فرارو-بسیاری از ناظران و تحلیلگران مسائل اسرائیل، پس از پیروزی نتانیاهو و طیف راست افراطی متحد وی در جریان انتخابات پارلمانی چند ماه گذشته رژیم اسرائیل که در نهایت به تشکیل دولت از سوی آن ها در اراضی اشغالی نیز ختم شد، تاکید داشتند که حجم بحران ها برای این رژیم به نسبت گذشته افزایش قابل توجهی را از خود نشان خواهد داد.
اسرائیل قبل از برگزاری انتخابات پارلمانی آن با چالش های عدیده ای به ویژه در حوزه های سیاست داخلی، سیاست خارجی، مسائل اجتماعی و البته دغدغه های امنیتی رو به رو بود. با این حال، پیش بینی اینکه حجم بحران ها برای این رژیم پس از قدرت گیری نتانیاهو و متحدان افراطی وی در قدرت چند برابر خواهد شد، چندان هم عجیب نبود. از جمله دلایل اصلی این موضوع نیز می توان به این مساله اشاره کرد که نتانیاهو در طی سال ها فعالیت خود به عنوان نخست وزیر اسرائیل نشان داده که اهل جنجال و پوپولیسم است و از تمامی ظرفیتهای خود جهت تحقق اهداف و منافعش استفاده می کند.
به گزارش فرارو؛ البته که او این مرتبه با قدرت گیری مجددش، از طیف ها و گروه های مخالف با خود که زمینه را برای دوری یک ساله وی از کرسی نخست وزیری اسرائیل فراهم کرده بودند هم کینه های عمیقی به دل داشت که این مساله خود محرکی جدی برای تشدید بحران ها در اراضی اشغالی می باشد.
جدای از این ها، ترکیب متحدان وی در قدرت که عمدتا از جریان راست افراطی هستند نیز احتمال جنجالی بودنِ دوره جدید نخست وزیر نتانیاهو را به شدت افزایش می داد. طیفی که در پیشبرد طرح و برنامه های افراطی خود به ضرر ملت فلسطین و توافقات بین المللی، کوچکترین تردیدی را به خود راه نمی دهند و بیش از آنکه قانونمداری را مد نظر داشته باشند، نقض صریح قانون و اتخاذ رویه های قلدورمابانه را در دستورکار داشته و دارند.
با این همه، یکی از مسائل و موضوعات مهم دولت جدید رژیم اسرائیل، نوع رویکرد آن نسبت به ایران است. این مساله به ویژه با توجه به اینکه شخصِ نتانیاهو سال ها راهبریِ سیاست اسرائیل در رابطه با ایران را برعهده داشته و اساسا مساله ایران تا حد زیادی به بسیاری از مناسبات داخلی اسرائیل نیز ارتباط پیدا می کند، از اهمیت قابل توجهی برخوردار می شود.
با این حال، نکته قابل تامل در این زمینه این است که ناظران و تحلیلگران معتقدند، رویه ها و ویکردهایی که نتانیاهو و طیف متحدان وی تا به اینجای کار از خود چه در عرصه سیاست داخلی و چه سیاست خارجی اسرائیل نشان داده اند، عملا سیاستِ این رژیم در رابطه با تهران را به نقطه بحران رسانده و بیش از آنکه دستِ اسرائیل را علیه ایران تقویت کند، عملا گزینه های راهبردی ایران را علیه این رژیم افزایش داده است.
معادله ای که در کلیت خود می تواند شرایط را در ادامه راه برای اسرائیلی ها سخت و سختر تر کند و اساسا وضعیت جدیدی را در توزان رویکردهای این رژیم نسبت یه ایران ایجاد کند. در ادامه به طور خاص به 3 مولفه مهم و موثری که به تضعیف سیاست اسرائیل در رابطه با ایران به دلیل رویه ها و سیاست های دولت نتانیاهو و متحدان وی در قدرت کمک کرده اند اشاره می شود.
1: دولت جدید اسرائیل و بحران در روابط با آمریکا
بر کسی پوشیده نیست که اصولا دموکرات ها روابط خوبی در قیاس با جمهوریخواهان آمریکایی با اسرائیل و به طور خاص شخص نتانیاهو ندارند. در این راستا، بر اساس جدیدترین نظرسنجی های انجام شده توسط دانشگاه کویپینیاک آمریکا، اسرائیل از منظر حامیان حزب جمهوریخواه، جز 3 اولویت اصلی سیاست خارجی آمریکا است اما حامیان حزب دموکرات این رژیم را اولویت نهم سیاست خارجی آمریکا ارزیابی می کنند.
با این حال، نکته مهم این است که همین روابط سست دموکرات ها و به طور خاص دولت کنونی دموکرات آمریکا به ریاست جمهوری جو بایدن با اسرائیل نیز اکنون به شدت تضعیف شده است. مساله ای که تا حد زیادی ریشه در نارضایتی دولت بایدن از رویه ها و سیاست های دولت جدید رژیم اسرائیل دارد. در این رابطه، دولت بایدن و دموکرات ها به کرات به نتانیاهو این سیگنال را رسانده اند که قیدِ اجرایی کردن برخی تغییرات در نظام قضایی اسرائیل که عملا وزن نخست وزیر و دولت این رژیم را در مقایسه با نظام قضایی آن سنگین تر می کند و نوعی مصونیت قضایی را به آن ها می بخشد، به دلیل ماهیت غیردموکراتیک آن، بزند(درخواستی که پس از تظاهرات گسترده در اراضی اشغالی و سیلِ انتقادات از دولت نتانیاهو، در نهایت به صورت موقت توسط رژیم اسرائیل پذیرفته شده است.)
جالب اینکه هم آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا و هم جو بایدن رئیس جمهور این کشور، در دیدارهای خود با مقام های ارشد اسرائیلی به صورت ضمنی تاکید کرده اند که اسرائیل باید به ارزش های مشترک میان خود و آمریکا پایبند بماند و از حریم دموکراسی محافظت کند. موضوعی که در نوع خود هشدار صریح دولت بایدن به نتانیاهو نیز به حساب می آید. با این حال، نه نتانیاهو و نه طیف افراطیون همراه با وی در قدرت، هیچکدام توجهی را به این مسائل نکرده و نمی کنند.
بدتر از همه اینکه دولت نتانیاهو عملا دامنه شهرک سازی ها در اراضی اشغالی و به ویژه در کرانه باختری را نیز گسترش بخشیده و به تازگی نیز شاهد آن بوده ایم که آمریکا سفیر اسرائیل در این کشور را به دلیل آنچه تصویب نهایی "قانون لغو تخلیه شهرک های شمال کرانه باختری" در پارلمان این رژیم عنوان می شود، احضار کرده است.
در همین فضا، بعید نیست که می بینیم تاکنون رئیس جمهور آمریکا دعوت نامه ای را برای نتانیاهو جهت سفر به این کشور ارسال نکرده و یا در شرایطی که وزیر اقتصاد این رژیم در آمریکا جهت شرکت در یک کنفرانس به سر می برد، هیچ مقام دولتی آمریکایی حاضر به دیدار با وی نمی شود. مسائلی که همه و همه از عمق شکاف و اختلافات جدی در روابط اسرائیل و آمریکا حکایت دارند. با این حال، نکته مهم این است که این شکاف ها، عملا به مساله ایران و نوع رویکرد دو طرف به این موضوع نیز تسری پیدا کرده اند.
به نحوی که اکنون دولت بایدن با هرگونه ماجراجویی نظامی علیه ایران مخالف است و مایل است کلیتِ تمرکز خود را صرفا بر جنگ اوکراین و منطقه شرق آسیا و رقابت هایش با چین متمرکز سازد اما مقام های ارشد اسرائیلی مدام از قریب الوقوع بودنِ حمله خود به تاسیسات اتمی ایران خبر می دهند.
حجم این اختلافات به قدری بالا گرفته که اخیرا شاهد سفر لوید آستین، وزیر دفاع و ژنرال مارک میلی، فرمانده کل ارتش آمریکا به اراضی اشغالی و رایزنی های آن ها با مقام های اسرائیلی با محوریت ایران بوده ایم. سفرهایی که همگی صرفا حامل یک پیام بوده اند و آن هم این بوده که مبادا اسرائیل به صورت خودسر و یکجانبه بخواهد علیه ایران اقدامی را انجام دهد و موجب شود تا تهران گزینه های راهبردی دیگری را به ویژه در رابطه با مساله اتمی خود در پیش گیرد.
*پایگاه خبری "میدل ایست مانیتور" در گزارشی به ابعاد گسترده و البته مخفی اختلافات میان اسرائیل و آمریکا همزمان با قدرت گیری مجدد دولت نتانیاهو پرداخته و تاکید می کند اینکه مقام های دولت آمریکا حاضر نشده اند با وزیر دارایی اسرائیل که در خاک آمریکا حاضر بوده دیدار کنند، حامل پیامی روشن از عمق قابل توجه اختلافات میان دو طرف است که البته تبعات و پیامدهای گسترده ای به ویژه در پرونده سیاست آن ها در رابطه با ایران را نیز به همراه دارد.
این سناریو با توجه به اینکه رژیم اسرائیل در شرایط کنونی به شدت از قطبی گرایی های سیاسی و اجتماعی رنج می برد و شاید بخواهد بحران های خود را به خارج از اراضی اشغالی صادر کرد، چندان هم دور از انتظار به نظر نمی رسد. سناریوی که البته هزینه ها و خسارت های جدی را برای واشینگتن به همراه خواهد داشت. با این همه، رژیم کنونی اسرائیل هم در بُعد داخلی(با توجه به اعتراضات گسترده علیه دولت نتانیاهو) و هم به ویژه به دلیل روابط نامساعد خود با دولت کنونی آمریکا، از ظرفیت های چندانی جهت ماجراجویی علیه ایران برخوردار نیست.
2: افراط گرایی دولت نتانیاهو و تضعیف موضع منطقه ای اسرائیل
یکی دیگر از نکاتی که پس از روی کار آمدن دولت نتانیاهو به شدت برای رژیم اسرائیل ایجاد چالش کرده، تضعیف موضع منطقه ای این رژیم به واسطه رویه ها و سیاست های داخلی آن در قبال ملت فلسطین است. به طور خاص، توسعه شهرکسازیهای غیرقانونی در اراضی اشغالی، اعمال خشونت علیه فلسطنیی ها، تحریک و تشویق شهرکنشینان صهیونیست جهت انجام اقدامات غیرقانونی و خشونت آمیز علیه فلسطینی ها، هتک حرمت چندباره مسجد الاقصی و دیگر مسائلی از این دست، همه و همه سبب شده اند تا به ویژه طیف کشورهای عربی منطقه و مخصوصا کشوری نظیر امارات متحده عربی که روابط خود را با اسرائیل در قالب توافق ابراهیم عادی سازی کرده، انتقادات گسترده ای را علیه رژیم اسرائیل مطرح سازند.
در این چهارچوب، نه تنها پیشرفت توافق ابراهیم با موانع جدی از سوی اسرائیل رو به رو شده، بلکه هرگونه تحرک کشورهای عربی جهت همکاری با اسرائیل نیز به شدت پرهزینه شده است. این مساله به ویژه با توجه به موضع متحد ملت های عربی در تقابل با رژیم اسرائیل، بیش از پیش ابعاد جدی تری را به خود می گیرد. درست در همین فضا شاهدیم که شماری از کشورهای عربی منطقه نظیر امارات و عربستان که سابقا با اسرائیل همکاریهای گسترده ای را علیه ایران داشته اند، اکنون به واسطه ناامید شدن از رویه های دولت نتانیاهو، راه تعامل با ایران و البته تقابل ضمنی با اسرائیل را در دستورکار قرار داده اند.
*نیویورک تایمز در گزارشی با شاره به توافق اخیر ایران و عربستان، آن را ضربه ای سنگین به نخست وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو می داند. رویدادی که البته خودِ نتانیاهو و سیاست هایش در تحقق آن تا حد زیادی به ایفای نقش پرداخته اند.
در این راستا، بسیاری از منتقدان دولت نتانیاهو بر این باورند که یکی از اصلی ترین محرک های عربستان و امارات جهت احیای و تقویت روابط دیپلماتیک شان با ایران، سیاست ها و اقدامات تندرو و تهاجمی دولت نتانیاهو علیه اعراب و به طور خاص ملت فلسطین است. جالب اینکه سعودی ها نیز در بحبوحه حصول توافق با ایران جهت عادی سازی روابط دیپلماتیک شان، شروط سنگینی را نظیر اینکه: دولت آمریکا باید تسلیحات مدرن به عربستان بفروشد(بدون محدودیت)، به آن تضمین های امنیتی گسترده ای بدهد و البته به ایجاد یک برنامه اتمی برای آن کمک کند، برای عادی سازی روابط با اسرائیل قرار دادند.
جالب اینکه اخیرا پارلمان اردن نیز به واسطه تحرکات افراد تندرویی نظیر "بزالل اسموتریچ" وزیر دارایی اسرائیل که به تازگی نقشه ای را نشان داده و در آن بخش هایی از اردن را جز اراضی اشغالی اسرائیل به حساب آورده، رای به اخراج سفیر اسرائیل از اردن داده است. مساله ای که ضربه ای سنگین به موقعیت منطقه ای تل آویو به حساب می آید.
مساله ای که از عمق اختلاف میان اعراب و اسرائیل در دوره جدید حضور نتانیاهو و طیف افراطیون متحد وی در قدرت حکایت دارد. از این منظر، همانطور که یپشتر نیز گفته شد، حضور نتانیاهو و متحدانش در قدرت، عملا نوعی پاس گل به ایران جهت احیای روابطش با دولت های مهم عربی منطقه بوده است. البته که در این میان، متحدان ایران نظیر سوریه و انصار الله یمن و حزب الله لبنان نیز بی نصیب از شرایط جدید ایجاد شده در منطقه نبوده اند و منافع قابل توجهی در این رابطه می برند.
3: دولت نتانیاهو و برهم زدن معادله توزان در سیاست خارجی اسرائیل
در نهایت باید گفت که سیاست خارجی رژیم اسرائیل سال هاست که سعی داشته و دارد تا جدای از وابستگی بالای خود به آمریکا و روندهای سیاسی در این کشور، حدی از استقلال را نیز برای خود تعریف نماید و نوعی موازنه را برای این رژیم در عرصه سیاست خارجی آن ایجاد کند. در این چهارچوب، شاهد آن بوده ایم که سال ها نتانیاهو و پوتین، به عنوان رهبران اسرائیل و روسیه، روابط نزدیک و ویژه ای را با یکدیگر داشته اند.
با این همه، با قدرت گیری مجدد نتانیاهو در اسرائیل، شاهد آن هستیم که با سرعت قابل توجهی روابط مسکو-تل آویو به سمت بحرانی شدن پیش می رود. دلیل اصلی این مساله نیز این است که دولت نتانیاهو با گذشت بیش از یک سال از آغاز جنگ اوکراین، عملا دیگر از ظرفیت های کافی جهت ادامه دادنِ سیاست مبهم خود در رابطه با جنگ مذکور برخوردار نیست و طیف افراطیون حاضر در دولت نتانیاهو، بیش از روسیه، منافع راهبردی خود را در همراهی با غرب در مساله اوکراین می بینند.
درست به همین دلیل است که در ماه های اخیر شاهد آن بوده ایم که دولت روسیه روند تعطیلی دفاتر آژانس یهود در خاک خود را تسریع کرده و هیچگونه همکاری را با اسرائیل جهت تعلیق حکم مذکور نیز انجام نداده است. در عین حال، اخبار جدیدی نیز دال بر موافقت دولت نتانیاهو جهت ارسال برخی جنگ افزارها به اوکراین هم به گوش می رسد. مساله ای که با رویکردهای تهاجمی و جنجالی نتانیاهو متحدانش در عرصه قدرت سیاسی اسرائیل کاملا تناسب دارد و البته همچون موارد گذشته، باز هم تقویت دستِ ایران را در رابطه با این رژیم به همراه داشته است(به واسط تقویت روابط ایران و روسیه).
دراین راستا شاهد آن بوده ایم که در مدت اخیر گمانه زنی های مختلفی در مورد تحویل قریب الوقوع شماری از جنگنده های پیشرفته سوخو 35 روسی به ایران به گوش می رسد و البته که انتظار می رود در ادامه راه، اسرائیلیها با چالش های جدی در زمینه حملات هوایی خود به اهدافی در خاک سوریه و مانع تراشی هایی روس ها در این رابطه نیز مواجه باشند.
از چشم اندازی کلی نیز آنچه کاملا آشکار است این نکته می باشد که روابط اسرائیل و روسیه که پیشتر ماهیتی راهبردی داشت اکنون فاصله ای قابل توجه از پیشینه ایده آلِ خود دارد که این مساله، حامل منافع قابل ملاحظهای برای ایران است. سفر اخیر نتانیاهو به اروپا و رایزنی های وی با مقام های اروپایی نیز تا حد زیادی گواهی از هماهنگی های بیشترِ تل آویو با پایتخت های اروپایی در رابطه با جنگ اوکراین به ضرر روسیه است.