فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
به حسن و خُلق و وفا کس به یارِ ما نرسد
تو را در این سخن انکارِ کارِ ما نرسد
اگر چه حُسن فروشان به جلوه آمدهاند
کسی به حُسن و ملاحت به یارِ ما نرسد
به حق صحبت دیرین که هیچ محرمِ راز
به یارِ یک جهتِ حق گزارِ ما نرسد
هزار نقش برآید ز کِلکِ صُنع و یکی
به دلپذیری نقشِ نگارِ ما نرسد
هزار نقد به بازارِ کائنات آرند
یکی به سکهٔ صاحب عیارِ ما نرسد
دریغ قافله عمر کان چنان رفتند
که گَردشان به هوایِ دیارِ ما نرسد
دلا ز رنجِ حسودان مرنج و واثق باش
که بد به خاطرِ امیدوارِ ما نرسد
چنان بِزی که اگر خاکِ ره شوی کس را
غبارِ خاطری از رهگذارِ ما نرسد
بسوخت حافظ و ترسم که شرحِ قصه او
به سمعِ پادشهِ کامگارِ ما نرسد
شرح لغت: کلک صنع: قلم نقاش آفرینش/ بزی: زیست کن
در نظر سالکان کوی دوست، او زیباترین موجودی است که در قلبشان متصور میشود به گونهای که حسن و زیبایی دیگران هرگز به پای او نمیرسد. انسان باید همواره با اعمال و رفتارش شرایطی را فراهم کند که پیوسته راه را از بیراهه تشخیص دهد و دیگران را نیز در قدم برداشتن به سوی حضرت دوست هدایت کند.
به کسی در دل عشق میورزی و از عشق او با فرد دیگری صحبت کرده ای. او همواره سعی میکند تو را تشویق به ترک معشوق کند، اما سرنوشت تو به گونهای است که به هدف خود میرسی. پس همچنان عشق او را در دل داشته باش.