بچه که بودم، مادربزرگ برایم قصهها و ترانههای شیرینی میخواند که هنوز به یاد دارم. خصوصا ترانهای که در آن به بزازی، خراطی و نمدمالی اشاره داشت.
همیشه دوست داشتم راهی به آن شهر قصهها پیدا کنم و از نزدیک همه آن پیشهها و تلاشها را ببینم که نشد؛ اما این روزها که دنبال کسب و کارها و مشاغل قدیمی میگردم احساس میکنم که راهی به آن شهر قدیمی پیدا کردهام. در جست و جوی مشاغلی که دیگر در قصههای جدید هم خبری از آنها نیست.
در این راه سر از چند کارگاه نمدمالی در جاهای مختلف مانند گیلان و دشت مغان درآوردم و از نزدیک تلاش و پشتکار نمدمالان را دیدم. پیش از آنکه وارد این کارگاهها شوم صدای هماهنگ نمدمالان گوشم را پر میکرد.
وقتی وارد کارگاه شوید مردانی را مشغول نمدمالی میبینید که معنای واقعی به زور بازو نان خوردن را برایتان تداعی میکنند.
برخی از آنها قبل از آنکه نمدمالی را بیاموزند نمد فروش بودند. تا این که کم کم نمدمالی را در از استادان قدیمی آموختند و چراغ این پیشه را تاکنون روشن نگه داشتند. جالب است که همچنان با علاقه به این شغل کم یاب و قدیمی مشغولند.
اگر نگاهی به این کارگاهها بیندازید ابزار نمدمالی را میبینید؛ ابزاری که برای تهیه نمد استفاده میشوند بسیار ساده هستند.
مواد اولیه نمدمالی هم پشم بره یا شتر است که ارزان به دست میآید؛ به همین دلیل نمد از زیراندازهای دیگر ارزانتر است.
اما بسته به اندازه و نوع نمد این کار دستی حداقل تا ۲۰ روز زمان میبرد. نمدهایی هم تولید میشوند که ممکن است دو تا سه ساعته آماده شوند که این نوع نمدها کیفیت چندانی ندارند.
به گفته خودشان قدیمها کار آماده سازی پشم دشوار بود، زیرا باید ابتدا پشمها را با شانههای تیغداربرای کارآماده میکردند، اما حالا این کار را دستگاه حلاجی انجام میدهد.
آنها ابتدا پارچه ضخیمی را روی زمین پهن میکنند و سپس پشم و طرح را روی پارچه میاندازند. نمدمالان از شکلهای مختلف و رایج نظیر بز، خرگوش، عقاب و ... در طرحهای خود استفاده میکنند.
سپس با پاشیدن آب گرم روی پشمها کم کم پارچه ضخیم را لول میکنند و دور آن را با طناب میبندند. بعد از این مرحله شروع به کوبیدن آن میکنند. مرحلهای سخت که انرژی زیادی میخواهد.
نمد خوب سوای اینکه باید از مواد اولیه خوبی تهیه شود باید زمان بیشتری صرف ساختن آن شود. این روزها نمدهایی داریم که به صورت ماشینی تولید میشوند که به هیچ وجه کیفیت نمدهای دستی را ندارند و مشتری پسند هم نیستند.
بیشتر نمدها نیز در تابستان تولید میشوند، زیرا فصل چیدن پشم برهها و شترهاست و زمستان هم صرف فروش نمدها میشود.
فرش فروشها و مغازههای فروش صنایع دستی مشتریان نمدمالان هستند. اگرچه امروز مردم مانند گذشته از نمد استفاده نمیکنند، اما بیشتر مردم برای تزیین خانههایشان هم که شده از زیراندازهای نمدی استفاده میکنند برای همین نمدمالی از رونق و نفس نیفتاده است.
وقتی خودم شاهد تولید یکی از این نمدها بودم در زمان گم شدم؛ درست زمانی که در یک سوی کارگاه کار یک نمد را تمام و طناب پیچیده به دور پارچه ضخیمی را باز کرده بودند. نمد تازه روی زمین پهن شده بود و بویش همه کارگاه را گرفته بود. قبل آن ابتدا نقش مورد نظر را با پشمهای رنگی روی یک پارچه کرباس طراحی کرده بودند. سپس پشم حلاجی شده را روی تمام سطح پارچه قرار دادند و پارچه کرباس را پیچیدند. با ریختن آب جوش بر آن و فشردن مداوم، نمد تولید شد.
طرحش بزغالههای قرمز بود روی زمینه کرم. چند تا ستاره هم دور بزغالهها به رنگ بنفش و آبی به چشم میخورد. نمد را که دست زدم بسیار سنگین بود؛ چون هنوز خیس و آبش نرفته بود. نمد باید کاملا خشک شود تا قابل استفاده باشد.
هوای این کارگاهها همیشه آغشته از بوی نمدهای تازه است. در بازگشت از این کارگاهها به قصههای مادربزرگ فکر کردم؛ وقتی برایم از آدمها و مهربانیهایشان میگفت. از سادگی و زندگی آرامِشان. کنار نمدها که بودم همه این سادگیها و صمیمیتها را حس میکردم. کاش همیشه همه چیز مثل قصههای مادربزرگ بود؛ وقتی آدمهایش روی همین نمدها مینشستند و چای مینوشیدند.