سید عطاءالله مهاجرانی در روزنامه اعتماد نوشت: تمام ماه رجب را در عراق بودم. مقرم نجف اشرف بود و در دهم و بیستم و سیام ماه رجب به کربلا و کاظمین مشرف شدم. سفر یک ماهه، مطابق رویه و سابقهام با تامّل و نوشتن یادداشت همراه بود. به چند نکته مهم اشاره میکنم:
یکم: زیارت عتبات در عراق، میبایست یا شایسته است، یکی از مهمترین سفرهای عمرمان باشد. من هم نخستینبار بود به عراق میرفتم. ما در زندگی معنوی خویش به زمان یا گوهر زمان نیاز داریم تا درباره خودمان بیندیشیم. به تعبیر قرآن مجید: «به کجا میروید؟!» و میرویم. فرصت دمزدن در فضای نجف و تامل درباره نهجالبلاغه، من به جای تکرار دعاها، تمرکزم بر نهجالبلاغه بود. بدیهی است که خواندن و تامّل درباره نهجالبلاغه در فضای صحن حرم امیرمومنان طراوت دیگری دارد.
دوم: در نجف، صبحها بعد از نماز و زیارت در حرم، به درس آیتالله ایروانی میرفتم. از ساعت ۷ تا ۸ صبح. نیم ساعت اول خارج فقه و نیم ساعت دوم، خارج اصول. به نظرم ایشان در شیوه تدریس، دقتهای سنجیده و معماری شده، ادبیات بحث، صمیمت در ارتباط با شاگردان و مستمعان، کمنظیرند؛ یکی از امیدهای بزرگ آینده حوزه علمیه نجف و جهان شیعه. به نظرم طلاب دروس خارج فقه و اصول، اگر گذارشان به نجف افتاد حتما درس آیتالله ایروانی را ببینند و شرکت کنند و تامل کنند، بدیهی است که در نجف دروس متعدد خارج فقه و اصول برگزار میشود...
ازجمله درس آیتالله سید محمدرضا سیستانی، فرزند مرجع اعلا آیتالله سیدعلی سیستانی که «جهانی است بنشسته در گوشهای.» من در فرصت یک ماهه در نجف فقط درس آیتالله ایروانی شرکت کردم. بسیار مغتنم بود.
سوم: فضای زیارت نجف و نیز کربلا و کاظمین و سامرّا، فرصتی است برای آشنایی بیشتر با هموطنانمان که از گوشه و کنار و متن کشور در قالب کاروانهای کوچک به عراق میآیند. موسیقی لهجه مشهدی و یزدی و اصفهانی و خوزستانی و... انصافا شنیدنی و مغتنم بود. من در هر نماز با افراد کنار دستم سر صحبت را باز میکردم. از کدام ولایتاند، چه میکنند؟ زندگی چگونه میگذرد؟ صفا و صمیمیت و سادگی و نیز دقت و عمقی که در سخنان هموطنانمان دیده میشد، بسیار دلپسند و مغتنم بود.
شما با یک ایران کوچک روبهرو هستید و میتوانید تصویری از مردم ایران داشته باشید. این تصویر با تصویر فضای مجازی و شوهای براندازان به کلی متفاوت است! پیشنهاد میکنم همین براندازان محترم، به عنوان یک سفر شناخت و فهم جامعه ایران، سری به نجف و کربلا بزنند تا ببینند، برای کدام مردم نسخه میپیچند؟ آیا چنانکه مدعیاند، انقلاب سوم؟ همان انقلاب ژینا، به قول یکی از تجزیهطلبان، انقلاب برهنگی به تعبیر یکی از مارکسیست - لنینیستهای سابق که از کمونیسم تنها سبیلش برای ایشان مانده بود، آن را هم دور انداخت و از برهنگی به عنوان هنر تجلیل میکند.
آیا مردم ایران برهنگی را -تماما برهنگی را- هنر میدانند؟ یا گرایش مردم چیز دیگری است و مردم به راه دیگری میروند. فردوسی در شاهنامه که شناسنامه فرهنگی و ملی ماست، شرم را یکی از ویژگیهای بانوان ایرانی میداند:
سیه نرگسانت پر از شرم باد / رخانت همیشه پر آزرم باد!
براندازان بایست جامعه ایرانی را با تمام رنگارنگیاش حقیقتا بشناسند تا ببینند، چرا ایده براندازی ۴۴ سال است بر همان خشت اول که معمار کج نهاده است مانده است؟