فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد
زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد
گره ز دل بگشا و از سپهر یاد مکن
که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد
ز انقلاب زمانه عجب مدار که چرخ
از این فسانه هزاران هزار دارد یاد
قدح به شرط ادب گیر زان که ترکیبش
ز کاسه سر جمشید و بهمن است و قباد
که آگه است که کاووس و کی کجا رفتند
که واقف است که، چون رفت تخت جم بر باد
ز حسرت لب شیرین هنوز میبینم
که لاله میدمد از خون دیده فرهاد
مگر که لاله بدانست بیوفایی دهر
که تا بزاد و بشد جام میز کف ننهاد
بیا بیا که زمانی ز میخراب شویم
مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد
نمیدهند اجازت مرا به سیر سفر
نسیم باد مصلا و آب رکن آباد
قدح مگیر چو حافظ مگر به ناله چنگ
که بستهاند بر ابریشم طرب دل شاد
شرح لغت: انقلاب زمانه: برگشتن روزگار و دگرگونی آن/ به شرط ادب: به رسم ادب
از روزگار شکایت داری در عین این که شاکر خداوند هستی. کسی به درد تو توجه نمیکند و کسی به فکر تو نیست. از گناه پرهیز میکنی و همواره یاد و نام خدا را بر زبان جاری میکنی. اکنون دچار تردید هستی و میترسی راهی که میروی اشتباه باشد. دنبال راهنمایی باش تا از گمراهی نجات پیدا کنی.