وزیر تعاون اسبق درباره تبعات سیاسی بازماندگی از تحصیل هشدار داد. علی ربیعی در نشست خبری «تاثیر کرونا بر بازماندگی از تحصیل» که دیروز به همت دبیرخانه مقابله با فقر و نابرابری آموزشی برگزار شد ضمن این هشدار گفت: «بازماندگی تحصیلی در ایران و جهان مساله مهمی است، اما آثار فردایی سیاستها اصلا دیده نمیشود که خودش از آسیبهای سیاستگذاری امروز ماست و فقر آموزشی و بازماندگی از تحصیل، آثار سیاسی در آینده خواهد داشت. نسل بدون اجتماعی شدن و بدون تعلق اجتماعی و بدون مهارت و تحصیل، چالشهای سیاسی ایجاد خواهد کرد.»
به گزارش اعتماد، ربیعی در صحبتهای خود با اشاره به شرایط اخیر و جریانساز شدن نسل موسوم به دهه هشتادیها و دهه نودیها در اعتراضات مردمی از روزهای بعد از جانباختن مهسا امینی (دختر ۲۲ ساله سقزی که بعد از دستگیری توسط گشت ارشاد در شهر تهران و انتقال به بازداشتگاه وزرا در روز ۲۲ شهریور، دچار مرگ مغزی شد و روز ۲۵ شهریور در بیمارستان کسری درگذشت)، گفت: «کودکانی که به عنوان دهه نودی امروز آنها را میشناسیم در آینده چطور قرار است شناخته شوند؟ دهه هفتادی و هشتادی وقتی به صحنههای سیاست ورود پیدا کردند با شوک روبهرو شدیم.
زمانی که به افراد شالودهشکن نگاه میکنیم متوجه نوپدید بودن آنها میشویم. در عرصه فرهنگی همزیستی مسالمتآمیز و گفتوگوی خرده فرهنگی ناشی از چند سال وقفه اخیر، برنامهریزی دقیق میخواهد و این سالها، سالهای اجتماعی شدن بچههاست که باید مورد توجه قرار بگیرد.»
محور صحبتهای ربیعی البته بیشتر متوجه آسیبها و تبعات جبرانناپذیر افزایش تعداد بازماندگان و تارکان تحصیل بود به خصوص که حداقل طی دهه اخیر و حتی تا امروز هم روشن است که تمام دختران و پسران تارک و بازمانده از تحصیل، به سبب فقر و محرومیت قادر به ادامه تحصیل نشدهاند که ربیعی هم با اشاره به این عامل موثر در افزایش تعداد بازماندگان و تارکان تحصیل افزود: «بازماندگی از تحصیل آسیب بزرگی به طیفهای بزرگ جامعهپذیری میزند.
حقیقت این است که نسل کم توان در تولید ملی آینده نقش کمتری ایفا میکند. اگر به همین منوال پیش برویم در آینده با این نرخ بازمانده از تحصیل فعلی با نسلی مواجه خواهیم شد که در فقر قرار خواهند داشت و در آینده نیز عمیقتر در فقر با ابعاد دیگر فرو خواهند رفت.»
ربیعی افزود: «برخی اتفاقات مختص ایران نیست، اما این مسائل هم بر ما تاثیر میگذارد. گزارش توسعه انسانی جهانی اخیر میگوید افراد در سالهای اخیر پریشانتر شدهاند و نسبت افرادی که استرس را گزارش میکنند به بیش از ۳۵ درصد رسیده است. فشار روانی تحریم و فقر و علل دیگر در میزان توسعه انسانی در ایران موثر است.»
در ادامه این نشست خبری، احمد میدری که از معاونان وزارت تعاون در دولت دوازدهم بود هم با بیان اینکه فقر آموزشی، خروجی نظام آموزشی بد است، گفت: «در دوره ابتدایی ۲۴۰ هزار دانشآموز و در مقطع متوسطه ۷۶۰ هزار نفر مدرسه نمیروند و نکته قابل تامل این است که ازدواج دختران مشغول به تحصیل در مقطع متوسطه در دوران کرونا بیشتر شد و هماکنون یک میلیون بازمانده از تحصیل در کشور داریم. نتایج آزمون پرلز میگوید ۳۵ درصد از بچههای ایران در پایه چهارم نمیتوانند متن ساده را بخوانند یعنی سواد پایه آنها همین قدر کم است.
آموزش و پرورش متاسفانه آمار دقیق نمیدهد و این آمار را هم از یونیسف گرفتهایم (براساس آخرین نتایج آزمون پرلز که در سال ۲۰۱۶ برگزار شد، یکسوم دانشآموزان ابتدایی توانایی کافی برای خواندن و درک مطالب کتابهای درسی خود را ندارند و در آخرین آزمون پرلز رتبه ایران بین ۵۰ کشور شرکتکننده ۴۵ است.
در آزمون تیمز نیز ۳۲ درصد دانشآموزان پایه چهارم و به همین میزان در پایه هشتم نمره کمتر از ۴۰۰ را کسب کردند و این موضوع به معنی ضعف شدید است). این رقمها در سالهای آینده آسیب بزرگی خواهد بود. باید پوشش ملی برای این مساله انجام شود. اینکه امسال کاری صورت بگیرد که یک میلیون بازمانده از تحصیل به مدرسه برگردند، مهم است.» این اولینبار نیست که درباره تبعات افزایش آمار تارک تحصیلها و بازماندگان از تحصیل هشدار داده میشود.
هفته اول شهریور ماه امسال و کمتر از یک ماه پیش از بازگشایی مدارس، مسوولان و وزرای آموزش و پرورش سابق در همایش «فقر و نابرابری آموزشی» علاوه بر اعلام آماری از افزایش تعداد بازماندگان از تحصیل به دلیل فقر و مشکلات معیشتی خانوار، هشدار دادند که گرانی هزینههای زندگی در سالهای اخیر به کاهش ۲۳درصدی سهم آموزش از سبد خانوار منجر شده است.
در این همایش هم ربیعی با نگاهی به تاثیر فقر در آموزش گفت: «مجموعه مطالعات و نتایج آن، چه در سطح جهانی و چه در سطح ملی نشان میدهد آموزش، قلمرویی است که تاثیر بیبدیل بر حرکت جامعه در جهت مقابله با ابعاد مختلف نارساییها، بحرانها و حتی نابرابریها و کمک به ایجاد فرصتهای برابر برای همه دارد. فقر بهطور کلی محصول نابرابری است و ریشه در آموزش دارد، فقر مساله جهانی دیرین و چالش همه جوامع است و همه دولتها با هر گرایش خواهان کنترل نابرابری و کاستن از فقر بودهاند؛ آموزش به دلایل مختلف راهحل بنیادی محسوب میشود.
برای مقابله با همه ابعاد فقر و حتی سیاستگذاری بهتر، درنظر گرفتن سیاستگذاری آموزشی امری اجتنابناپذیر است. پرداختن به فقر آموزشی، ایجاد فضایی برای غلبه بر مشکلات متعدد است، آموزش، هر چند معلول فقر و نابرابری است، اما یک سیاستگذاری صحیح، راهکارهای مقابله با نارساییهای بزرگ را به دست میدهد. آموزش، هم به مثابه معلول و هم علت نابرابری فقر و هم راهکار مقابله محسوب میشود.»
ربیعی با هشدار درباره عمیقتر شدن فقر به دنبال تشدید تحریمهای اقتصادی و شیوع کرونا در کشور گفت که آموزش در ایران قربانی فقر معیشتی و خوراکی شده چنانکه براساس تحقیقات انجام شده، هزینه آموزش از سبد خانوار در سال ۹۸، به میزان ۲۹درصد و در سال ۹۹، به میزان ۲۳درصد کاسته شده آنهم درحالی که آمار بازماندگی از تحصیل در دوره ابتدایی از ۱۴۰ هزار نفر به ۲۱۰ هزار نفر و در دوره متوسطه به ۷۶۰ هزار نفر رسیده است. در این همایش همچنین اعلام شد که مطابق سالنامه آماری آموزش و پرورش، نرخ بازماندگی از تحصیل در سال تحصیلی ۹۸ ـ ۹۷ دوره ابتدایی ۱.۷ درصد، متوسطه اول ۶ درصد و متوسطه دوم ۱۸.۶ درصد بوده و البته با توجه به تفاوت قابل ملاحظه برخورداری و محرومیت استانها در کشور، در استانی مانند سیستان و بلوچستان ۴۶ درصد دانشآموزان بازمانده از تحصیل هستند.
در این همایش که روز ۷ شهریور ماه در تهران برگزار شد همچنین محمدرضا نیکنژاد؛ عضو کانون صنفی معلمان با ارایه یک گزارش آماری از وضعیت نابرابری آموزشی در کشور اعلام کرد: «بخش خشنتر فقر آموزشی مربوط به ترک تحصیل دانشآموزان است و بخش دیگر، نابرابری پنهان به شکل کیفیت پایین آموزش.
هماکنون تمام دانشآموزان ایران از کیفیت آموزش برخوردار نیستند، سال ۹۸ نسبت دانشآموز به معلم در کل کشور ۲۸ به یک بود و این عدد در تهران و البرز ۳۵ و در ایلام، کردستان و کهگیلویه و بویراحمد زیر ۲۰ نفر دانشآموز بود؛ در دوره متوسطه اول در جهان نسبت دانشآموز به معلم ۱۷، در اروپا ۱۱ و در ایران ۲۷ است. در دوره متوسطه دوم در جهان نسبت دانشآموز به معلم ۱۹، در اروپا ۱۳ و در ایران ۱۷ است که البته علت نزدیک بودن ایران به استاندارد جهانی شیب ترکتحصیل دانشآموزان است.»
خرداد امسال، مدیرکل آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش از وجود حدود ۱۸۵ دانشآموز بازمانده از تحصیل و ۷۵۰ هزار دانشآموز تارک تحصیل در کشور خبر داد.
محمدحسین حسینی با اعلام این آمار افزود: «اگر به هر دلیلی بچههای ما مدرسه نیامدند یا با افت تحصیلی به مقاطع بالاتر رفتند و در مقابل، دانشآموزانی با هزینههای هنگفت به بالاترین کیفیت یادگیری دست یافتند، یک شکاف بسیار فاجعهبار ایجاد میشود که تبعات بسیاری به همراه خواهد داشت. همین شکاف و اختلاف است که میتواند سرچشمه بزه و فساد و ... شود.»
آبان سال گذشته هم علیرضا کاظمی؛ سرپرست وزارت آموزش و پرورش در توضیح آمار بازماندگان و تارکان تحصیل اعلام کرد: «در حال حاضر آمارها نشان میدهد حدود ۲۱۰ هزار دانشآموز دوره ابتدایی و حدود ۷۶۰ هزار دانشآموز دوره متوسطه، تارک تحصیل داریم که این یک آسیب جدی است. در آموزش و پرورش با چالشهای جدی روبهرو هستیم، یکی از مهمترین چالشها ترک تحصیل و بازماندن از تحصیل دانشآموزان در برخی مناطق است. در حال حاضر آمارها نشان میدهد حدود ۲۱۰ هزار دانشآموز دوره ابتدایی و در حدود ۷۶۰ هزار دانشآموز دوره متوسطه، تارک تحصیل داریم.»
یک جمعیتشناس با اشاره به آمار ۱۰،۵ میلیونی نوجوانان کشور، نسبت به ضرورت پوشش تحصیلی همگانی و اجباری ۱۵ تا ۱۸ سالهها تا آخر مقطع دبیرستان تاکید کرد و گفت: «۷۰ درصد نوجوانان دختر و ۷۰درصد نوجوانان پسر ۱۵ تا ۱۸ ساله محصلند و ۳۰درصد این جمعیت «رها» هستند. این یک مساله است و باید به پوشش تحصیلی در این رده سنی توجه کرد.»
شهلا کاظمیپور در گفتگو با ایسنا، با استناد به آمارهای جمعیتی سال گذشته اظهار کرد: «در سال ۱۴۰۰ تعداد کل نوجوانان (۱۰ تا ۱۸ سالهها)، ۱۰ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر بوده که از این بین ۵ میلیون و ۳۰۰ هزار تن پسر و ۵ میلیون ۲۰۰ هزار نفر دختر هستند. طبق آمار سال گذشته، جمعیت پسران نوجوان۱۰ تا ۱۴ ساله، ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر و پسران نوجوان ۱۵ تا ۱۸ ساله نیز ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار نفر بوده است.
سال گذشته جمعیت دختران ۱۰ تا ۱۴ ساله نیز ۳ میلیون و ۱۰۰ هزار نفر و دختران ۱۵ تا ۱۸ ساله ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار نفر بوده است، طبق آمارهای موجود سال گذشته، ۹۴ درصد از پسران و ۹۵درصد از دختران نوجوان ۱۰ تا ۱۴ ساله در مقطع ابتدایی و متوسطه اول محصل بودهاند. در خصوص نوجوانان ۱۵ تا ۱۸ ساله نیز حدودا ۷۰درصد دختران و ۷۰درصد پسران محصل بودهاند.»
کاظمیپور ضریب اشتغال پسران نوجوان ۱۰ تا ۱۴ ساله را یک درصد، ضریب اشتغال دختران نوجوان ۱۰ تا ۱۴ ساله را نیم درصد، این ضریب را برای پسران ۱۵ تا ۱۸ ساله، ۱۶درصد و برای دختران ۱۵ تا ۱۸ ساله ۳درصد اعلام کرد.
این جمعیتشناس با بیان اینکه طبق آمارهای موجود مربوط به سال گذشته ۱،۲درصد پسران ۱۰ تا ۱۴ ساله و حدودا ۱،۴درصد دختران ۱۰ تا ۱۴ ساله دارای همسر بودهاند، خاطرنشان کرد: «همچنین ۲،۲درصد از پسران ۱۵ تا ۱۸ سال و ۲۱درصد یا به تعبیر دیگر یکپنجم از دختران ۱۵ تا ۱۸ سال دارای همسر بودهاند.»
به گفته او، در سال گذشته حدود ۰،۲درصد جمعیت پسران ۱۰ تا ۱۴ ساله و ۰،۲درصد جمعیت دختران همین رده سنی بیکار بودهاند که این آمار برای پسران ۱۵ تا ۱۸ ساله ۲،۸درصد و برای دختران ۱۵ تا ۱۸ ساله نیز ۴درصد بوده است. همچنین این جمعیت بیکار یا به تعبیر دیگر در جستوجوی کار، محصل هم نبودهاند.
کاظمیپور درباره روند جمعیتی نوجوانان طی ۱۵ سال گذشته نیز تصریح کرد: «در سال ۸۵ جمعیت نوجوانان یعنی رده سنی ۱۰ تا ۱۸ سال ۱۳ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر بودهاند، این جمعیت در سال ۹۰ به ۱۰ میلیون و حدود ۸۵۰ هزار نفر، در سال ۹۵ به ۹ میلیون و ۷۰۰ نفر، در سال گذشته یعنی سال ۱۴۰۰ به ۱۰ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر رسیده است. پیشبینیهای ما این است که جمعیت نوجوانان یعنی رده سنی ۱۰ تا ۱۸ سال تا سال ۱۴۰۵ به ۱۱ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر برسد.»
او درباره پوشش تحصیلی سنین ۱۵ تا ۱۸ سالهها هشدار داد و گفت: «در گروه سنی ۱۵ تا ۱۸ سال تنها ۷۰درصد در حال تحصیل هستند. آمار ۷۰درصدی محصل در این رده سنی بسیار پایین است.
پوشش تحصیلی در دبیرستان حتما باید بالا برود. بخشی از این گروه سنی که تحصیل نمیکنند به علت مشکلات مالی و نیاز در حال اشتغالند و برخی بیکار و برخی دختران نیز ازدواج کردهاند. زمانی پوشش تحصیلی همگانی ما تا ابتدایی بود و پس از آن تا راهنمایی ادامه یافت، اما پوشش همگانی تحصیلی تا متوسطه اول نباید باشد بلکه حتما باید پوشش همگانی و اجباری تحصیلی را تا آخر دبیرستان قرار دهیم. این خیلی اشکال دارد که فقط ۷۰ درصد این رده سنی مدرسه میروند و ۳۰ درصد آنها رها هستند.»