هر کدام از داستانهایی که برای پرسپولیس در نیمفصل نخست رخ داد به تنهایی میتواند ماجرای یک داستان الهامبخش با زیرمتن عبور از میدان مین باشد. داستانهایی در رابطه با جلب اعتماد دوباره هواداران. داستانهایی در مورد مشکلات پرسپولیس در جذب مهاجم نوک و بعد آمدن لوکادیا تا فرار او. داستانهایی پیرامون وضعیت کشور و درگیر شدن فوتبالیستها با شرایط خاص. فشارهای بیرونی و درونی روی بزرگترهای تیم برای جمع کردن رختکن تا کشیدن کار به احضار و... توهینهای صداوسیما به بزرگان فوتبال از جمله سرمربی این تیم. مشکلات مربوط به افتادن جام جهانی وسط مسابقات که البته برای همه تیمها یکسان بود.
در شرایطی که کسب صدرنشینی بعد از گذشت نصف مسابقات یک دستاورد قابل توجه و بزرگ برای هر تیمی به حساب میآید تماشای قهرمانی پرسپولیس در نیمفصل با این دورنما ارزش کاری که یحیی گلمحمدی و شاگردانش انجام دادهاند را دو چندان میکند. تیمی که برخلاف فصل گذشته از هر تهدید یک فرصت ساخت و فعلا مدعی اول کسب عنوان قهرمانی است. با احترام به همه ارکان باشگاه پرسپولیس باید نقش یحیی گلمحمدی سرمربی پرسپولیس را در این موفقیت پررنگتر از بقیه دانست. یحیی گلمحمدی در ابتدای فصل در شرایط ویژهای قرار داشت. او پس از کسب دو عنوان قهرمانی لیگ و رساندن تیم به فینال لیگ قهرمانان آسیا، به خاطر کسب نایبقهرمانی در فصل گذشته مورد شدیدترین حملات و انتقادات قرار گرفته بود. وضعیتی غیرمنطقی که کسی نمیتوانست از پس توضیح آن بربیاید. یحیی در وهله اول احتیاج داشت فضا را مثبت کند.
با این حال هیجانات فضای هواداری و فشارهای رسانهای هرازچندگاهی سررشته امور را از دست مربی پرسپولیس خارج میکرد. این اتفاق در مورد خریدهای یحیی بیشتر خودش را نشان داد. هر خرید یا عدم خرید بازیکن موجی از فشارهای مضاعف را به گرده نفر اول فنی تیم تحمیل میکرد. وقتی تیم نتوانست مهاجم نوک هدف جذب کند، همان چیزی که سرمربی تیم خیلی روی آن اصرار داشت واقعا همهچیز به هم ریخت. از یک طرف مدیریت باشگاه بود که دستدست میکرد و از یک سو منتقدانی که فرصت را مناسب دیدند تا وصله «بهانهجویی» را به گلمحمدی بچسبانند.
جذب لوکادیا فضا را آرام کرد. این مهاجم هلندی با هر زحمتی بود به تهران آمد. اضافه وزن و دوریاش از میادین تاب آورده شد تا به شرایط بازی برسد. یحیی در این برهه در دو بازی ابتدایی ۴ امتیاز از دست داد که باعث فوران خشم هواداران شد.
موتور سرخها از بازی مقابل آلومینیوم روشن شد و آنها سپس با گلزنی لوکادیا روی روال افتادند. هواداران در چند بازی کنار تیم قرار گرفتند. زنان پرسپولیسی به استادیوم آمدند. همهچیز خوب بود تا اینکه تمام کشور درگیر التهاب شد و به تبع آن فوتبال هم بینصیب نماند. پرسپولیس نفت مسجدسلیمان را برده بود که فیفادی آغاز شد. در همان فیفادی بود که اعتراضات شکل گرفت و زمانی که تیمها در اوایل مهر میخواستند به مسابقات برگردند دیگر هیچ چیز فوتبال مثل گذشته نبود.
تماشاچیها دوباره از حضور در استادیوم محروم بودند. حسین ماهینی کاپیتان سابق پرسپولیس در بازداشت به سر میبرد. هواداران میگفتند فوتبال اهمیتی ندارد و چیزهایی از این دست. یحیی گلمحمدی در این شرایط باید بین انتظار آن دسته از هوادارانی که از چهرههای سرشناس انتظار کنشگری دارند و هودارانی که منتظر پیروزی تیمشان هستند تعادل برقرار میکرد. این برقراری تعادل در بازی با تراکتور، اولین بازی بعد از آن اتفاقات درست از آب درنیامد. خود یحیی هم بعدا گفت که شرایط در آن بازی اصلا عادی نبوده. بعدها اخباری در مورد فشارها و مشکلات دیگر هم درز کرد. سرخها در آن مسابقه نخستین شکست فصل را متحمل شدند.
با این حال سرمربی پرسپولیس با وجود فشارهای فزاینده روی خودش توانست به مدیریت درستی از اوضاع دست پیدا کند. او تبدیل به کسی شد که هم در بیرون از زمین و هم در داخل زمین با صلابت و تسلط کامل به اوضاع جلو میرود. یحیی انتقاد میکرد و تیمش هم نتیجه میگرفت. کسی نمیتوانست به او خرده بگیرد که «به جای اظهارنظر در اینستاگرام روی تیمت تمرکز کن» او روی تیمش متمرکز بود. در این بین عدهای سعی کردند با بازی قدیمی و نخنمای «دستمزدهای میلیاردی» سرمربی پرسپولیس را بدنام کنند که موفق نشدند. هواداران به درستی دریافته بودند مشکلات اقتصادیشان تقصیر دستمزد بالای سرمربی یک تیم فوتبال نیست! هوادارانی که یحیی را هم به خاطر دغدغهمندی و هم موفقیت در فوتبال تحسین میکردند. این به طرز عجیبی شامل هواداران رقیب هم میشد.
دوباره از لحاظ فوتبالی شرایط مساعد شد. پرسپولیس میبرد، لوکادیا گل میزد و امتیازات به حساب واریز میشد. تا جام جهانی از راه رسید. برنامهریزی عجیب سازمان لیگ مسابقات فوتبال ایران را یک ماه قبل از جام جهانی تعطیل کرد تا مثلا تیم ملی آمادهتر شود. اتفاقی که در نهایت نه به نفع تیم ملی تمام شد و نه باشگاهها. در میانه جام جهانی یحیی بابت استوریهای انتقادآمیزش با مشکلاتی مواجه شد. ولی آن موقع نمیدانست چه مشکلات بزرگتری سر راهش هست.
بعد از جام جهانی و یک روز قبل از دربی لوکادیا مهاجم هلندی پرسپولیس به خاطر آنچه خودش شرایط فورسماژور میخواند از ایران گریخت! همان مهاجمی که با خون دل جذب شده بود یک روز قبل از مهمترین بازی فصل دست گلمحمدی را گذاشت توی پوست گردو، اما این هم باعث نشد سرخپوشان از مسیر خود منحرف شوند. از همان بازی و در سه بازی باقیمانده دیگر تا پایان نیمفصل یحیی گلمحمدی اوج درک فنیاش از فوتبال را به نمایش گذاشت و با کسب ۷ امتیاز از سه بازی سخت پایانی و زدن ۷ گل زده بدون داشتن مهاجم هدف ثابت کرد اگر فنیترین مربی حال حاضر ایران نباشد قطعا جزو سه گزینه اول است.
به نظر میرسد زمستان پرسپولیس هرچه بود گذشته و حالا روسیاهیاش مانده به آنهایی که تلاش کردند یحیی گلمحمدی را زمین بزنند. آنهایی که او را پلاستیکی خطاب کردند، اما امروز فهمیدند امپراتور پرسپولیس یک صخره محکم است.