bato-adv
کد خبر: ۶۱۵۰۹۰

مهین فرهادی‌زاد: بوکس زنان زیرزمینی کار می‌کند/ می‌شد به ژیمناستیک زنان مجوز داد، اما ارزش نداشت

مهین فرهادی‌زاد: بوکس زنان زیرزمینی کار می‌کند/ می‌شد به ژیمناستیک زنان مجوز داد، اما ارزش نداشت
نایب رئیس کمیته ملی المپیک گفت: تعداد زنان متقاضی بوکس زیاد است و در زیرزمین‌هایی فعالیت می‌کنند که قانونمند نیست. با دست پر با آقای علی‌نژاد، آقای عبدالحمید احمدی و حراست صحبت کردم. در شورای معاونان نیز مطرح کردم که آقای سلطانی‌فر مخالف بود، اما حرف‌هایم را گوش داد. گفتم آمادگی دارم همه جا بروم و مجوز را بگیرم. تعداد این افراد کم نیست و باید از آن‌ها مراقبت کنم.
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۷ - ۱۵ اسفند ۱۴۰۱

نایب رئیس کمیته ملی المپیک و معاون سابق ورزش زنان وزارت ورزش و جوانان در مورد صدور مجوز رشته‌ای، چون ژیمناستیک زنان گفت: لباس ژیمناستیک با این ملاحظات و شرایط فرهنگی مجوز نمی‌گیرد، چون بخشی از نمره قهرمانی مدل لباس و آرایش ورزشکار است. تنها یک رشته ژیمناستیک ریتمیک داشتند که می‌توانستیم مجوز بدهیم، اما هیچ ارزش قهرمانی و مدالی نداشت.

در ادامه گفتگوی ایسنا با مهین فرهادی‌زاد از مدیران باسابقه در حوزه ورزش زنان را می‌خوانید.

ازخودتان، خانواده و نحوه ورود به ورزش صحبت کنید.

در یک خانواده پرجمعیت به دنیا آمدم که پنج برادر و سه خواهر بودیم. پدرم را در کودکی از دست دادم و مادرم مسئولیت ما را برعهده داشت. خواهر و برادر‌ها مراقبت‌های لازم را از هم داشتیم، اما کسی دخالت نمی‌کرد و اگر تذکری داشت حتما از طریق مادر این کار را انجام می‌داد. اکثر پسر‌های خانواده ورزش می‌کردند. یکی از برادرهایم فوتبالیست و دیگری والیبالیست و دو خواهرم دبیر ورزش بودند.

من هم در راهنمایی و دبیرستان والیبال بازی می‌کردم، اما وقتی در سطح منطقه اول می‌شدیم دیگر خانواده‌ام برای حضور در سطح استان اجازه نمی‌دادند، چون با شرایط فرهنگی ما جور نبود. کادر مدرسه هم می‌دانستند من و چند دانش‌آموز دیگر فقط تا سطح منطقه هستیم و باید برای بقیه مسابقات خودشان تیم را ردیف کنند. این موضوع گاهی داد و فریاد خانم آرمان دبیر ورزش‌مان را درمی‌آورد.

دوران تحصیلاتم در مقطع کارشناسی تربیت بدنی مصادف با انقلاب بود. البته حسابداری را خیلی دوست داشتم، اما اصفهان قبول شدم و خانواده‌ام اجازه ندادند. در رشته تربیت بدنی که متقاضیان زیادی داشت، شرکت کردم و با رتبه ۱۶ وارد دانشگاه تربیت معلم شدم. در دوران دانشجویی هم در تیم والیبال و شنای دانشکده فعال بودم و در مسابقات داخلی هندبال و والیبال هم شرکت می‌کردم.

دو سال بعد از ورودم به دانشگاه در آزمون دبیری برای مناطق مختلف تهران قبول و در دبیرستان نوشیروان منطقه ۶ حق‌التدریس شدم. این مدرسه حدود دو هزار دانش‌آموز مسلمان، مسیحی و زرتشتی داشت. سنم با دانش‌آموزانم چیزی حدود ۶ ماه تا یک سال متفاوت بود، چون در دبیرستان مشغول شدم. بعد‌ها به دانشجوهایم سفارش کردم که هیچوقت در مراحل اولیه کارتان در دبیرستان مشغول نشوید.

من دانش‌آموزی با جثه بسیار قوی و درشت در رشته پرتاب وزنه داشتم که پدرش ایرانی و مادرش آلمانی بود، دستش را دور گردنم می‌انداخت و می‌گفت نگفتی چند سالت است، اما از آنجایی که ورزشکار بودم به فضای کار کلاسم تسلط داشتم، یعنی در والیبال، بسکتبال و سایر رشته‌ها جلوتر از بقیه بودم و بچه‌ها هم دوست داشتند معلمشان کاربلد باشد. به همین دلیل ضمن رفاقت با دانش‌آموزانم بر کارم هم تسلط داشتم. این فضا به سختی ایجاد شد، اما بعد از چند سال به عنوان یکی از معلم‌های موفق منطقه ۶ انتخاب شدم.

در حین تحصیل در دوره کارشناسی انقلاب فرهنگی شد و بعد از دوره لیسانس جذب دانشگاه تهران شدم. تدریس می‌کردم و امکان تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد هم داشتم. آن زمان دکتر رضوی معاون فنی سازمان تربیت بدنی و خانم طاهریان رئیس دفتر امور مشترک انجمن‌های ورزش زنان بود.

سه سال متمادی بین معلمان در مسابقات علمی، فرهنگی و ورزشی اول شدم، آقای رضوی از من خواست در سازمان تربیت بدنی کار کنم. من و خانواده‌ام دوست نداشتیم، چون دانشگاه و درس را ترجیح می‌دادم، اما حس کردم ورزش زنان به تحول نیاز دارد؛ بنابراین به سازمان تربیت بدنی رفتم و مدتی معاون خانم طاهریان بودم. در ادامه به مدت پنج سال مسئول ورزش زنان استان تهران شدم و بعد هم استعفا دادم.

چرا استعفا دادید؟

معاونت، کار اجرایی صرف بود در حالی که من بسیار پرهیجان بودم و خودم نیاز به آموزش و ارائه مطالب علمی و فنی داشتم. می‌خواستم ورزش کنم و در فضای کاملا ورزشی باشم، اما در سازمان از صبح تا شب کار اجرایی انجام می‌دادیم که به شدت هم نیاز بود. مجدد در منطقه ۶ آموزش و پرورش حق التدریس شدم. زمان زیادی طول نکشید که اداره کل تربیت بدنی وزارت آموزش و پرورش متوجه حضورم در مدرسه شد و خواستند که در حوزه ستاد کار کنم؛ بنابراین کارشناس مسئول ورزش دانش‌آموزان دختر سراسر کشور شدم.

ضمن آموزش، برای بخش دختران هم برنامه‌ریزی می‌کردیم و واقعا لذت می‌بردم. رشته‌های مختلفی را فعال کردیم و مسابقات به شکل المپیاد برگزار شد. مجله زیور ورزش را راه‌اندازی کردیم و سالن‌های اختصاصی برای دختران گرفتیم. در سال ۷۷ اداره کل تربیت بدنی دختران در وزارت آموزش و پرورش تاسیس شد.

سال ۷۷ تا ۸۳ زیباترین زمان کارم بود، چون ما از یک اتاق کوچک به جایی رسیدیم که ۴۵ کارمند در اداره کل دختران فعالیت می‌کردند. همان سال اول در همه استان‌ها کارشناس مسئولین و مدیریت ورزش دانش‌دانش‌آموزان دختر را از بین زنان انتخاب کردم و تحول عظیمی در این بخش ایجاد شد، چون دیگر مدیریت ورزش دختران از طریق مدیران زن اداره می‌شد و سرانه ورزش دختران به حساب مخصوص خودشان واریز می‌شد. استان‌ها با توجه به شرایط خوبی که داشتند خیلی باانگیزه و قوی کار می‌کردند و هر روز نتایجشان بهتر از قبل بود.

دعوا‌های زیادی هم داشتیم. اداره کل تربیت بدنی پسران هم‌پای دختران فعالیت می‌کرد و قرار نبود هر کاری آن‌ها می‌کنند ما هم انجام بدهیم. در ماه‌های اول مجوز یک مجله را گرفتیم که شاید کسی باور نمی‌کرد، چون ادارات زیادی داشتیم که یک سال در نوبت مجله بودند، اما ما آنقدر شب و روز به وزارت ارشاد رفتیم که مجوز مجله زیور ورزش را گرفتیم. معلمان زن ما سه هراز نفر بودند، اما تیراژ مجله ما ۱۰ هزار شده بود و معلمان مرد هم از آن استفاده می‌کردند.

تمام اعتبارات دانش‌آموزان دختر را بر اساس تعداد دانش‌آموز بین استان‌ها تقسیم می‌کردم. یک دوره دعوای اساسی هم داشتیم. حوزه ستاد در بخش مردان توپ و تور و بقیه وسایل ورزشی را می‌خرید و در اختیار مدارس و استان‌ها قرار می‌داد و این باعث درگیری شد، چون حساب زنان پر از پول و حساب مردان خالی بود. فقط یکسری وسیله داشتند که به کارشان هم نمی‌آمد.

به مرور دعوا بالا گرفت به گونه‌ای که تعدادی از نماینده‌های مجلس بر اساس شکایتی که شده بود، به آقای مظفر وزیر وقت آموزش و پرورش نامه زده بودند که این خانم کار بلد نیست. من را صدا زدند که تو چرا خرید نمی‌کنی. توجیهشان کردم که استان‌ها باید بر اساس نیازشان خرید کنند.

شما، خانم هاشمی، خانم طاهریان و چند مدیر زن دیگر به عنوان هسته اولیه مدیریت ورزش زنان پس از انقلاب دور هم جمع شدید، این گروه چگونه تشکیل شد؟

با خانم طاهریان به شدت هماهنگ بودیم، یعنی امکان نداشت خانم طاهریان به یک استان برود و در جریان نباشم و بچه‌های آموزش و پرورش آنجا حضور نداشته باشند. همچنین امکان نداشت خانم طاهریان به دلیل مشغله‌هایش کاری را به من بگوید و انجام ندهم. این هماهنگی و همدلی افراد باعث می‌شد برای هم تنش ایجاد نکنیم و در کنار هم کار کنیم.

از داستان شکل‌گیری فدراسیون اسلامی وزش زنان بگویید، شما چه نقشی در این فدراسیون داشتید؟

این فدراسیون از سال ۶۹.۷۰ به بعد با طرح موضوع مسابقات زنان مسلمان شکل گرفت. خانم هاشمی آن زمان نایب رئیس کمیته ملی المپیک و دوره‌ای هم عضو هیات اجرایی کمیته المپیک بود. طرح مسابقات را آورد البته خودش می‌گوید این طرح را آقای افشارزاده پیشنهاد داده است. طرح باعث رشد زنان شد و شرایط اعزام به مسابقات برون مرزی را برای زنان ایجاد کرد. مقرر شد با کشور‌ها جلساتی برگزار شود و موضوع را با آن‌ها هماهنگ کنیم تا مسابقات در سال ۷۰ برگزار شود. از طرف دیگر باید خودمان هم آماده می‌شدیم. باید برای خیلی از مسئولیت‌هایمان نفر تربیت می‌کردیم. مدیر، داور و مسئول برگزارکننده مسابقات زن نداشتیم و قرار بود سال ۷۰ مسابقات را در هشت رشته و با حضور ۶۰۰ مهمان برگزار کنیم.

آن زمان آقای نصرالله سجادی دبیر کل کمیته ملی المپیک بود. من را به مسئول برگزاری مسابقات آسیایی والیبال معرفی کرد که کنارش چگونگی اجرای مسابقات از دستورالعمل گرفته تا تعداد نفرات در هر رشته و ... را یاد بگیرم. دو سه ماه گذشت آن آقا مسابقه یک رشته را برگزار کرده بود، اما مسابقات ما در هشت رشته بود و هر روز تسهیلاتی برای کشور‌ها ایجاد می‌کردیم. گفت اینگونه نمی‌شود و رفت. من ماندم و تلاشم را کردم. از این فدراسیون به آن فدراسیون، از این مربی به آن مربی اطلاعات را گرفتم. خانم‌های انجمن‌های ورزشی هر کدام در مورد رشته خود تلاش کردند تا اینکه هشت، نه ماه بعد گزارش کارمان را دادیم. سراغ آن آقا را گرفتند که گفتم رفته و این کار‌ها را خودمان انجام داده‌ایم.

بخش مردان به شما سخت اطلاعات می‌دادند؟

بله. خیلی جا‌ها این کار را نمی‌کردند. برای ایجاد رشته جدید باید از مبانی نظری مردان استفاده کنیم. خیلی‌ها با دل و جان کمک می‌کردند، اما برخی هم که موقعیت خود را از دست می‌دادند، مقابله می‌کردند. هنوز هم به اطلاعات، مبانی نظری و فنی مردان نیاز داریم. البته این تعامل الان بسیار بیشتر است. دعوا‌های زیادی در گذشته داشتیم. مثلا در دوومیدانی بین خانم توران شادپور مسئول وقت انجمن با فدراسیون خیلی دعوا شد. سختی‌های زیادی داشتیم.

برای توسعه ورزش زنان چه مشکلاتی داشتید؟

من هم از مشکلات می‌گویم و هم از کار‌های قشنگی که انجام شد. یک بار در بازدید‌های دوره‌ای از استان‌ها به کاشان رفته بودم. آقای الماسی مدیر تربیت بدنی کاشان من را به مجتمعی آموزشی برد که فرد خیری به نام آقای کتابچی ساخته بود. دبیرستان و مدرسه راهنمایی را ساخته بود و در حال ساخت یک دبستان هم بود.

در حالی که از تپه‌های خاکی بالا می‌رفتیم به آقای کتابچی گفتم باید یک سالن ورزشی کنار این مجتمع بزنید، چون دختران نیاز دارند. جواب نمی‌داد و می‌رفت. دوباره همین موضوع را تکرار کردم و جواب نمی‌داد. از رو نمی‌رفتم و باز تکرار می‌کردم. در تپه چهارم، پنجم گفت خانم من اصلا نمی‌دانم می‌خواهی در ورزش خیر کنی یا شر.

دیدیم راست می‌گوید، چون آموزش و سواد را می‌شناخت و می‌دانست اهمیت دارد، اما از نقش ورزش در سلامت دانش‌آموزان اطلاعی نداشت. گفتم آقای کتابچی سه ماه دیگر یک برنامه در استان قزوین دارم، آنجا به شما در مورد ورزش دختران می‌گویم. جشنواره‌هایی که ابتدای المپیاد‌های قبلی برگزار می‌شد آقای کتابچی را قانع نمی‌کرد؛ بنابراین با خانم محمدیان، خانم مظلومی و چند نفر دیگر جلسه برگزار و کاری نمایشی را طراحی کردیم.

برای آوردن امام جمعه قزوین خیلی تلاش کردم. می‌گفت حالم خوب نیست که قرار شد برای پنج دقیقه بیاید، اما دو ساعت در سالن بود. همراه با آقای کتابچی ۱۰ خیر دیگر هم دعوت کرده بودم. وقتی برنامه تمام شد. امام جمعه قزوین جلوی دوربین‌های صدا و سیما ار نیاز بچه‌ها به ورزش صحبت کرد. برگشتم تا حال و هوای آقای کتابچی را ببینم که رفته بود، اما برایم یک یادداشت گذاشته بود که خواهرم الان فهمیدم ورزش چیست و چه می‌خواهی. ۶ ماه بعد بیا و سالن را تحویل بگیر. پنج ماه بعد از دفترش به من زنگ زدند که نیا، چون سالن خیلی بزرگ شده و ۶ ماه دیگر وقت لازم است. بعد از یک سال رفتم که سالن خیلی بزرگی ساخته بودند. خدا رحمتش کند.

یک طرح دیگر «طرح سنجش ساختار قامتی در سراسر کشور» بود. آقای دکتر یحیی سخنگوی مشاور این طرح بودند. ناهنجاری‌های زیادی گرفتار ما شده بود که طرح را در استان‌ها انجام دادیم. بخاطر این طرح چند بار از سمت مدیر کل استان کهکیلویه و بویراحمد توبیخ شدم، چون به وزیر نامه می‌زد که همه عیب و ایرادات دختربچه‌های ما را مشخص کرده و هیچکس با آن‌ها ازدواج نمی‌کند. وقتی مسائل را شفاف کردم هنوز به تهران نرسیده بودم که مدیرکل تربیت بدنی استان کهکیلویه به وزیر نامه زده بود که سهمیه ما را دو برابر کنید.

در منطقه ۱۷ تهران پدر یکی از بچه‌ها پزشک بود. وقتی معلم ورزش به ایشان می‌گوید فرزندت اسکولیوز دارد پدر دانش‌آموز با معلم ورزش ما دعوا کرده بود، اما به پزشک ارتوپد مراجعه و اسکولیوز را تایید کرده بود. بنده خدا دیگر خجالت کشید به مدرسه بیاید، در یک روزنامه از معلم ما تشکر کرد و روزنامه را به مدرسه فرستاد.

از اولین اعزام زنان به خارج از کشور صحبت کنید، در چه رشته‌ای بود و چه مشکلاتی داشتید؟

اولین تیمی که به خارج از کشور اعزام شد، تیراندازی بود. از آنجایی که هیچ تیراندازی نداشتیم من را به عنوان مسئول انجمن این رشته انتخاب کردند تا تیراندازی را راه بیندازیم و در مسابقات بین‌المللی شرکت کنیم. هنوز هم نمی‌توانم یک تیر به هدف بزنم!

در سالن حجاب ۶ خط درست کردیم و سه کلت و سه تفنگ گرفتیم. آقای تیمسارملک زاده رئیس فدراسیون خیلی کمک می‌کرد. دو مربی را هم به ما دادند و کار راه افتاد. زمان بازی‌های آسیایی ۱۹۹۰ پکن بود. کمیته ملی المپیک و سازمان تربیت بدنی به این نتیجه رسیدند که تیم تیراندازی زنان را با پوشش اسلامی چادر به این مسابقات بفرستند. ۶ خانم ورزشکار، من به عنوان سرپرست و دو مربی هم بودند، اما ما را به دهکده نبردند.

به هر حال ما را به هتل بردند. صبح تا عصر در سالن تیراندازی که با دهکده متفاوت بود، تمرین می‌کردیم و دوباره به هتل برمی‌گشتیم. روز‌ها را می‌شمردم و متوجه شدم روز ششم افتتاحیه بازی‌هاست و اگر در افتتاحیه شرکت نکنیم که به درد نمی‌خورد. بچه‌ها را جمع کردم. اسم دو هتل را بلد بودم که آقای غفوری‌فرد در یکی از آن‌ها بود. ماشین گرفتیم و هیات اجرایی در هتل اول بودند.

آقای غفوری‌فرد از دیدن ما تعجب کرد و پرسید اینجا چکار می‌کنید. گفتنم مگر معتقد نبودید که ما ارزش‌های نظام هستیم، پس چرا ارزش‌های نظام در هتل هستند. در نهایت مقرر شد فقط ۶ ورزشکار در مراسم افتتاحیه شرکت کنند. ما را برای اولین بار به دهکده بردند که همه تعجب کردند.

در مراسم افتتاحیه مسئول همه اسباب اثاثیه ورزشکاران شدم. بماند که با چه حالتی روی سکو‌ها رفتم. به بچه‌ها گفتم حواستان باشد شما را جلوی کاروان می‌گذارند، نروید پشت سر کاروان بایستید. تا زمانی که کاروان ایران بیاید خدا و پیغمبر را قسم می‌دادم که همه چیز به خیر بگذرد، همه تشویق کنند و نگرانی مسئولان از بین برود. کاروان ایران بالاخره از تونل بیرون آمد و همه مردم حاضر در ورزشگاه برای ما دست زدند.

من فقط از اسکوربرد به روسا و وزرا نگاه می‌کردم. همه ایستاده به آقای غفوری‌فرد تبریک می‌گفتند که زنان را با حجاب اسلامی آورده است. روز بعد که به میدان تیراندازی رفتیم شرایط شکل دیگری بود. تمام روزنامه‌ها عکس بچه‌های ما را کار کرده بودند. مربیان کشور‌های اسلامی می‌گفتند از شما یاد گرفتیم که دور بعد زنانمان را بیاوریم. افراد زیادی تلاش کردند تا این ۶ ورزشکار در بازی‌های آسیایی شرکت کنند.

فعالیت زنان در رشته‌هایی مثل بوکس، ژیمناستیک و ورزش زورخانه‌ای هنوز مجوز نگرفته است و در دوره حضور شما در معاونت توسعه ورزش زنان هم بحث کسب مجوزشان مطرح شد. چرا به این رشته‌ها مجوز نمی‌دهند؟

لباس ژیمناستیک با این ملاحظات و شرایط فرهنگی مجوز نمی‌گیرد، چون بخشی از نمره قهرمانی مدل لباس و آرایش ورزشکار است. تنها یک رشته ژیمناستیک ریتمیک داشتند که خانم اینچه‌درگاهی لباس‌هایی را تن بچه‌ها کرده بود که به نظرم اصلا خوب نبود. خیلی پف داشت.

می‌توانستیم به این مجوز بدهیم و مشکلی نبود، اما هیچ ارزش قهرمانی و مدالی برای این رشته ژیمناستیک نداشتیم. لباس ریخت جالبی نداشت و فقط برای رفتن طراحی کرده بودند. اصلا به درد کار ورزش نمی‌خورد. به خانم اینچه درگاهی گفتم با این لباس نمی‌توانی کار ژیمناستیک انجام بدهی یک فکر دیگری بکن. پیشنهاد دادم لباس‌های کوراش را ببیند.

چرا لباس دیگری را طراحی نکردند؟

نمی‌دانم و دیگر نفهمیدم. باید ابتکار و خلاقیت بیشتری به خرج می‌دادند. افراد متخصص هم اصلا لباس را تایید نکردند. دلمان می‌خواست کمک کنیم. به وزنه برداری هم کمک کنیم. ژیمناستیک برای رفتن مشکلی نداشت فقط نمی‌توانست لباسش را ردیف کند. لباس کوراش را هم پیشنهاد دادم، اما به زمان رفت و آمد خانم اینچه‌درگاهی خورد و نشد.

چرا مجوز بوکس و زورخانه صادر نشد؟

وقتی معاون وزیر ورزش بودم، رئیس فدراسیون وقت بوکس گفت تعدادی خانم متقاضی هستند. تمام آنچه را که از دوره خانم محمدیان در مورد بوکس وجود داشت، بررسی کردم که آسیب در این رشته اجتناب‌ناپذیراست. من هم روی آن سفت و سخت ایستادم و جواب منفی دادم.

رئیس فدراسیون باز هم آمد که تعداد زیادی متقاضی داریم. روز بعد ۱۰.۱۲ دختر زیر ۲۰ سال به اتاقم آمدند و گفتند تعدادشان زیاد است. گفتم چرا به ووشو نمی‌روید، گفتند بوکس هیجان ما را تخلیه می‌کند. گفتند در این رشته آسیب می‌بینند و من هم جواب دادم که به همین دلیل مخالف هستم، اما گفتند آسیب بدنی که در والیبال، فوتبال و سایر رشته‌ها هم وجود دارد.

متوجه شدم مربی زن ندارند و آسیب آن‌ها از اختلاط است و خودشان ناراحت هستند. اینجا دیگر برای من یک مسئولیت جدید بود. تحقیقاتم را شروع کردم و متوجه شدم تعداد زنان متقاضی بوکس زیاد است و در زیرزمین‌هایی فعالیت می‌کنند که قانونمند نیست.

با دست پر با آقای علی‌نژاد، آقای عبدالحمید احمدی و حراست صحبت کردم. در شورای معاونان نیز مطرح کردم که آقای سلطانی‌فر مخالف بود، اما حرف‌هایم را گوش داد. گفتم آمادگی دارم همه جا بروم و مجوز را بگیرم. تعداد این افراد کم نیست و باید از آن‌ها مراقبت کنم. نمی‌توانم رهایشان کنم. این به عمر مدیریت من و آقای سلطانی‌فر کفاف نداد، اما همچنان پیگیری می‌کنم و اطلاعاتم را در اختیار معاون جدید قرار می‌دهم.

تا کجا پیش رفتید؟

اواخر کار بود. دوسال بیشتر معاون زنان نبودم. اواخر سال دوم، رئیس وقت بوکس پیش من آمد که به سرعت نه گفتم، اما بعد از اینکه بچه‌ها آمدند، بررسی کردم. دیگر زمان تمام شد.

خانم کاظمی‌پور معاون فعلی ورزش زنان می‌گویند این دختران به رشته‌های دیگری بروند.

من هم این نگاه را داشتم. خانم کاظمی‌پور هم باید به این فضا بیاید. اطلاعات را به او بدهیم و تصمیم بگیرد.

در مورد زورخانه چه؟

تعداد نفرات متقاضی زورخانه به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسید. باید دست در جیب ملت می‌کردیم تا برای این رشته سالن، مربی و داور درست کنیم. به یک خانم پیشنهاد دادم چرا می‌خواهید کارتان را در سالن زورخانه شروع کنید، ابتدا در یک سالن ورزشی کار کنید. به رئیس فدراسیون هم گفتم وسایلی که برای زنان درست کرده‌ای را بیاور، یک کار به ما نشان بدهید، اما چیزی نداشتند و می‌گفتند با همین شرایط مجوز بدهید. باید تجهیزات را سبک‌تر می‌کردند. فیلم یک خانم را به ما نشان دادند که جلوی شوهرش میل می‌زد. گفتم این برای همه زنان جذاب نیست.

مجوز راه‌اندای کدام رشته سخت‌تر بود؟

هر رشته‌ای در شروع کار مشکلات خود را دارد، چون تازه است و باید اطلاعات را به افرادی که کمتر در حوزه ورزش هستند، بدهیم و آن‌ها را آشنا کنیم. بازخورد‌هایی که از سمت جامعه می‌آید را از قبل پیش‌بینی کنیم و پاسخ آن را هم داشته باشیم. شاید آسان‌ترین‌ها شطرنج و تیراندازی باشند، چون حرکت در این رشته‌ها وجود ندارد و پوشش ورزشکاران زیاد درگیر نمی‌شود. مجوز رشته‌های وزنه‌برداری و پاورلیفتینگ سخت بود. در قایقرانی هم برای اینکه بچه‌های قایقرانی مجوز لباس بگیرند و از نظر فدراسیون جهانی مشکل پیدا نکند، تلاش‌هایی داشتیم.

کدام یک از مدیران سازمان تربیت بدنی و وزارت ورزش به ورزش زنان کمک بیشتری کردند؟

آقای هاشمی‌طبا کمک می‌کردند. مهندس فائقی هم اگر معاونت زنان برای اعزام ورزشکاران با کمبود اعتبار روبرو می‌شدند، کمک می‌کرد. همکاران مردی که در کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش بودند، به ورزش زنان کمک می‌کردند. در المپیک‌های آتلانتا، سیدنی و یونان وایلد کارت داشتیم که از طریق حمایت کمیته ملی المپیک در زمان آقای هاشمی‌طبا و دبیری دکتر سجادی اتفاق افتاد.

در کدام دوره حمایت‌ها نسبت به قبل کمتر بود؟

دوره آقای هاشمی‌طبا و آقای سلطانی‌فر فعالیت داشتم که هر دو حمایت می‌کردند. مقاومتی در ارتباط با ورزش زنان ندیدیم، چون مسئولان دوست داشتند کاروان ورزشی ایران اعم از زنان و مردان در مسابقات شرکت کنند.

یکسری از مدیران ورزش زنان به آقای مهرعلیزاده به دلیل طرح ادغام انجمن‌های ورزشی با فدراسیون‌ها انتقاد دارند.

در دوره آقای مهرعلیزاده انجمن‌های ورزشی فعال بخش زنان را از دست دادیم. هر چند این تصمیم در زمان آقای مهرعلیزاده گرفته شد، اما دیگر ورزشی‌هایی که به او اطلاعات می‌دادند نیز دخیل بودند. در واقع آقای مهرعلیزاده نفر آخر است. این اتفاق در آموزش و پرورش هم ادامه پیدا کرد. در بخش مسئولیت انجمن‌های ورزشی توسط زنان خیلی رشد کرده بودیم. شاید در آینده با آن شکل ساختار دچار مشکل می‌شدیم، اما آن زمان، زمان ادغام نبود.

می‌گفتند کار‌های متفاوتی در بخش دختران و پسران انجام می‌دهیم که ممکن است از نظر بین‌المللی دچار مشکل شویم، اما در آموزش و پرورش ارتباطات بین‌المللی نداشتیم که نگران باشیم. آن زمان به ویژه برای ترتیب بدنی دختران در آموزش و پرورش زمان خوبی برای تجمیع نبود، چون فرهنگ توجه به دختران دانش‌آموز هنوز تعمیم پیدا نکرده بود. به همین دلیل است که شاید دلخوری‌هایی برای ما زنان وجود داشته باشد که اگر آن اتفاق برای انجمن‌ها نمی‌افتاد زنان رشد و تعمیم بهتری پیدا می‌کردند و مدیران، داوران و مربیان قوی‌تر می‌شدند.

گاهی به نظر می‌رسید که آقای سلطانی‌فر حساسیت‌ها و سخت‌گیری زیادی نسبت به ورزش زنان دارند.

این سخت‌گیری برای بخش مردان هم بود. چون ورزشکاران نماینده‌های ایران در رویداد‌ها و عرصه‌های بین‌المللی بودند. بحث سختگیری نبود بلکه قوانین است. درتمام دوره‌ها این موضوعات بود و برای ورود یک رشته همه زمینه‌ها بررسی می‌شد. همه به دلیل این بود که قوانین رعایت و سلامت ورزشکاران به خطر نیفتد.

نگاه بهتری به ورزش مردان داشتند؟

اتفاقا در بخش زنان هر جایی که نشانه رشد بود و تلاش می‌کردیم به شدت از ما حمایت می‌کردند.

عملکرد خودتان را در دوره آقای سلطانی‌فر چگونه ارزیابی می‌کنید؟

از دوره خودم راضی نیستم، چون کرونا بود. فردی فعال و پویا هستم و دوست دارم هر روز برنامه داشته باشم. با این حال در طول دوران کرونا هم جلسات با نواب رئیس را ترک نکردم. اگر کرونا نبود در طرح و برنامه‌ها پویایی بیشتری داشتیم.

در زمینه رشته‌هایی که دنبال مجوز بودند، عملکرد خودتان را چگونه می‌بینید؟

هر رشته‌ای که آمد سعی کردیم کمک کنیم. حتی زورخانه به خانمی که آمد، گفتم از سالن‌های ورزشی فعالیت خود را شروع کنید. به کسی نه نمی‌گفتیم، اما باید همه شرایط و ملاحظات را در نظر می‌گرفتیم.

یادم است که برخی از اهالی زورخانه نامه‌ای نوشتند که ورود زنان به گود زورخانه را بی‌حرمتی به این رشته دانسته بودند.

یک نفر این حرف را زده بود که کسی هم دنبالش نرفت. گاهی وقت‌ها حرف‌هایی که زده می‌شود به دلیل درگیری چند نفر با هم است. آن موقع هم شرایط فدراسیون اینگونه بود. به طور کلی برخی افراد این نگاه‌ها را دارند. برای اینکه به آن‌ها هم کمک کنیم و بیشتر متوجه شوند، از خانم‌ها خواستم از سالن‌های ورزشی شروع کنند. ما گروهی را ندیدیم و هر بار عکس یک نفر را می‌آوردند. بنابراین، چون نمی‌توانستند تعداد افراد را نشان بدهند، این گره‌ها روی هم زده می‌شد.

چرا نمی‌شد از یک زورخانه کار خود را شروع کنند؟

بالاخره باید مجوز کارشان را می‌گرفتند که این اتفاق بسته به تدابیر فدراسیون بود.

یعنی شما می‌گویید بخش اصلی مشکل رشته‌هایی مثل بوکس، ژیمناستیک و زورخانه فدراسیون‌ها بودند؟

اگر لباس ژیمناستیک را عوض کنید جایگاهی در دنیا ندارید. ژیمناستیک ریتمیک هم اصلا جایی در امتیازبندی و رده‌بندی ندارد. رشته‌ای برای سرگرمی است. به این سمت قضیه نگاه کنید که ۱۳۰ رشته ما در طول این سال‌ها برای حضور در عرصه‌های بین المللی مجوز گرفته‌اند. کاراته در المپیک دو نماینده داشت و صدا و سیما رقابت‌های دختران را نشان دادند. فکر نکنید به همین راحتی بود.

بهترین و بدترین خاطره‌ای که از دوران مدیریت ورزشی دارید، چیست؟

بدترین خاطره نداشته‌ام. هر جایی هم که موفق نشده‌ایم زمینه‌ای برای برنامه‌ها و کار‌های بعدی شد. یکی از قشنگ‌ترین لحظه‌ها بعد از بازی‌های آسیایی ۱۹۹۰ پکن، مدال‌آوری تیراندازان در بازی‌های بوسان بود که الهه احمدی، لیدا فریمان و راحله خیرالله‌زاده در تیراندازی تیمی برای اولین بار مدال گرفتند. همان مدال باعث شد که تعداد زیادی در رشته تیراندازی ثبت نام کنند و رشد خوبی داشته باشند.

خاطره‌ای از سختی کار ورزش زنان به یاد دارید که برایمان بگویید؟

بیشتر در رشته تیراندازی کار کرده‌ام که به دلیل نوع فعالیتش کمتر با مشکل مواجه بودیم، اما سال ۸۳ یا ۸۴ در بخش روئینگ دختران و پسران ورزشکاران شاخصی را انتخاب کرده بودیم که ورزشکاران اعزامی به بازی‌های آسیایی از نظر قد و قواره متفاوت بودند.

قبل از بازی‌های آسیایی دوحه حدود هفت، هشت ماه با آن‌ها کار کردیم. استعدادیابی به درستی انجام شد، بهترین مربی خارجی با آن‌ها کار کرد و درس و مشق‌شان هم به خوبی پیگیری می‌شد، چون در مقطع راهنمایی و دبیرستان تحصیل می‌کردند، به شدت نگران درس‌شان بودند؛ بنابراین با هماهنگی آموزش و پرورش کتاب‌هایشان را خلاصه می‌کردیم و اهم مطالب را به آن‌ها می‌دادیم.

بچه‌ها به هیچ وجه نگران عقب ماندگی تحصیلی‌شان نبودند و در یک سال ۱۶ نفر را برای ورود به دانشگاه به وزارت علوم معرفی کردیم. بچه‌های روئینگ دختران و پسران در بازی‌های آسیایی مدال نگرفتند و کانوئینگ مدال آورد، اما روئینگ تجربه‌ای کسب کرد که از دوره بعد در هر رویدادی شرکت می‌کرد، مدال می‌گرفت.

در زمان شما بحث ورود زنان به ورزشگاه هم مطرح شد، چه اقداماتی برای باز کردن گره این موضوع انجام دادید؟

جالب است که ورود زنان به ورزشگاه در زمان آقای سلطانی‌فر اتفاق افتاد. آقای سلطانی‌فر جلسات متعددی را برای این موضوع برگزار کرد. نگاه شورای عالی فرهنگی را انعکاس داد که در بحث زیرساخت‌ها باید کار شود و با فدراسیون فوتبال و شرکت توسعه تجهیز جلسه داشت. در زمان معاونت خانم محمدیان تعدادی خانم وارد ورزشگاه شدند، اما در زمان من تقریبا ۵ هزار نفر بودند. در شورای اجتماعی فرهنگی زنان هم این موضوع را به شدت دنبال می‌کردم. خانم آیت‌اللهی هم در این زمینه خیلی کمک کرد.

چرا این موضوع هنوز هم حل نشده است؟

به راحتی می‌توانیم با هماهنگی بین بخش‌ها این کار را انجام بدهیم. این موضوع تنها به وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال مربوط نیست و نهاد‌های مختلفی در این زمینه نقش دارند. اگر همه دست به دست هم بدهند می‌توانیم شرایط را به خوبی اداره کنیم.

نظر علماچه بود؟

با هماهنگی علما این کار انجام شد. مخالفت می‌شد، اما بحث‌های متعددی صورت گرفت. ۵ هزار نفر را بردیم، اما ظرفیت ورزشگاه آزادی ۱۰۰ هزار نفر است. باید بتوانیم زیرساخت مناسب ورود و خروج و استفاده از امکانات را فراهم کنیم. مخالفت‌ها هم به همین دلیل است. اگر این مسائل مهیا شود به نظرم مخالفت خاصی وجود ندارد. فدراسیون‌ها در همه رشته‌ها تلاش خود را برای رشد انجام می‌دهند، اما گاهی برخی از مسئولان نگاه سلیقه‌ای دارند و نمی‌توان کاری کرد؛ بنابراین باید منتظر ماند که دوره آن فرد تمام شود و دوباره موضوعات را پیگیری کرد.

حرف پایانی

ورزش به عنوان یک کار فرهنگی بسیار موثر در دنیا مورد توجه قرار می‌گیرد. ورزش با هدف ایجاد و توسعه سلامتی در بخش جسمی و روحی روانی سعی می‌کند جامعه‌ای سالم همراه با آرامش ایجاد کند. این خسیسه و هدف را دارد که در صحنه‌های مختلف جامعه اثرگذار باشد. نقشی بسیار قوی در حوزه‌های مختلف دارد و به عنوان یک عامل موثر از آن یاد می‌شود. ورزش زنان یک عرصه محکم از فعالیت‌های اجتماعی است که توانسته در انتقال ارزش‌های نظام بسیار موثر باشد. زنان ما توانسته‌اند با رعایت عفاف روی سکوی قهرمانی بروند و کار بزرگی را رقم بزنند.

اثر و نقش عفاف این ورزشکاران خیلی زیاد است. از این پدیده در رشد حوزه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، عاطفی و… برای جامعه و بویژه زنان باید استفاده کرد و توجه به این مهم از ضرورت‌های جامعه فعال است و دولت‌ها باید بتوانند از نقش اثرگذار ورزش در رشد جامعه به خوبی استفاده کنند.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین