فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
خوش است خلوت اگر یار یارِ من باشد
نه من بسوزم و او شمعِ انجمن باشد
من آن نگینِ سلیمان به هیچ نَسْتانَم
که گاه گاه بر او دستِ اهرمن باشد
روا مدار خدایا که در حریمِ وصال
رقیب محرم و حِرمان نصیبِ من باشد
هُمای گو مَفِکَن سایهٔ شرف هرگز
در آن دیار که طوطی کم از زَغَن باشد
بیانِ شوق چه حاجت؟ که سوز آتش دل
توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد
هوایِ کویِ تو از سر نمیرود آری
غریب را دلِ سرگشته با وطن باشد
به سانِ سوسن اگر دَه زبان شود حافظ
چو غنچه پیشِ تواش مُهر بر دهن باشد
شرح لغت: هوای کوی تو: دوستی و شوق و هواداری تو
طالبان راه دوست که در شوق دیدار معشوق به سر میبرند خواهان آنند که به حریم وصال او دست یابند و این شوق و علاقه هرگز از آنان دور نخواهد شد چرا که دلهای بیقرارشان میل به وطن مالوف خود دارد.
پس از هر سختی آسایشی در راه است. با تحمل رنجهای بسیار به مقصود خویش خواهی رسید. از طرف شخص بزرگواری مورد عنایت قرار گرفته ای، این فرصت را غنیمت بشمار.