فرارو-معادله احیای برجام در روزها و ماه های اخیر، عملا به یک روند پیچیده با محوریت مذاکرات فرسایشی تبدیل شده است. برجام روی کاغذ توافقی واحد است که چندین حوزه موضوعیِ توافق شده را دلِ خود دارد و در مدت اخیر بارها دیپلمات ها(به ویژه دیپلمات های کشورمان) تاکید داشته اند که "تا در مورد همه چیز توافقی حاصل نشود، توافق نهایی که همان احیای برجام است نیز حاصل نخواهد شد".
با این همه در روزهای اخیر و همزمان با تسلیمِ متن پیشنهادی توافق از سوی اتحادیه اروپا به ایران و پاسخ تهران به آن و سپس ارائه واکنش و پاسخ دولت آمریکا به نوعِ برخورد ایران با بسته پیشنهادی اروپا، برخی دیپلمات ها، تحلیلگران و جریان های سیاسی و رسانه ای، به طور خاص بر این نکته تاکید کردند که دستیابی به یک توافق در قالب معادله احیای برجام، در دسترس تر از هر زمان دیگری شده است.
مساله ای که امیدواری های زیادی را چه در داخل ایران و چه در سطح بین المللی برانگیخت و البته نمودهایی از جو و فضای ایجاد شده ناشی از این مساله را در قالب بازارهای مالی کشورمان و کاهش قابل توجه قیمت طلا و ارز نیز مشاهده کردیم. با این حال، طیفی دیگر از تحلیلگران و مفسران بر این باورند که برخلافِ تصورات رایج، دستیابی به یک توافق در برهه زمانی کنونی، چندان منطقی به نظر می رسد.
در این راستا، اخیرا خبرگزاری بلومبرگ نیز در گزارشی به نقل از منابع آگاه غربی، به طور خاص بر این مساله تاکید کرده که تهران و واشینگتن همچنان در برخی مسائل اختلاف نظر دارند و در این فضا، سناریویی که بیش از حصول توافقی قریب الوقوع محتمل به نظر می رسد، بازگشت به روند مذاکرات و ازسرگیری آن با هدف رفع اختلافات باقی مانده است. در این چهارچوب، اینطور به نظر می رسد که اساسا احیای برجام و دستیابی به یک توافق در این زمینه، با چهار مانع و سدِ اساسی رو به رو است که توجه به آن ها کاملا ضروری است. موانعی که در ادامه به آن ها اشاره می شود.
یکی از نکات محوری که عملا در نوعِ خود به یک مانع اساسی در مسیر دستیابی به یک توافق در قالب معادله اتمی ایران تبدیل شده، عدم عزم راسخ و اراده جدی دولت بایدن در این زمینه است. بایدن برخلاف شعارهای خود در دوران تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری سال 2020 آمریکا که تاکید داشت بلافاصله پس از حضور در کاخ سفید، بازگشتِ آمریکا به توافق برجام را اعلام می کند، عملا رویه ای متفاوت را در پیش گرفت و رویِ کارزار فشار حداکثری دولت ترامپ متمرکز شد و سعی کرد به نحوی زیرکانه میوه این فشارها را در راستای منافع خود و حزب متبوعش بچیند.
با این حال، این راهبرد نَه تنها برای وی و دولتش دستاوردی نداشت بلکه حتی گزاره پیشروی ایران در بحث توسعه توانمندی های اتمی اش را چندین پله به جلو برد. با این حال حتی در شرایط کنونی نیز، بایدن و تیم امنیت ملی و سیاست خارجی دولت وی، هیچ نفعی را برای خود در زمینه احیای برجام متصور نیستند.
در واقع آن ها نمی خواهند در شرایطی که میزان محبوبیتشان نزد افکار عمومی آمریکا به دلیل عملکرد ضعیفشان از زمان حضور در قدرت، کاهشِ قابل توجهی داشته و اکنون نیز در آستانه انتخابات حساس میاندوره ای کنگره آمریکا هستند، به توافقی با ایران دست یابند که این توافق عملا به اهرمی جهت تشدید حملات سیاسیِ جمهوریخواهان علیه آن ها و به اصطلاح تصورِ وادادگیشان در برابر ایران تبدیل شود.
از طرفی این دولت موضعی روشن مبنی بر پایان دادن به مذاکرات اتمی با ایران را نیز در دستور کار ندارد زیرا اگر بنا باشد بایدن چنین کند، این مساله عملا نه تنها ایران را در موضعی فعال از حیث توسعه بیشترِ قدرت اتمی اش قرار خواهد داد بلکه به جلوه ای عینی از خلف وعده صریح بایدن در دوران تبلیغات انتخاباتی اش با محوریت ابتکارش جهت احیای برجام تبدیل خواهد شد.
از این رو، معادله برجام و دستیابی به یک توافق با تهران در این زمینه، عملا به یک معادله مبهم و چند مجهولی در دولت بایدن تبدیل شده که بنا بر واقعیت های سیاسی و میدانی، دموکرات ها و شخصِ رئیس جمهور آمریکا فعلا گزینه مطلوب خود را در این می بینند که آن را در وضعیت کنونی اش حفظ کنند.
یکی دیگر از چالش ها و موانعی که در شرایط کنونی درمسیر احیای توافق برجام قرار دارد، این نکته است که هم دولت ابراهیم رئیسی در ایران و هم دولت جو بایدن در آمریکا باید به توافقی دست یابند که نسبت به نسخه اولیه توافق برجام که در سال 2015 میلادی منعقد شد، حامل امتیازات بیشتری برای آن ها باشد.
در واقع اگر این مساله محقق نشود، اساسا این دولت ها در آنچه به اصطلاح فروشِ توافق به عرصه سیاست و افکار عمومی داخلیشان گفته می شود، با مشکلی اساسی رو به رو خواهند شد. مساله ای که حتی موجب شده تا آن ها به این محاسبه راهبردی برسند که بهتر است قبل از آنکه امتیازات برجسته ای را در قالب توافقِ احتمالی جدید از طرف مقابل نگرفته اند، اساسا به فکر حصول توافق نباشند. زیرا یکچنین توافقی صرفا به تضعیف موقعیت سیاسی و اجتماعی آن ها در داخل کشورهایشان ختم خواهد شد.
این در حالی است که در این فضا، هر دو طرف عملا حاضر به نشان دادنِ انعطاف پذیری های قابل توجه در چهارچوب مواضع خود در قالب مذاکرات نیز نیستند. این مساله عملا موجب شده تا به نوعی روند مذاکرات قفل شود و شاهد حصول نتایج عینی در قالب این گفتگوهای دیپلماتیک نباشیم.
کنگره آمریکا حتی در مورد نسخه اولیه توافق برجام نیز مواضع سرسختانه ای را اتخاذ کرد. در این چهارچوب در آن دوران، این نهاد قانونگذاری آمریکایی، کارشکنی های زیادی را در مسیر انعقاد یک توافق اتمی با ایران انجام داد. با این حال، باراک اوباما رئیس جمهور وقتِ آمریکا با استفاده از حق وتویِ ریاست جمهوری آمریکا، توافق با ایران را تایید و اعلام کرد و در ادامه تعداد دو سوم از نمایندگان کنگره نیز نتوانستند علیه این مساله اجماع حاصل کنند تا از این طریق به صورت قانونی بتوانند وتوی رئیس جمهوری این کشور را بی اعتبار کنند.
در شرایط کنونی، وضعیت به مراتب سخت تر از گذشته است. حتی همین حالا، افراد و جناح هایی در داخل حزب دموکرات آمریکا(حزب متبوعِ دولت بایدن)، با دستیابی به یک توافق با ایران، هم صدا با جمهوریخواهان، مخالف هستند. در این چهارچوب باید در نظر داشت که انتخابات میاندوره ای کنگره آمریکا نیز به زودی و در ماه نوامبر سال جاری میلادی برگزار خواهد شد و هیچ تضمینی نیست که دموکرات ها با توجه به عملکرد ضعیف خود بتوانند بار دیگر کنترل مجالس سنا و نمایندگان را به دست گیرند.
در این چهارچوب، اگر جمهوریخواهان بتوانند بار دیگر در قالب مجالس مذکور قدرت بگیرند، نه تنها دستورکارهای دولت بایدن با محوریت احیای برجام را با چالش هایی اساسی رو به رو خواهند کرد بلکه اساسا خودِ دولت بایدن را نیز در زمینه های مختلف حکمرانی آمریکا، با بحران رو به رو می سازند و به نوعی در قالب فضای سیاسیِ قطبی شده کنونی آمریکا، این دولت را به شدت تحت فشار قرار خواهند داد.
در این میان نباید فراموش کرد که چشم اندازِ احتمالی حضور یک رئیس جمهور جمهوریخواه در کاخ سفید در سال 2024 نیز بر پیچیدگی معادله دستیابی به یک توافق اتمی با ایران می افزاید و اساسا اگر این سناریو محقق شود، باید گفت که حتی اگر همین امروز نیز توافقی با تهران حاصل شود، چندان روی عمرِ آن و مانا بودنش نمیتوان حساب کرد.
این مساله مخصوصا با توجه به اخبار چند روز اخیر که حاکی از این هستند که دولت بایدن حاضر به ارائه تضمین های کافی به ایران مبنی بر عدم نقض برجام توسط دولت های آمریکا نشده و اساسا نمیخواهد بپذیرد که روند خروج احتمالیِ آن ها از توافق در آینده پرهزینه شود، ابعاد جدی تری را به خود میگیرد.
مجموع این مساله نشان می دهند که اساسا معادله احیای برجام جدای از چانه زنی ها و رایزنی های گسترده دیپلماتیک که توسط دیپلمات ها بر سر میز مذاکره دنبال می شود، به طور خاص در عرصه سیاست داخلی آمریکا نیز با چالش های قابل توجهی رو به رو است و اساسا طرف ایرانی در این فضا نمی تواند روی تعهد طرف آمریکایی در عمل به وعده هایش، همچون آنچه در قالب نسخه اولیه برجام دیدیم، حسابِ چندانی باز کند.
یکی از نکات اساسی و محوری که از منظری کل گرایانه در تحلیل و تفسیر معادله اتمی ایران باید مورد توجه قرار گیرد این است که نباید معادله برجام و احیای آن را جدای از چالش های گسترده تر در قالب روابط تهران-واشینگتن ارزیابی کرد.
در واقع، نمی توان متصور بود که ایران و آمریکا با حجمی انباشته از چالش ها و خصومت ها نسبت به یکدیگر، بتوانند صرفا در قالب یک مساله خاص به توافقی پایدار دست یابند. حتی اگر چنین مساله ای همچون سال 2015 محقق شود، صرفا نمودی از نوعی تحملِ تاکتیکی طرفِ مقابل است و یکچنین توافقی پایه های لرزانی دارد.
در این چهارچوب، ایران و آمریکا در قالب آنچه در علم روابط بین الملل از آن با عنوان "معمای زندانی" یاد میشود، بی اعتمادی شدیدی به یکدیگر دارند و البته در شرایط کنونی، بدعهدی های به ویژه طرف آمریکایی در قالب نسخه اولیه توافق برجام، بر شدتِ این بی اعتمادی ها نیز افزوده است. در این فضا، عملا طرفین اصلی برجام یعنی ایران و آمریکا، با چالش های عدیده ای در مسیر دستیابی به یک توافق قرار می گیرند که پیشتر به نمونههایی از آن ها اشاره شد. مساله ای که نمود عینی آن را در دوران ترامپ نیز شاهد بودیم.
فردی که عملا به بهانه هایی نظیر قدرت موشکی، توان پهپادی و نفوذ منطقه ای ایران، عملا توافق هسته ای با ایران را نقض کرد و مین های زیادی را برای دولت های آتی آمریکا در مسیر دستیابی به یک توافق احتمالی با ایران قرار داد(مساله ای که یکی از نمودهای آن را مثلا در گنجاندن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست سازمان های تروریستی آمریکا از سوی دولت ترامپ مشاهده کرده ایم).
در این چهارچوب، تا زمانی که مشکلات ایران و آمریکا به نحوی بنیادین مخاطب قرار نگیرند، شانس دستیابی به یک توافق پایدار میان این دو کشور، تا حد زیادی پایین می ماند. مساله ای که همین حالا هم یکی از موانع و سدهای اساسی در مسیر دستیابی به توافق میان دو طرف است.