از چندی قبل مأموران پلیس پایتخت در جریان موبایلقاپیهای مردی قرار گرفتند که کلاه به سر و ماسک بر چهره داشت و با حمله به طعمههایش دست به سرقت از آنها میزد.
او ۲ شگرد برای سرقت هایش داشت؛ نخست اینکه با شناسایی زنان یا مردانی که در حال صحبت با موبایل بودند، به آنها حمله کرده و گوشیشان را میقاپید و شگرد دومش این بود که با سد کردن راه عابران در خیابانهای خلوت، چاقویی زیر گلو یا روی پهلویشان میگذاشت و با تهدید به قتل، گوشی را میدزدید و فرار میکرد.
به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت تحقیقات برای شناسایی و بازداشت سارق موبایل قاپ ادامه داشت، اما در جریان بررسیها مشخص شد که سرقت و زورگیری تنها اقدام مجرمانه او نیست. او پس از سرقت گوشیها به راحتی قفل آنها را باز میکرد و به اطلاعات داخل گوشی دسترسی پیدا میکرد. درصورتی که این اطلاعات عکس و فیلمهای خصوصی و خانوادگی، مدارک مالی، پروژههای کاری و سندهای مهم بود، شماره تلفن مالباخته را از گوشیاش بهدست میآورد و در تماس با او برای بازگرداندن اطلاعات گوشی درخواست سکه، طلا، پول نقد یا دلار میکرد.
یکی از مالباختهها که قربانی این سارق باجگیر شده بود، به مأموران گفت: بهدلیل شرایط کاریام برخی اسناد محرمانه را در گوشی موبایلم نگه میداشتم که سارق با به دست آوردن رمز گوشی، به آنها دست یافته بود. وی پس از سرقت، با خط دیگرم تماس گرفت و تهدید کرد که اگر ۵ سکه طلا به او ندهم، تمام اطلاعات محرمانه را در فضای مجازی منتشر میکند و برای رقبای کاریام هم میفرستد. من که به شدت ترسیده بودم با تهیه ۵ سکه طلا به محل قرار که یکی از پارکهای تهران بود رفتم. سارق به من زنگ زد و گفت پاکت سکهها را روی نیمکت بگذار و چند دقیقه بعد برگرد همانجا و گوشیات را بردار. من هم این کار را انجام دادم، اما وقتی برگشتم متوجه شدم گوشی موبایلم به شدت تخریب و تمام اطلاعاتش پاک شده است.
هرچه تحقیقات در این پرونده پیش میرفت، تعداد شاکیان نیز بیشتر میشد تا اینکه آخرین مالباخته، پلیس را در جریان نقشه اخاذی سارق موبایل قاپ قرار داد.
او گفت: مردی که گوشی موبایلم را سرقت کرده بود، با من تماس گرفته و برای پس دادن اطلاعات بسیار محرمانهای که در گوشی داشتم، ۱۰۰ میلیون تومان خواسته است. به این ترتیب مالباخته با آموزشهایی که پلیس به او داده بود راهی محل قرار شد و کیفی را که به ظاهر داخل آن ۱۰۰ میلیون تومان بود روی نیمکت گذاشت و از آنجا دور شد، اما زمانی که سارق برای برداشت کیف به سمت نیمکت رفت، در محاصره پلیس گرفتار و دستگیر شد. متهم پس از دستگیری به اداره آگاهی تهران منتقل شد و در بازجوییها به سرقت و اخاذیهای سریالی اعتراف کرد و تحقیقات از او به شکل ویژه ادامه دارد.
یاشار ۴۰ ساله است و بارها به اتهام جرایم مختلف به زندان افتاده. او خودش را یک نابغه میداند؛ نابغهای که به جای موفقیت در زندگی، تبدیل به یک مجرم حرفهای شده و بیشتر سالهای جوانیاش را در زندان گذرانده است. گفتگو با او را بخوانید.
چرا خودت را نابغه و باهوش میدانی؟
من یک هکر حرفهای هستم. شما الان گوشی موبایلت را به من بده و ببین چطور به راحتی قفلش را باز و به اطلاعات آن دسترسی پیدا میکنم. من عاشق تکنولوژی هستم. در کودکی و نوجوانی، هر وقت به خانه بستگانم میرفتم که کامپیوتر داشتند، سراغ آن میرفتم و میتوانستم کارهای خارق العادهای انجام بدهم. از همان کودکی همه میگفتند که تو نابغهای و آینده درخشانی در انتظارت است، اما استعدادم را در راه درستی خرج نکردم.
چرا راه درستی را در پیش نگرفتی؟
همه چیز دست بهدست هم داد و من تبدیل به یک تبهکار شدم. فقر، دوستان ناباب، اعتیاد به شیشه و... همه اینها در کنار هم قرار گرفت و موجب شد تا من به اینجا برسم.
چند بار به زندان افتادی؟
۵ مرتبه زندانی شدهام. هر بار هم به اتهام سرقت گوشی موبایل. تخصصم سرقت موبایل است و همیشه تکرو بودهام. یعنی هیچ وقت همدستی نداشتم. سرقت را از روزی شروع کردم که دیدم به شیشه اعتیاد شدیدی پیدا کردهام و باید خرج موادم تامین شود. بعد از آن هم محکوم به رد مال میشدم و چارهای جز سرقت نداشتم برای تامین پول مالباختهها.
چرا تنهایی میرفتی سرقت؟
چون حوصله شراکت با کسی را نداشتم. دونده خوبی هستم، میرفتم سرقت و بعد در یک چشم برهم زدن با پای پیاده فرار میکردم و از موقعیت و خطر دور میشدم. بار اول و دومی که افتادم زندان، حین فرار، مردم دستگیرم کردند، اما در مراحل بعدی حرفهایتر شدم و کمتر پیش میآمد که سر بزنگاه مردم بتوانند تعقیب و دستگیرم کنند.
آخرین بار کی از زندان آزاد شدی؟
پاییز امسال بعد از ۲ سال و نیم حبس آزاد شدم و این بار تصمیم گرفتم علاوه بر سرقت از طعمههایم اخاذی هم بکنم. چون میخواستم این بار از هنر و استعدادی که دارم استفاده کنم. با خودم گفتم، یک گوشی سرقت میکنم که ممکن است تا ۷۰ میلیون تومان ارزش داشته باشد و آن وقت مالخر چقدر آن را از من میخرد؟ خیلی بخرد ۱۰ میلیون تومان. من گوشیهای سرقتی را بین ۲ تا ۱۰ میلیون تومان به افغانها میفروختم و آنها هم گوشی را از کشور خارج میکردند. این بار تصمیم گرفتم از مالباختهها اخاذی کنم. میدانستم افراد حاضر هستند بهخاطر اطلاعات و عکسهایی که در گوشی هایشان وجود دارد هر مبلغی که بگویم پرداخت کنند.
چطور میتوانستی گوشیها را رمزگشایی کنی؟
خب این هنر من است و نمیتوانم فوت و فن کاری که انجام میدهم را به شما بگویم. وقتی گوشی را هک میکردم، در داخل گوشی میگشتم تا شماره خانه یا دفتر یا سیمکارت دیگر مالباخته را پیدا کنم. در بعضی مواقع هم با شمارههای بستگان و اقوام مالباخته تماس میگرفتم و از طریق آنها به شاکی میرسیدم. صبر کنید... یک نقشه دیگر هم داشتم؛ گاهی با خط مالباخته به دوستان و اقوام وی پیامی میفرستادم و با دادن شماره کارت و نوشتن این پیام که نیاز به پول دارم، اخاذی میکردم. یک نکته عجیب دیگر این بود که یکی از مالباختهها، از بستگانم درآمد و خب با پارتیبازی به او تخفیف دادم.
بیشتر توضیح بده.
یک شب گوشی یک نفر را زدم که خب، چون شب بود و تاریک، چهره طرف را ندیدم. وقتی به جستوجو در عکسای او پرداختم، به تصاویر خودم در یک مهمانی رسیدم. آنجا بود که متوجه شدم طرف آشناست به همین دلیل مبلغ کمی از او اخاذی کردم.
حتی به فامیلت هم رحم نکردی؟
به او تخفیف دادم.
تو را نشناخت؟
نه صورتم که هنگام سرقت پوشیده بود. در تماس تلفنی هم صدایم را تغییر دادم و از او خواستم با پیک برایم سکهها را بفرستد. من هم بیآنکه گوشیاش را تخریب کنم آن را برگرداندم.
منبع: روزنامه همشهری