تواناییهای دیپلماتیکش تعریف خواهد کرد. این ضربهای به جاهطلبیهای چین برای نظم جدید جهانی با ویژگیهای چینی یا چینی-روسی خواهد زد؛ اما اگر، در مقابل، بنا باشد جنگ کش بیاید و همچنان عامل تورم و ناامنی غذایی در سراسر جهان باشد، چین میتواند این درگیری را بهعنوان شاهدی برای ناکامی نظم بینالمللی پیشین به رهبری ایالات متحده معرفی کند. چین خواهد گفت، سی سال هژمونی آمریکا ما را به این بنبست رسانده است و خودش را بهعنوان بازیگری مسئول در نظم بینالمللی جایگزین خواهد کرد. نکته سختتر اینکه چین خوشحال میشود جنگ ادامه پیدا کند، تا جایی که توجه و منابع ایالاتمتحده را همچنان در اروپا گرفتار نگه میدارد، بسیار دور از هند و اقیانوسیه.
دغدغه سوم چین که ممکن است با دغدغه دومش کاملا سازگار نباشد، اینکه سهمی معنادار در پسامد جنگ در اوکراین داشته باشد. پکن عمدتا راضی است که اجازه دهد روسیه، اوکراین و غرب خودشان را در نبرد خسته کنند، اما میخواهد در فرایند نهایی صلح و صحنه اقتصادی پس از جنگ اوکراین نقشی داشته باشد. چین پیش از جنگ، رابطه اقتصادی روبهرشدی با اوکراین داشت و بدون تردید نقشی گسترده در بازسازی پسازجنگ اوکراین بازی خواهد کرد.
گرچه کییف اصرار دارد که حامیانش در جنگ باید ذینفعان اصلی فرصتهایی باشند که با احیای این کشور خواهند آمد، ممکن است در نهایت اوکراین برای کمک به تحمل عظمت باری که بازسازی لازم خواهد داشت، رو به چین کند؛ اما نقشه صلحی که شی اخیرا در مسکو به پوتین پیشنهاد داد، نامتعادل است و نشانهای است از اینکه چین میخواهد هم میانجی و هم بازیگر اقتصاد در اوکراین باشد. میخواهد بر سر میز باشد تا هر وقت جنگ تمام شد، بتواند در راستای منافع اقتصادیاش عمل کند. چین هر کاری بتواند خواهد کرد که پیروز صلح باشد.
بزرگی این دغدغهها در جنگ تضمین میکند که چین منفعلانه به اتفاقات اوکراین اجازه نخواهد داد که هر طور شد پیش بروند. به عبارت منفی، چین تلاشهای قابلتوجهی خواهد کرد که مانع موفقیت ایالات متحده در اوکراین شود. اگر جنگ همچنان برای روسیه بد پیش برود، چین پوتین را سرپا نگه خواهد داشت. به عبارت مثبت، چین تلاش خواهد کرد که جنگ را در چشماندازش برای نظم منطقهای و بینالمللی جای دهد. از یک طرف، به دنبال گسترش روابط تجاریاش با اوکراین و همسایگان اوکراین خواهد رفت و از طرف دیگر، دامنه اقدامات در دسترس برای قدرتهایی مثل روسیه را گسترش خواهد داد، قدرتهایی که قواعد نوشتهشده در واشنگتن را کناری انداختهاند.
چین میتواند با اتخاذ این تصمیم ریسکی که روسیه را با کمکهای کشنده نظامی تأمین کند، جای پای خودش را در جنگ محکم کند. چنین حمایتی میتواند مخفیانه ارائه شود. اگر این کمک شناسایی نشود یا به شکل قطعی شناسایی نشود، چین میتواند همچنان ردای صلحآوری در اوکراین را بر تن داشته باشد. با چنین پوششی، میتواند اهرمی بین اروپا و ایالات متحده بیندازد: اگر واشنگتن پکن را بابت تجهیز تلاش جنگی روسیه محکوم کند و اقدامات تنبیهی انجام دهد، اما اروپا از دنبالکردن این راه خودداری کند. کشورهای اروپایی، با ترس از تلافی اقتصادی چین، ممکن است واشنگتن را به حال خودش وابگذارند و در این مسیر، بر اتحاد فرااقیانوسی شکاف بیاندازند.
هر کمک مخفی که چین به روسیه برساند، شامل پهپاد، گلولههای توپ و مهمات، برای روسیه پیروزی نخواهد آورد، به این دلیل ساده که روسیه هیچ مسیر منطقیای به پیروزی در اوکراین ندارد. کمک چین نمیتواند ناکامیها در رهبری نظامی روسیه، روحیه پایین سربازان روس و تفکر راهبردی مستضعف کرملین را جبران کند. با این حال، کمک مادی از سوی چین میتواند تأثیر زیادی در طولانیکردن جنگ داشته باشد، به روسیه در میدان برتری تاکتیکی بدهد و نخبگان نگران روس را قانع کند که روسیه میتواند به نبرد ادامه دهد. کمک چین میل روسیه را به جنگ برای مدت طولانی افزایش خواهد داد و پوتین را در مقابل آسیبپذیریهای سیاسی حاصل از حمله فاجعهبارش حفاظت خواهد کرد.
فرض کنید چین قدمی بیشتر برداشت و علنا به نفع روسیه وارد جنگ شد بدون هیچ تلاشی برای مخفیکردن تحویل تسلیحاتش به روسیه. چنین اقدام شدیدی، نمایانگر به چالشکشیدن ایالات متحده و اروپا از سوی چین خواهد بود که هرگونه تهدید غربی مبنی بر مجازات اقتصادی را بیاهمیت خواهد خواند و نادیده خواهد گرفت. مشارکت چین در جنگ ریسکها را برای ایالات متحده و اروپا بیاندازه بالا خواهد برد. پیروزی روسیه یا پیروزی نسبیاش با کمک معلوم چین، چین را به بازیگری در چشمانداز گستردهتر امنیتی اروپایی تبدیل خواهد کرد. همراهشدن چین با روسیه نیازمند تعهد نظامی بیشتر به اوکراین از سوی ایالاتمتحده و کشورهای اروپایی خواهد بود که همین حالا هم با نیازهای حفظ تلاش جنگی اوکراین در تقلا هستند.
حمایت علنی از روسیه در مقابل موضعگیریهای علنی خواهد بود که رهبران چین از زمان آغاز حمله پوتین داشتهاند، اما ممکن است منطقی راهبردی پشت چنین اقدام جسورانهای باشد. ورود چین به جنگ بیش از هر چیز بهعنوان اقدام حواسپرتی اولیه معنا خواهد داشت، پیش از حملهای برنامهریزیشده به تایوان که بخواهد چند ماه یا چند سال بعد رخ دهد. منابعی که قدرتهای غربی مجبورند در اوکراین خرج کنند، منابعی هستند که نمیتوانند بلافاصله به سمت دفاع از تایوان تغییر مسیرشان بدهند.
مشارکت چین در تلاش جنگی روسیه توجهات را از تایوان و از هند و اقیانوسیه دور خواهد کرد. در این سناریو، ترکیب میدان نبرد در اوکراین ممکن است چندان برای پکن مهم نباشد. چین صرفا امیدوار خواهد بود که درگیریاش به غرب هزینه تحمیل کند. برای چنین کاری، مجبور نخواهد بود حتی یک سرباز به اوکراین بفرستد. غرب همین حالا هم ثابت کرده است که میتوان بر مسیر چین اثر گذاشت، بدون درگیرکردن سربازان یونیفرمپوش. اعلام حمایت نظامی مستقیم و بلندمدت از سوی چین برای روسیه، بهخودیخود تحول ایجاد خواهد کرد.
اما میتواند برای چین فاجعهبار هم باشد. ممکن است روسیه باز هم جنگ را ببازد. تا اینجا، کارزار نظامیاش از شکستی به شکستی دیگر رفته است و در هر پیچی، اوکراین فراتر از انتظار ظاهر شده است. با اثر انگشت چین روی تمام جنگ، شکست روسیه به حامیاش برخواهد گشت. در واقع، به نظر میرسد این دغدغه انگیزه چین برای ماندن در کنار زمین بوده است، اینکه مقامات به این نتیجه رسیده باشند که نابخردی و ناتوانی پوتین شاید ارزش چیزی بیش از حمایت نمادین و موقعیتی ندارد. فو کانگ، سفیر چین به اتحادیه اروپا، اخیرا توضیح داد که دوستی «بدون محدودیت» چین با روسیه «چیزی بیش از حرف» نیست.
چین همچنین میتواند دقیقا در معرض از دست دادن همان چیزی قرار بگیرد که از جنگ بهدست آورده است: یک موضع جهانی دارای امتیاز. با ارائه حمایت نظامی به روسیه، چین به فهرست دولتهای مطرود مانند ایران و کره شمالی اضافه خواهد شد. روابطش با غرب که همین حالا خصمانه هستند، بدتر خواهد شد و بابت این مسئله، قیمت اقتصادی سنگینی خواهد پرداخت. کمتر هم خواهد توانست خودش را بهعنوان حضوری بیخطر در صحنه بینالمللی در دنیایی که دارد از کنترل خارج میشود، نشان دهد.
کمک چین فقط علامت حمایت ضمنی از حملات متعدد روسیه به غیرنظامیان نخواهد بود، آن هم علیه کشوری که هیچ کاری برای تحریک چین نکرده و چین زمانی با آن روابط خوبی داشت؛ بلکه شی سابقه زشتی بر جا خواهد گذاشت و در کشورهایی دورتر از اوکراین هم ترس القا خواهد کرد. در تلاش برای تضعیف غرب، او کاری خواهد کرد که ساخت نظم بینالمللی به رهبری چین سختتر هم بشود.
خطر پیوستن چین به جنگ هر چه میخواهد باشد، شی به هیچ نکتهای که همین حالا درباره روسیه و اوکراین به آن باور دارد، قانع نخواهد شد. ادبیات غربی چین را از سه دغدغه مرکزیاش درباره جنگ پس نخواهد زد و شی بهخوبی آگاه است که اگر با دادن کمکهای کشنده به روسیه از خط قرمزهای غربی بگذرد، با تحریم مواجه خواهد شد. ایالات متحده و مقامات اروپایی همچنان نیاز خواهند داشت این پیام را با هم پیش ببرند و تأکید کنند که ایالاتمتحده و اروپا به هر نوع ورود چین به جنگ، واکنش غربی منسجمی شکل خواهند داد. در کنار هم، با شرکایی در هند و اقیانوسیه که تفکر مشابهی دارند، آنها «جبهه متحده» نشان خواهند داد.
اروپاییها بهطور خاص باید این پیام را به چین بدهند که مخالفت با هر نوع تحویل سلاحهای کشنده از سوی چین به روسیه، موضع بینادینی برای اروپاست و فقط ادبیات دولتهایی نیست که از ایالات متحده خط میگیرند. باید مکررا بیان شود که جنگ در اوکراین، برای اروپا ماهیت وجودی دارد و ممانعت از مداخله چین دغدغهای بنیادین برای اروپاست. با ورود به جنگ، چین اروپا را از دست خواهد داد. مقامات ایالات متحده به نوبه خودشان باید صبر و عزم آهنین ایالات متحده در حمایت از تلاش جنگی اوکراین را برای چین جا بیاندازند. نمایش این پایمردی و تعهد به مسئله اوکراین، باید به پکن کمک کند که خطرات گسترش جنگ را جدیتر و واضحتر ببینند.
مایکل کیمج / لیانا فیکس
کارشناس مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی / کارشناس شورای روابط خارجی
منبع: هممیهن