سران کشورهای عضو ناتو در روزهای 19 و 20 فوریه ، 28 و 29 آبان ماه، در شهر لیسبون دور هم جمع شدند تا بیست و دومین نشست سران سازمان پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو را برگزار کنند.
ناتو 61 سال پیش و در 4 آوریل 1949 از سوی 12 کشور (انگلیس، فرانسه، بلژیک، هلند، لوکزامبورگ، دانمارک، ایسلند، ایتالیا، نروژ، پرتغال، کانادا و آمریکا) در برابر توسعه طلبی های شوروی در اروپای شرقی و مرکزی ایجاد شد و در سالهای بعد نقش سپر دفاعی بلوک غرب در برابر بلوک شرق و پیمان ورشو به رهبری شوروی را ایفاء می کرد. پس از فروپاشی بلوک شرق در سال 1989 و به دنبال آن فروپاشی شوروی در سال 1991، ناتو نیز دستخوش تحولات گسترده ای شد چرا که صف بندی های گذشته تغییر کرده بود و حتی در سالهای بعد برخی از اعضای سابق بلوک شرق به این نهاد پیوستند.
همین امر ناتو را ناگزیر کرده تا استراتژی جدیدی را برای اهداف و ماموریتهای خود تدوین کند و به خصوص بعد از واقعه 11 سپتامبر، این امر به واسطه ظهور تهدیدهای جدید اهمیت بیشتری پیدا کرده است.
در واقع، اگر ناتو در دوران جنگ سرد در مقابل بلوک شرق و پیمان ورشو صف بندی مشخصی را داشت و می توانست بر اساس آن تهدیدها را بسنجد و راه مقابله با آنها را تدوین کند، اکنون در دوره ای قرار گرفته که تهدیدها و حتی مفهوم میدان و قلمرو جنگ با گذشته تفاوت دارد.
صورتهای مشخص از جنگهای نوین را در دو زمینه جنگ سایبر و تروریسم می توان جست که این دو زمینه در طی یک دهه گذشته نه تنها ناتو، بلکه نیروهای نظامی بسیاری از کشورها را درگیر خود کرده و هر کشور بنابر استعدادهای خود به دنبال راهی برای مقابله با آنها است.
جنگ سایبر
سایت روزنامه اکونومیست با انتشار مقاله ای تحت عنوان «جنگ در حوزه پنجم» در اول جولای سال جاری میلادی اعلام کرد که «میدان جنگ بعد از زمین، دریا، هوا و فضا وارد پنجمین حوزه شده است؛ «فضای سایبر».
اکونومیست بعد از این جمله به اقدامات برخی از کشورها در این مورد پرداخته است. در آمریکا، باراک اوباما اعلام کرده که زیرساختهای دیجیتال آمریکا از جمله «دارایی های استراتژیک ملی» هستند و هاوارد اشمیت، مدیر سابق امنیت در مایکروسافت، را به عنوان فرمانده امنیت سایبر خود معرفی کرد. پنتاگون در ماه می سرفرماندهی جدید سایبر را راه اندازی کرد و ژنرال کیت الکساندر، مدیر سازمان امنیت ملی، را به عنوان فرمانده آن تعیین کرد. وظیفه او انجام عملیات در «تمام طیفها» است که شامل دفاع از شبکه های نظامی آمریکا و همچنین حمله به سیستمهای دیگر کشورها می شود.
بنابر گزارش اکونومیست، این که عملیات مذکور چگونه و با چه قواعدی انجام می شود، مخفی مانده است.
بریتانیا نیز همانند آمریکا سرفرماندهی جدیدی را در GCHQ، مشابه سازمان امنیت ملی آمریکا، ایجاد کرده و چین اعلام کرده که در نیمه قرن 21 پیروز جنگهای اطلاعاتی خواهد بود.
اکونومیست در ادامه، از تجهیز رژیم اسراییل و کشورهایی همانند روسیه، کره شمالی و حتی ایران در این حوزه خبر می دهد. از همین مقدار پیدا است که موضوع جنگ سایبر نه تنها واقعی است، بلکه چنان اهمیتی پیدا کرده که کشورهای مختلف مجبور شده اند تا نگاهی ویژه به پنجمین میدان جنگ داشته باشند. به همین علت بود که روزنامه آلماني زود دويچه تسايتونگ حدود دو ماه قبل به نقل از آندرس فوگ راسموسن ، دبيرکل ناتو، گزارش داد که «از اين پس پيمان ناتو نه تنها عليه حملات نظامي، بلکه در مقابل حملات اينترنتي نيز موظف به دفاع و مبارزه مشترک است».
چرا جنگ سایبر تا این میزان اهمیت پیدا کرده است؟ شاید کمتر کسی باشد که سر و کاری با کامپیوتر و اینترنت داشته باشد و از موضوع امنیت در این حوزه بی اطلاع باشد، چرا که به طور حتم حداقل یک بار بلای ویروس به جان سیستم او افتاده است. البته این قبیل ویروسها تهدیدهای رده پایین در حوزه سایبر را ایجاد می کنند و وقتی صحبت در مورد هکرها و سازماندهی آنان برای حمله به سیستمهای دیجیتال یک کشور باشد قضیه ابعاد وسیعتری پیدا می کند.
ریچارد کلارک، مخبر سابق کاخ سفید در عملیات ضد تروریستی و امنیت سایبر، در کتابی جنگ سایبر را به مثابه سقوط فاجعه بار به مدت 15 دقیقه توصیف کرده و گوشه ای از آن را به این گونه شرح داده است: سیستم های ایمیل نظامی از کار می افتند، پالایشگاهها و لوله های نفتی منفجر می شوند، سیستمهای کنترل ترافیک هوایی مختل می شوند، شبکه برق در شرق ایالات متحده از کار می افتد و جهت گیری ماهوارها از کنترل خارج می شود.
در واقع، مواردی را که او برشمرده تنها گوشه ای را از عواقب جنگ سایبر نشان می دهد و با توجه به نقش روزافزون فضای مجازی در امور رایج و وابستگی شدید زیرساختهای کشورهای مدرن و حتی در حال توسعه به این فضا، روشن می شود که جنگ سایبر تا چه اندازه می تواند تاثیرات فاجعه باری را به وجود آورد. ویروس استاکس نت یکی از این حملات بود که هر چند توجه چندانی به آن نشد اما دامنه وحشت بار حملات سایبری را نشان داد. می توان فرض کرد که چنین ویروسی با حمله به شبکه کنترل یک نیروگاه اتمی، آن را مختل کرده و باعث انفجار شود؛ یک انفجار اتمی همانند واقعه ای که در چرنوبیل واقع شد.
فاجعه بار بودن جنگ سایبر تنها محدود به آثار مخرب آن نمی شود، بلکه مشکل دیگر در این است که نه می توان عاملین آن را شناسایی کرد و نه آن که مشخص کرد حمله از چه منطقه ای انجام گرفته است. به عبارت دیگر، طرف مورد حمله نمی تواند دریابد که چه کسانی و از چه نقطه ای در دنیا به او حمله کرده اند و از این رو، توان دفاعی او به شدت تقلیل می یابد و علاوه بر این، قوانین بازدارنده نیز چندان کارآیی ندارند زیرا نمی توان مشخص کرد که اتهام علیه چه دولت یا گروهی می توان وارد کرد. همان گونه که نقطه شروع جنگ و حملات در فضای مجازی است، هویت مهاجمین نیز مجازی است اما آثار حملات آنان واقعی و بسیار گسترده است. از این رو است که روسیه جنگ سایبر را در رتبه بعد از جنگ هسته ای قرار داده و یکی از فرماندهان روسیه در کنفرانس مشترک روسیه-آمریکا در سال 1995 تهدید کرد که روسیه در صورت تهاجم اطلاعاتی حق دارد تا از سلاح هسته ای استفاده کند.
روشن است که آن مقام روس همچنان در حال و هوای دوران گذشته به سر می برد و نمی داند که در برابر جنگ سایبر حتی تهدید هسته ای نیز کارآیی ندارد زیرا گروه مهاجم می توانند در خاک روسیه سازماندهی شده و از همان جا حمله خود را انجام دهند. شاید او چندان هم بی تقصیر نیست و باشند بسیاری از فرماندهان نظامی که چندان تصور روشنی از جنگ سایبر به عنوان پنجمین میدان جنگی نداشته باشند. در این میدان سلاحها نیستند که به کار می آیند و خبری از تجهیزات مختلف نظامی نیست بلکه فقط چند کاربر هوشمند و مطلع، تعدادی کامپیوتر و اتصال به اینترنت لازم است تا حمله انجام بگیرد. تفاوت عمده میان این میدان با میادین سابق در کم رنگ شدن مرز واقعیت و مجاز است به صورتی که مجاز در جنگ نوین بر واقعیت غالب شده و گویا سایه ها به سوی موجودات واقعی حمله می کنند.