بهترين مثال براي مشاهده تفاوت رابطه دوستي مردان و زنان روز تولد است. اکثر مردان يا روز تولد دوستانشان را فراموش ميکنند يا اصلاً اهميتي براي آن قائل نيستند. جشنهاي تولد فقط وقتي رخ ميدهند که توسط همسران و شرکاي زندگي ترتيب داده شوند.
به گزارش فرادید، بهندرت مردان به هم کادوي تولد ميدهند. اما زنان براي هم جشنهاي مفصل ترتيب ميدهند و هديههاي جذاب و کادوپيچ به هم ميدهند. اين خونسردي مردانه پيامدهايي دارد؛ بهطوريکه وقتي به سن ميانسالي ميرسند، دوستان بسيار اندکي دارند.
نتيجه يک پژوهش که در بريتانيا انجام شده است، نشان ميدهد از هر ۵ مرد ۱ مرد هيچ دوست نزديکي ندارد و حدود يک-سوم نيز هيچ فردي که بتوانند به او عنوان بهترين دوست خود را بدهند، ندارند.
مطالعه ديگري که در سال ۲۰۱۵ انجام شده است، نشان ميدهد بيدوستيِ مردانه بين سنين ۲۰ تا ميانسالي در مردان ۳برابر ميشود. مطالعات همچنين نشان ميدهند مردان متأهل در مقايسه با مردان مجرد دوستان کمتري براي وقتگذراني در بيرون از خانه دارند.
بِن پليمتون، مدير پروژه در بنياد سلامت رواني، ميگويد هيچدوستينداشتن در دوران ميانسالي در نتيجه دو عامل رخ ميدهد. او ميگويد: «يکي از اين عوامل زمان است. براي نگهداري دوستيهاي قديمي و پيداکردن دوستان جديد بايد وقت زيادي صرف کنيد. مردان کمبود وقت دارند. ما تعهدات شغلي داريم و همينطور که سنمان بالا ميرود، ممکن است تعهدات خانوادگي و احتمالاً تعهدات مراقبتي نيز پيدا کنيم. اينموارد فرصتي را که ما براي حفظ دوستيهايمان نياز داريم از بين ميبرند.»
دليل ديگر، دليل فرهنگي است. «مردان بهنحوي اجتماعي ميشوند که از کليشۀ آشناي مردِ قوي و ساکت پيروي کنند؛ ما در نشاندادن خودمان بهعنوان افراد آسيبپذير خوب نيستيم. اگرچه براي نگهداري دوستيها نيازي نيست که آسيبپذير باشيد، آسيبپذيري ميتواند بهمثابه سيماني عمل کند که دوستي را تقويت ميکند.»
پليمتون ميگويد، تغيير الگوهاي استخدام نيز ممکن است در شکست دوستيهاي مردانه نقش داشته باشد. «براي بسياري از مردان منبع اصلي دوستي کار است و امروز زندگيهاي کاري ما بسيار بيثباتتر از گذشته است. اگر شغلتان را عوض کنيد، آن را از دست بدهيد يا بازنشسته شويد، حفظ دوستيهايي که در محيطهاي کاري به آنها دست پيدا کرديد، سخت خواهد شد.»
در لايههاي سطحي، اغلب مردان موافقت خود را درباره اينکه علاقمندي مشترک ورزشي يا اوقات فراغت يکسان داشتن، بسيار آسان است، اعلام خواهند کرد؛ بههميندليل است که دوستيهاي مردانه بسيار سادهتر از دوستيهاي زنانه احساس ميشوند. اما تحقيقات نشان ميدهند که انتخاب ما [مردان] در دوستيهايمان نتيجه يک تکامل بسيار پيچيده است.
دکتر جفري گريف، استاد دانشگاه مريلند در رشته مددکاري اجتماعي، در کتابش با عنوان «سيستم رفاقت»: فهم نقشههاي ظريفِ دوستيِ مردانه با استفاده از شواهدي که از ۴۰۰ مصاحبه بهدست آمده است، رابطه دوستي مردانه را توضيح ميدهد.
او ميگويد: «زنان تمايل دارند روابط چهرهبهچهره داشته باشند؛ آنها گاهي هم ازاينطريق بههم توصيههايي ميکنند. مردان تمايل دارند رابطه شانهبهشانه با هم داشته باشند. اين به اين علت است که مردان و زنان در فرهنگهاي مختلف به شکلهاي متفاوتي اجتماعي شدهاند. در تاريخ، مردان از قبيله محافظت ميکردند و با هم به شکار ميرفتند، درحاليکه زنان در روستا با هم مواجه ميشدند يا دور آتش با هم غذا را تهيه ميکردند.»
چرا پيداکردن دوستان صميمي بعد از ۳۰سالگي دشوار است؟
دکتر گريف ميگويد ريشه اصلي سختبودن دوستيهاي صميمانه بين مردان همين تفاوتهاست. «مردان طوري پرورش يافتهاند که باهم رقابت کنند و توسط زنان تسلي خاطر پيدا کنند؛ علت آنست که مردان در جواني توسط زنان پرورش پيدا ميکردند؛ زيرا مردان از خانه دور بودند. وقتي با مردي در رقابت هستي يا به او اعتماد نداري، پس نميتواني در کنار او آسيبپذيري خود را، که پيشنياز ضروري براي بسياري از دوستيهاي عميق است، نشان دهي.»
دکتر گريف استدلال ميکند، درحاليکه مردان با صحبتهاي طنزآميز و شوخطبعانۀ گاهبهگاه گليم خودشان را از آب بيرون ميکشند؛ بسياري از آنها تشنه روابطي هستند که در آن توجه و مراقبت بيشتري وجود داشته باشد. برخي از مردان به دنبال روابطي معنادارتر با ساير مردان هستند؛ جاييکه بتوانند پوشش مردانگي خود را که ميتواند آنها را به اسارت درآورد، کنار بگذارند.»
برطبق دکتر گريف، مردان انتظار دارند دوستانشان از آنها حمايت کنند و «پشتشان درآيند»، اما ميترسند بهلحاظ عاطفي وابسته و نيازمند بهنظر برسند. آنها همچنين تمايل دارند به سمت مرداني جذب شوند که بهنظرشان به همان اندازه مردانه هستند.»
«به دو بازنمايي تاريخي مردانه توجه کنيد، يکي شواليههايي در زرههاي درخشان که زنان را شيفته خود ميکنند و ديگري شاعرمسلکاني با زبان چربونرم که بايد با کلماتشان زنان را به خود جلب کنند. هر دو مردانه هستند، اما به شکلهايي متفاوت. يکي با شواليههاي ديگر دمخور است و ديگري با شعرا ميگردد.»
تمايل به تظاهرنکردن آسيبپذيري و عاطفيبودن در دوستيهاي مردانه براي آن دست از مرداني که در زندگي با مشکلاتي مانند طلاق مواجه ميشوند، مسائلي بهوجود ميآورد: بهطورمثال اينکه آنها احساس ميکنند کسي را براي پناهبردن به او ندارند.
بنابراين، با توجه به تمام چيزهايي که گفته شد، [ما]مردان نياز داريم با احساساتمان و با يکديگر ارتباط قويتري برقرار کنيم.
منبع: The Telegraph
مترجم فراديد: عاطفه رضواننيا