فرارو- جدای از فضای شبه آخرالزمانی ایجاد شده پس از انتشار چت جی پی تی (Chat GPT) و دیگر سیستمهای مبتنی بر مدلهای زبان بزرگ هوش مصنوعی آن چه در مورد این سیستمها قابل توجه میباشد چیزی است که صحبتهای آن در موردمان آشکار میسازد به ویژه درباره زبان، تحصیلات، کار و شرایط بد انسانی مان. باتهای هوش مصنوعی آن قدرها هم که تصور میشود "هوشمند" نیستند بلکه در یادگیری از الگوهای زبانی مان به طور فرصت طلبانهای کارآمد هستند. تمامی صنایع حول محور نوشتن و تفکر کلیشهای و قابل پیش بینی ساخته شده اند از تبلیغات تا رسانههای کلیک کردنی گرفته تا آهنگهای پاپ، فیلمها و تلویزیونها با فرمولی که اوقات فراغت مان را رقم میزنند. همزمان با رشد حضور هوش مصنوعی عدم اصالت ما در محاوره و زبان روزمره باعث میشود بسیاری از مشاغل مان بی ربط شوند. در نتیجه، یکی از بهترین راههای دفاعی مان در برابر ظهور ماشینهایی که قادر به نوشتن هستند ممکن است این باشد که یاد بگیریم چگونه مانند یک شاعر فکر کنیم.
به گزارش فرارو به نقل از واشنگتن پست، شاعران کاملا بر خلاف کلیشه آموزش میبینند تا زبانی را اختراع و دوباره ابداع کنند تا به بیان تازهای از اضطراب، شادی و شگفتی مان برسند. اگرچه شاعران بر مشکلات وجودی غم انگیز ما تمرکز میکنند اولین کار شاعر این است که زبان را از رکود ملال آور بودن خارج سازد. از چت جی پی تی بخواهید برای تان شعر بسراید. ما این کار را انجام دادیم و الگوریتم آن از واژه "ما" بیش از اندازه استفاده کرده بود. این بدان معناست که برنامههای مبتنی بر هوش مصنوعی هر اندازه هم که بتوانند انتخاب واژه برای بیان مطلب و نحو را به شکلی بسیار گزینشی از شعر هر انسانی تقلید کنند به درونیات خاص ما انسانها دسترسی ندارند. برنامهها و ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی نمیتوانند چهره افرادی را که هر انسانی دوست شان داشته یا از آنان رنجیده خاطر است را به خاطر آورند. هم چنین، آن برنامهها و ابزارها نمیتوانند نام افرادی که به آن فرد آسیب وارد ساخته اند یا به او نیاز داشته اند را به خاطر آورد. چت جی پی تی هرگز نمیتواند اضطرار شدید انتظار برای تماس از سوی متخصص سرطان، رطوبتی که از پنجره وارد میشود، دود ناشی از کباب پختن یا ملودی مادران برای فرزندان شان را احساس کند.
در اینجاست که ضعف نهایی چت جی پی تی آشکار میشود و این که از زندگی چیزی جز آن چه از ما میآموزد نمیداند و برای یادگیری به زبان ما نیاز دارد. با این وجود، در جایی که این مدل زبان کوچک غیرمعمول و بدون الگو است ماشینها نمیتوانند به ما کمک کنند. شاعران بیشتر به احساسات و ایدهها توجه میکنند در حالی که هیچ الگوریتم بی پیکری نمیتواند آن را تجربه یا ابداع کند. این به معنای بیان تجربه در کلمات و جملات لمسی، همدلانه و اصیل است. این بدان معناست که با شرکت در کلاسهای نویسندگی خلاق، موسیقی، تئاتر، نقاشی و رقص با مطالعه و خلق ادبیات و هنر برخی از این کارها را بیاموزیم آن فعالیتهای ظاهرا بیمعنی که نهادها و مراکز فرهنگی و دانشگاهی مان به طور فزایندهای از آن غفلت ورزیده اند. این به معنای به کارگیری درسهای آموخته شده برای ابداع راههای جدید و انسانیتر برای استفاده از فناوری به منظور پاسخ دادن به نگرانیهای انسانی و حل بحرانهای انسانی است.
هوش مصنوعی برای پزشکان، برنامه نویسان، مهندسان و وکلای ما نیز از راه رسیده است. با این وجود، حتی در این رشتهها نیز مسیرهای شغلی که با هوش مصنوعی در هم تنیده میشوند متعلق به کسانی است که به اندازه کافی مبتکر هستند تا از فناوری به روشهایی استفاده کنند که هیچ الگوریتمی قادر به تقلید یا پیش بینی آن نیست. بنابراین، بگذارید باتها وارث زبان مرده، تفکر کسل کننده و مشقتهای محل کار ما شوند. بگذارید بقیه آن متعلق به ما باشد. هر آن چه در آن آینده واقعی و سورئال میسازیم باید تکرار نشدنی، انسانی و واقعی باشد یعنی چیزی شبیه به یک شعر باشد.
ترجمه: زهرا فدايی