فرارو- روز، سهشنبه (۲۹ آذر) در شرایطی که برگزاری نشست میان حسین امیر عبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران با جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در منطقه بحرالمیت اردن، بار دیگر امیدها را برای احیای توافق هستهای زنده کرد، انتشار ویدئویی از جو بایدن، همچون کوبیدن پتکی محکم بر پیکر نیمهجان برجام بود.
به گزارش فرارو، در ویدئوی به اشتراک گذاشته شده توسط یک مهندس نرمافزار ایرانی مقیم آمریکا در توییتر، بایدن میگوید «برجام» مرده است. ویدیویی که روز سهشنبه ۲۰ دسامبر (۲۹ آذر)، در رسانههای اجتماعی منتشر شده است، نشان میدهد که جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا، میگوید برجام «مرده» است. در این ویدئو، یک زن ایرانی-آمریکایی از بایدن میپرسد: «آقای بایدن، میتوانید اعلام کنید که برجام مرده؟» جو بایدن در پاسخ گفت: «نه» و افزود که نمیتواند «به دلایل زیادی» دقیقا بگوید چرا و آن را اعلام کند. رئیسجمهوری آمریکا افزود: «مرده است، اما اعلام نمیکنیم. داستان طولانی است.»
انتشار این ویدئو در شرایطی است که در اواخر ماه اکتبرف رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران نیز از وقت تلف نکردن برای ورود به مذاکرات هستهای و برجام سخن به میان آورده بود. روز، چهارشنبه (۳۰ آذر) ند پرایس، سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا نیز در جمعخبرنگاران تاکید کرد: «مطمئناً این ایرانیها بودند که فرصت بازگشت سریع به پایبندی متقابل به برجام را از دست دادند. همه طرفهای دیگر توافق کرده بودند، اما ایرانیها به جای اینکه ما را در موقعیتی قرار دهند که جلو برویم، عقبنشینی کردند.» حتی پرایس در اظهارات امروز خود پا را فراتر گذاشت و تصریح کرد: «ما در حال حاضر روی آن چه در خیابانهای ایران اتفاق میافتد؛ اعتراضات و کمک نظامی ایران به روسیه متمرکز هستیم.»
مجموع این روند و اظهارات مطرح شده، حالا این پرسش مهم را مطرح کرده که آیا دیگر زمان آن فرا رسیده که مرگ رسمی برجام اعلام شود یا همچنان میبایست به دیپلماسی برای بازگشت بر روی ریل «احیا» امیدوار بود؟ یا به روایت سادهتر، مساله این است که آینده توافق هستهای به کجا ختم خواهد شد؟ در پرداختن به این مساله مهم و البته تکراری، با توجه به آخرین تحولات سه نکته قابل توجه و تامل هستند.
با قرار دادن تمامی تکههای پازل مذاکرات احیای برجام طی بیش از دو سال گذشته، اکنون فرضیه مرگ حتمی برجام بیش از هر زمان دیگری قوت گرفته است. طی ماههای گذشته بسیار از ناظران این باور را مطرح میکردند که برجام به کما فرو رفته یا در اتاق احیای اضطراری قرار دارد و به زودی ناچار هستیم مرگ آن را اعلام کنیم. همچنین، این گزاره مطرح میشد که برجام مرده، اما تنها اعلام رسمی آن باقی مانده است.
حالا بایدن نیز همین نکته را گفته که از دید واشنگتن برجام مرده است، اما رسما اعلام نمیکند. این فرضیه را میتوان در چارچوبی بسیار بدبینانه مورد ارزیابی قرار داد که در آن بزرگترین نماد اجماع سیاسی جامعه جهانی در هزار جدید، پایانی بسیار تلخ را تجربه خواهد کرد. البته این پایان تلخ شاید در آینده پیامدهایی بسیار تلختر را نیز به همراه داشته باشد.
قدرت دیپلماسی را دست کم نگیریم!
بر خلاف فرضیه نخست، رویکرد دومی نیز با وجود تمامی رویکردها و اظهارات سلبی قابل طرح است و آن این است که با وجود در اتاق «آیسییو» بودن برجام، نمیتوان از مرگ حتمی آن سخن به میان آورد. ظرافتها و پیچیدگیها دیپلماسی در طول تاریخ جوامع بشری نشان داده که در میانه بزرگترین جنگها و منازعات است که بزرگترین صلحها حاصل شده است. حتی در این زمینه شاید این فرضیه نیز قابل طرح باشد که گاها به اوج رسیدن کشمکشها میتوانند «سازنده» باشند؛ چرا که در این نقطه به منظور جلوگیری از رخداد جنگ و حادثه تلخ بزرگتر، طرفین مسیر سازش و صلح را بر میگزینند.
نماد بارز این فرضیه اظهارات اخیر بورل و امیرعبداللهیان در اردن است که حتی اگر به صورت لفظی نیز باشد، از آمادگی بازگشت به برجام سخن به میان آوردهاند؛ لذا فرضیه دوم نیز میتواند این باشد که با وجود تمامی بدبینیها و طرح گزاره حتمی بودن مرگ برجام، میتوان همچنان به احیای توافق در یک بستر دیپلماسی غیرعادی امیدوار بود. غیرعادی از این جهت که دیگر نه زمان همانند سابق در دسترس است و نه دیگر دیپلماتها مجال ساعتها گفتوگوی چالشی را دارند. اکنون چموخم کار مشخص است و شاید برای توافق تنها چند ساعت زمان نیاز باشد. البته اگر ارادهای وجود داشته باشد!
فراتر از اینکه کدام یک از فرضیات (مرگ حتمی / احیای اضطراری) تحقق پیدا میکند، روند رسیدن مذاکرات به نقطه کنونی در دولت سیزدهم کانونیست که میتوان به طور جدی مورد نقد قرار گیرد. در فن مذاکره و دیپلماسی، همواره یکی از اصول اولیه که به دانشآموختگان حوزه دیپلماسی و البته دیپلماتها آموزش داده میشود این است که حوزه «دیپلماسی» حوزه بدهوبستان است. اینکه در عرصه دیپلماسی، بازی حاصل جمع منفی (شکست یک طرف و بُرد طرف مقابل) موضوعیت ندارد، مگر در وضعیتهای خاص همچون شکست در میدان جنگ.
اساسا عرصه دیپلماسی بر اساس قاعده حاصل جمع مثبت (بُرد دو طرفه) تعریف میشود که در آن امتیازی گرفته میشود و امتیازی داده میشود. اینکه یک بازیگر بر خواستههای حداکثری و تحقق تمامی مطالباتاش اصرار داشته باشد، با اصول ابتدای دیپلماسی نه تنها تطابق ندارد، بلکه ضد دیپلماسی نیز هست. بر خلاف این اصول ساده تیم دیپلماسی دولت سیزدهم پس از در دست گرفتن امور از شهریور ۱۴۰۰ تا کنون، قاعده ساده بده و بستان را در چند دور پایانی مذاکرات وین نتوانستند با موفقیت پیش ببرند.
هر چند در این موضوع تردیدی نیست که عامل اصلی بدعهدی و خروج از برجام آمریکای ترامپ بود، اما در بیش از یک سال گذشته، اراده دولت بایدن برای احیای توافق قابل انکار نیست. در این میان مساله مهمتر این است که دیپلماتهای ایران در طول ۱۵ ماه گذشته در مقاطعی حتی دست بالا را در مذاکرات داشتند و بسیاری از ناظران معتقدند که باید در این مراحل توافق حاصل میشد، اما هر بار در این موضوع تاخیر صورت گرفت، تا در نهایت وضعیت به مرحله کنونی برسد. در وضعیت جاری، تمامی شواهد و قراین حاکی از آن هستند که هر گونه طرح ایران برای بازگشت به میز مذاکرات از سوی طرفین مقابل، تحرکی از موضع پاییندستی مورد ارزیابی قرار میگیرد. به طور حتم، هر گونه توافقی که دو سال قبل میتوانست امضا شود، در موضع فعلی قابل تحقق نیست.
شاید اگر در همان ماههای ابتدای بر اساس پیشرفت مذاکرات توسط تیم دیپلماتیک دولت قبل، مذاکرات به نتیجه ختم میشد، هیچگاه گرایش ایران به حصول توافق، موضعی از روی ضعف مورد ارزیابی قرار نمیگرفت. در واقع، آنگاه که توافق باید امضا میشد، نشد و اکنون که همه از برجام و آیندهاش ناامید شدهاند، احیای آن، کاری بس سخت خواهد بود.
طبل تو خالی ، دولت سیزدهم بود
در همه زمینه ها شکست خورده