bato-adv
کد خبر: ۵۷۰۱۵۵

احیای پروسه «دانشجویان ستاره‌دار»؟

احیای پروسه «دانشجویان ستاره‌دار»؟
اساتیدی، چون محمد فاضلی، بیژن عبدالکریمی، تقی آزاد ارمکی، صادق زیباکلام و... ازجمله مهم‌ترین نام‌هایی بودند که از فضای دانشگاهی کشور خارج شدند. بعد از اساتید، اما این روز‌ها اخباری درخصوص بازگشت رویکرد «دانشجویان ستاره‌دار» برای جلوگیری از ثبت‌نام دانشجویان منتقد به گوش می‌رسد.
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۶ - ۰۲ شهريور ۱۴۰۱

روزنامه اعتماد نوشت: وقتی در آذر ماه ۱۴۰۰، لایحه مهم دولت روحانی ذیل عنوان «برخورداری همگان از حق تحصیل در دوره‌های آموزش عالی» که با هدف ممنوعیت ستاره‌دار کردن دانشجویان به تصویب رسیده بود، توسط دولت سیزدهم پس گرفته شد، بسیاری از تحلیلگران و اساتید دانشگاهی پیش‌بینی کردند که ماجرا‌های تازه‌ای در فضای آموزش عالی کشور در راه است.

نخستین پرده این تحولات تازه، اما نه درخصوص دانشجویان بلکه در حوزه مناسبات ارتباطی دولت جدید با اساتید منتقد دانشگاهی شکل گرفت. تعداد زیادی از اساتید دانشگاهی در ماه‌های ابتدایی تشکیل کابینه جدید یا با حکم اخراج مواجه شدند یا اینکه نامه بازنشستگی پیش از موعد به دست‌شان رسید و جای خود را به اساتیدی دادند که از نظر دولت جدید با شرایط جدید همنوایی بیشتری داشتند.

اساتیدی، چون محمد فاضلی، بیژن عبدالکریمی، تقی آزاد ارمکی، صادق زیباکلام و... ازجمله مهم‌ترین نام‌هایی بودند که از فضای دانشگاهی کشور خارج شدند. بعد از اساتید، اما این روز‌ها اخباری درخصوص بازگشت رویکرد «دانشجویان ستاره‌دار» برای جلوگیری از ثبت‌نام دانشجویان منتقد به گوش می‌رسد.

چراغ نخست اظهارنظر‌های رسمی در این خصوص را عضو کمیسیون آموزش مجلس یازدهم روشن کرد. ویس کرمی ۳۰ مرداد ماه در این خصوص که آیا دولت سیزدهم قرار است روند ستاره‌دار کردن دانشجویان و محرومیت آنان از حق ادامه تحصیل را پیش بگیرد، می‌گوید: «در تمام دانشگاه‌های دنیا، دانشجو بودن یکسری ضوابط و مقررات دارد. بستگی به تخلفاتی که دانشجو، کارمند یا استاد انجام می‌دهد، به طور طبیعی یک مجازات‌هایی هم درنظر گرفته شده است.» اظهاراتی که بسیاری از تحلیلگران آن را به معنای احیای رویکرد مبتنی بر دانشجویان ستاره‌دار تفسیر و تحلیل کردند.

برای تشریح زوایای گوناگون موضوع، شاید هیچ چهره‌ای به اندازه غلامرضا ظریفیان صاحب‌نظر نباشد، چهره‌ای که از نزدیک روند پیگیری پرونده بسیاری از دانشجویان ستاره‌دار را دنبال کرده است.

ظریفیان  مهاجرت نخبگان را مهم‌ترین خروجی رویکرد‌های سلبی در ساختار آموزش عالی کشور عنوان می‌کند و می‌گوید: این رویکرد هم در زمینه داخلی و هم در زمینه بین‌المللی تبعات زیانباری برای کشورمان دارد. او از تصمیم‌سازان حوزه فرهنگی دولت جدید می‌خواهد پرونده دانشجویان ستاره‌دار را با دقت بررسی کنند تا متوجه شوند این نوع تصمیمات تا چه اندازه، حیثیت آموزشی کشور را خدشه‌دار می‌سازد.

این روز‌ها برخی دانشجویان در مقاطع مختلف اعلام کردند، به‌رغم نمرات عالی، اجازه ثبت‌نام به آن‌ها داده نشده و ذیل دانشجویان ستاره‌دار قرار گرفته‌اند، ضمن اینکه یکی از نمایندگان مجلس نیز تلویحا موضوع را تایید و از تدوین قانونی در این زمینه خبر داده است. اساسا آیا می‌توان حق تحصیل را از فردی سلب کرد؟

از آنجا که در ایران، حوزه‌های مختلف زندگی اجتماعی، سیاسی، حرفه‌ای و... از هم تفکیک نشده و این حوزه‌ها در‌هم تنیدگی‌های فراوانی دارند، آسیب‌های اساسی و بنیادین به کشور وارد می‌شود. مساله آموزش، مثل حق تابعیت، حق حیات، حق مسکن، حق مالکیت و... است و فرد یا جریانی نمی‌تواند این حق اساسی را سلب کند. همان‌طور که فرد حق حیات دارد از حق آموزش نیز برخوردار است. اتفاقا قانون اساسی نیز بر این حقوق صحه گذاشته و آن را تضمین کرده است. در عین حال فعالیت سیاسی نیز جزیی از حقوق اساسی ملت است. در جهان امروز چنانچه احیانا این فعالیت‌های سیاسی، مخل زیست اجتماعی یا منافع ملی شد، فردی که این اختلالات را ایجاد کرده در دادگاه صالحه حاضر و با حضور هیات منصفه درباره آن.
رای صادر می‌شود.

این مجازات‌ها نیز در حیطه محدودسازی فعالیت‌های سیاسی مخرب است و سایر حقوق قانونی وی را دربر نمی‌گیرد. نمی‌توان خطای سیاسی یک فرد را حتی با حکم دادگاه صالحه به سایر بخش‌ها تعمیم داد و حق قانونی فرد را سلب کرد. به عنوان نمونه فردی که خطای سیاسی کرده باشد و مطابق قانون، مجازاتی هم برای آن صادر شده باشد، نمی‌توان از حق بهره‌مندی به درمان مناسب و حق دسترسی به پزشک محروم کرد. همان‌طور هم نمی‌توان او را از حق تحصیل و حضور در سطوح مختلف آموزش عالی محروم ساخت.

اما از چه زمانی به این اصول تصریح شده در قانون اساسی، بی‌توجهی شد؟

متاسفانه از یک زمانی به بعد و حدفاصل سال‌های ۸۴ تا ۹۲، مساله فعالیت‌های سیاسی با طبیعی‌ترین حق یک انسان که حق دسترسی به آموزش است، خلط شد. بر اثر این رویکرد، دانشجوی ایرانی با پدیده شومی مواجه شد که در فضای عمومی و رسانه‌ای کشور معروف به «ستاره‌دار شدن» شد.

تبعات این تصمیم چه بود و آیا دستاویز قانونی هم برای آن وجود داشت؟

این رویکرد هم آثار مخرب داخلی و هم آثار بسیار بسیار تلخ بین‌المللی داشت. مبتنی بر آن دانشجو را که اقدام به فعالیت سیاسی کرده و حتی دچار خطای سیاسی هم شده بود از طبیعی‌ترین حقوق خود که حق آموزش است، محروم ساختند. البته بیشتر فرآیند ستاره‌دار شدن دانشجویان، مبتنی بر اعمال سلیقه بود و قانونی درخصوص آن وجود نداشت. حاصل این رویکرد این شد که برخی جریانات، برای جلوگیری از فعالیت سیاسی افراد، از طریق محرومیت تحصیلی اقدام کردند.

شما از نزدیک با بخشی از این دانشجویان ستاره‌دار ارتباط داشتید، این دانشجویان چه تیپ دانشجویانی بودند؟

عمده این دانشجویان که از تحصیل محروم شدند در زمره بچه‌های هوشمند، پرسشگر، نخبه و درسخوان کشور بودند. حاصل این رویکرد این شد که بخشی از این ظرفیت‌های کارآمد و توانمند ایران یا از عرصه فعالیت‌های سیاسی و پرسشگری دست کشیدند یا اینکه دست به مهاجرت زدند. یعنی سرمایه‌های انسانی نخبه ایران به دلیل تعارضاتی که میان فعالیت‌های روتین سیاسی و فعالیت‌های آموزشی آن‌ها ایجاد شد، جلای وطن کردند و از دایره ایجاد ارزش افزوده برای کشور خارج شدند.

اشاره کردید که این پدیده از دوران دولت احمدی‌نژاد به صورت سیستماتیک اوج گرفت. قبل از دولت احمدی‌نژاد، آیا محدودیتی برای دانشجویان ایجاد نمی‌شد؟

محور بنیادین چنین برخورد‌هایی در دوره احمدی‌نژاد شکل گرفت. قبل از دولت‌های نهم و دهم با چنین پدیده‌ای روبه‌رو نبودیم. تنها یک برهه در شورای امنیت کشور در ارتباط با کسانی که اقدام به محاربه کرده و مبارزه مسلحانه داشتند، محدودیت‌هایی اعمال شده بود. البته اسم این محدودیت‌ها هم ستاره‌دار شدن نبود، ضمن اینکه اساسا فرد را نیز از تحصیل محروم نمی‌کردند. فرد دادگاهی می‌شد، حکم می‌گرفت و محکومیت خود را طی می‌کرد، دانشگاه‌ها نیز از نهاد‌های امنیتی و اطلاعاتی استعلام می‌کردند که آیا این فرد از دایره محاربه درآمده است یا نه و بعد اقدام به ثبت‌نام فرد می‌کردند.

در دولت حسن روحانی، دانشجویان ستاره‌دار چه سرنوشتی پیدا کردند؟

در دولت روحانی با تلاش دکتر غلامی وزیر وقت آموزش عالی، بخش قابل توجهی از این محدودیت‌ها برداشته شد. هرچند بعضا برخورد‌های سلیقه‌ای هم با دانشجویان رخ می‌داد، اما دامنه‌های آن کاهش پیدا کرده بود.

اخیرا یکی از نمایندگان مجلس، دوباره درخصوص احیای رویکرد ستاره‌دار شدن دانشجویان صحبت و آن را طبیعی عنوان کرده است. آیا باید منتظر برخورد‌های تازه با دانشجویان باشیم؟

متاسفانه برخی نمایندگان مجلس که باید مدافع حقوق اساسی مردم باشند، مساله ستاره‌دار کردن دانشجویان را به صورت قانونی مطرح می‌کنند. توصیه می‌کنم این دست از نمایندگان، به این پرونده‌ها رجوع کنند و ببینند چه خسارت‌های داخلی و بین‌المللی برای کشور ایجاد شده است. این تصور که کسی در ایران به دلیل یک فعالیت سیاسی حتی خطا با محوریت آموزشی مواجه شود، برای افکار عمومی بین‌المللی و داخلی قابل قبول نیست. توصیه‌ام این است که دوباره به این خطا‌های بزرگ بازنگردیم. دانشگاه‌ها کمیته‌های انضباطی دارند و از این طریق می‌توان موضوعات را دنبال کرد. اگر دانشجویی هم در خارج از محیط دانشگاه فعالیت سیاسی مخرب کرد در مسیر دادگاه‌های صالحه به حضور هیات منصفه باید داوری کرد و مجازات‌های متناسب را در نظر گرفت. این روند هیچ نسبتی با محرومیت افراد از تحصیل ندارد.

برخی نمایندگان اعلام می‌کنند که قصد دارند، رویکرد ستاره‌دار شدن دانشجویان را بدل به قانون کنند. نظر شما در این خصوص چیست؟

این خطایی است که اگر خدای نکرده در قالب قانون در‌آید، آثار تخریبی فراوان‌تری از گذشته خواهد داشت؛ مهاجرت‌های دانشجویان را تسریع می‌کند، افراد هوشمند و با استعداد را از عرصه آموزش محروم می‌کند و در عین حال باعث اعتراض افکار عمومی نیز می‌شود.

با توجه به اینکه جوانان، دانشجویان و زنان، بال‌های اصلی اثرگذاری اصلاح‌طلبان و میانه‌رو‌ها را تشکیل می‌دهند، برخی معتقدند اصولگرایان با اجرای چنین رویکرد‌ها و قوانینی به دنبال آن هستند که بال‌های اثرگذار اصلاح‌طلبی را به‌زعم خود بشکنند. این تفسیر درست است؟

به من اجازه دهید در پرسش شما کمی تعادل ایجاد کنم، معتقدم اکثر اصولگرایان از این رویکرد‌ها دفاع نمی‌کنند و این طیف‌های تندرو، افراطی و رادیکال جناح راست هستند که به دنبال این نوع برخورد‌های سلبی و متعصبانه هستند. اتفاقا اصولگرایان معتدل و باسابقه و اصیل باید در برابر این نوع نگرش‌ها مقاومت کنند تا این نوع رفتار‌های غلط به حساب جناح راست و همه اصولگرایان گذاشته نشود.

در رنکینگ‌هایی که اخیرا در خصوص دانشگاه‌های منطقه منتشر می‌شود، شاهد غیبت دانشگاه‌های ایران در رده‌های بالای این رنکینگ‌ها هستیم. فکر نمی‌کنید بخشی از این افول به دلیل همین رویکرد‌های سلبی و متعصبانه باشد؟

در اینکه رویکرد‌های سلبی در کیفیت کلی دانشگاه‌ها اثر منفی می‌گذارد، تردیدی وجود ندارد. وقتی نخبگان ایرانی از دانشگاه‌ها کنار گذاشته می‌شوند و جلای وطن می‌کنند، خلئی ایجاد می‌شود که می‌توان آن را بحران استعداد نامگذاری کرد.
کما اینکه گزارش‌هایی که اخیرا توسط سازمان سنجش ارایه شده به همین موارد اشاره شده است. البته مشکلات ساختار آموزش عالی ایران فراتر از این موارد است و گزاره‌های متنوعی را در بر می‌گیرد.

در پایان اگر قرار باشد، راهکاری به متولیان امر برای عبور از این چالش‌ها ارایه کنید به چه مواردی اشاره می‌کنید؟

به نظرم در وهله نخست خود دانشگاهی‌ها باید آثار این تصمیمات را بررسی و از حریم خود دفاع کنند. جمعیت دانشگاهی ایران باید موضوع را تشریح کنند که کار، کار غلطی است و آدم عاقل تجربه غلط را دوباره امتحان نمی‌کند. در وهله بعد، آن دسته از فعالان اصولگرا که معتدل‌تر هستند باید در برابر طیف‌های رادیکال جناح راست، بایستند و از کیان اصولگرایی و منطق دفاع کنند. نهایتا افکار عمومی و رسانه‌ها نیز باید به موضوع حساسیت نشان دهند و از فرزندان خود در دانشگاه‌ها دفاع کنند.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین