کمی پیش از این وقتی اجاره بهای خانهها نجومی میشد، با یک جا به جایی از منطقهای به منطقه دیگر ماجرا ختم به خیر میشد. مستاجرها نزدیک به همان محیطی که بودند در خانهای که کمی نونوار شده بود زندگی را از سر میگرفتند، اما خیلیهای شان میگویند این روزها کار از کار گذشته.
به گزارش ایرنا، هیچ منطقی برای مبلغ ودیعه و اجرا ماهانه کار نمیکند. خرج، فرسنگها از دخل و در آمدشان پیشی گرفته و حالا دیگر مجبور به مهاجرت از شهر به حومه آن هستند. پدیدهای که در جامعهشناسی از آن به عنوان حاشیهنشینی یاد میشود و یکی از متهمهای ردیف اول افزایش آسیبهای اجتماعی به حساب میآید.
در طی سالهای اخیر به دلیل اجارههای نجومی و پسرفت زندگی مردم؛ با پدیدهای به نام حاشیه نشینی بیشتر مواجه هستیم.
بعضی افراد که در مناطق متوسط کلانشهری مثل تهران زندگی میکنند مجبور به مهاجرت معکوس به حاشیه شهرها یا شهرهای کوچکتر میشوند. این مهاجرت معکوس به دلیل تفاوت فاحش فرهنگی که بین محیط قبلی زندگی و فضای جدید وجود دارد، باعث ایجاد مشکلات و آسیبهایی در خانواده و اجتماع میشود.
در همین راستا گفتوگویی را با دکتر سید محمد حسین چاوشیان، پژوهشگر مطالعات خانواده در دانشگاه برن سوییس و مدیر عامل موسسه خاتم انجام داده که در ادامه مشروح آن را میخوانید.
آقای دکتر اگر امکان دارد یک تعریف کلی از پدیده حاشیه نشینی بفرمایید؟
پدیده حاشینه نشینی از جهات مختلفی حائز اهمیت است و پدیدههای مختلفی را در بر میگیرد. از حیث اهمیت یکی از مواردی است که مقام معظم رهبری در بحث آسیبهای اجتماعی تأکید کردند و جزو اولویتها قرار دادند. بحث حاشینه نشینی ابعاد مختلفی دارد و یک مقوله چند منظوره است که باید با یک دید جامع و اصطلاحا منظومهوار به آن نگاه کرد. بحث فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی و ... دارد.
اجارههای نجومی چه تأثیری بر حاشیه پدیده نشینی داشتهاند؟
مسئلهای تحت عنوان مهاجرت معکوس داریم که افراد از استانها به شهرستانها و یا شهرهای کوچک میروند. صرفا بحث مهاجرت را نمیتوان گفت خوب است یا بد. خانوادهای که به واسطه اجاره بهای سنگین و هزینههای زندگی مجبور به مهاجرت و دوری از منطقه محل سکونت خود میشود قطعا اولین مسئلهای که با آن مواجه میشود مواجهه با یک نظام فرهنگی جدید است.
در کشور سنگاپور حاکمیت، شرایطی را درنظر میگیرد که اگر خانواده، اطرافیان و اقوام در یک محیط آپارتمانی و مسکونی همه با هم باشند حمایتهای مادی و معیشتی میکنند. به دلیل این که از آسیبهایی که در آینده با آن مواجه خواهند بود پیشگیری کنند.
افرادی که در مرکزیتی قرار دارند که آشنایی دوطرفه با محیط اطراف وجود دارد و با آن نظام ارتباطی و اجتماعی آشنا هستند امکان آسیبهای اجتماعی و تخلفات در چنین شرایطی کاهش پیدا میکند. چون در یک محیطی است که همه با هم آشنا هستند. این نظام ارتباط اجتماعی که مبتنی بر این است که شخص همه را میشناسد.
در شهرهایی که مهاجرپذیر هستند درصد جرایم اجتماعی بالا است. یعنی در چنین شرایط اقتصادی که خانواده ناچار به مهاجرت به مناطق حاشیهای که با بافت جدیدی مواجه میشود و اطرافیان هم او را نمیشناسند درصد تخلفهای اجتماعی بالا میرود. به عنوان مثال در پردیسان قم آمارهای تخلفات نوپدید و نوظهور نوجوانان و خانوادهها بیشتر است. یکی از علتها این است که خانوادهها به مکانی مهاجرت کردند که غریب هستند و با یک فرهنگ غریبی مواجه شدند؛ لذا افراد این جرئت را به خود میدهند که به این مسائل و آسیبهای اجتماعی آلوده شوند.
در همان مناطق حاشیه نشینی اگر بتوانیم شرایط و سازو کاری را مهیا کنیم که بتواند کانونهای فرهنگی و اصلاح و تربیت به وجود بیاید. یعنی همان حلقههای میانی بتوانند حضور فعالانهای داشته باشند میتوان با کاهش آسیبهای اجتماعی مواجه شد. اما در غیر اینصورت متاسفانه همین مسئله اقتصادی هم عاملی شده است که این آسیبها را دو چندان کند.
تأثیرات اجتماعی حاشیه نشینی روی زندگی اشخاص چیست؟
مسئلهای دیگر در معضل حاشیه نشینی که با آن مواجه هستیم، تفاوت سنت و مدرنیته است. در جامعه مدرن با یک سری سازوکارها و ملزومات جدید و در جامعه سنتی با باورها و فرهنگهای قدیمی مواجه هستیم. در حاشیه نشینی تناقضی بین سنت و مدرنیته وجود دارد.
از یک طرف بافت سنتی وجود دارد و از طرفی جامعه، مدرن شده است. پس بین حاشیه نشینی و شهرنشینی تفاوت چشمگیر وجود دارد. افراد به فضای مجازی و وسایل ارتباط جمعی دسترسی دارند که این عامل باعث تشدید این تفاوت میشود. شخص حاشیه نشین مدرنیته را میبیند، اما دسترسی به آن جامعه ندارد. این مسئله باعث خشم بیشتر افراد در جامعه حاشیه نشینی میشود که منجر به خشونتهای حوزه خانوادگی میشود یا روابط اجتماعی را تحت تأثیر قرار میدهد و در تربیت فرزندان نیز اثر منفی دارد.
خیلی از اتفاقاتی که در حوزه روابط زوجین و خانوادهها، تربیت فرزند و فرزند پروری ملاحظه میکنیم متأثر از خشم درونی افراد است. یعنی زن یا مرد نارضایتی اجتماعی دارد که باعث اختلافات زناشویی میشود. این قضیه قطعا در حاشیه نشینی بیشتر وجود دارد. فرد حاشیه نشین ایدهآلها را در اطراف خود و در مرکزیت شهر میببیند، اما نمیتواند به یک سری ایدهآلهای خود دست پیدا کند و این باعث میشود با فضای ایده آلی که ترسیم میکند تناقضی برایش به وجود بیاید که خشم او را دوچندان کند و هم در حوزه خانوادگی و هم در حوزه اجتماعی این خشم تاثیر خود را میگذارد.
هم در تربیت فرزندان و هم زناشویی و بحثهای عاطفی و هم اجتماعی این مسئله صدق میکند. چون اگر خانواده سالم نباشد و ناامن باشد جامعه هم به همین سمت میرود. یعنی ارتباط مستقیم بین خانواده و جامعه داریم. یک نکته دیگر هم بلاگرهای فضای مجازی است. شخص حاشیه نشین این مسائل را میبیند، چون هرطوری که باشد به موبایل و اینستاگرام دسترسی پیدا میکند. حتی اگر حداقلهای زندگی را نداشته باشد تلاش میکند گوشی کف قیمت تهیه کند و وارد این فضاها شود.
زندگی بلاگری چه چیزی به این افراد میدهد؟ یک زندگی غیر حقیقی که آن بلاگر از زندگی و مراسم لاکچری و ایونتها میگذارد باعث میشود که یک حسرتی برای مخاطبین به دنبال داشته باشد و این حسرت منجر به خشم میشود که این خشم در تمام ساعات زندگی خانوادگی و اجتماعی قابل مشاهده است.
آیا حاشیه نشینی تأثیری بر فرزندآوری افراد گذاشته است؟ در گذشته در مناطق حاشیه نشین تعداد فرزندان خانوار از خانوادههای مرکز و شمال شهر بیشتر بود، آیا اکنون هم وضعیت به همین ترتیب است؟
وقتی معیشت و وضعیت اقتصادی خانواده دچار مشکل میشود متاسفانه در حوزه فرزندآوری هم تأثیر میگذارد. غیر از این که هزینههای سرسام آور برای فرزندآوری مثل هزینههای بهداشتی، درمانی و تربیتی و آموزشی فرزند در فردی که حاشیه نشین شده تأثیرگذار است، اما تمام علت آن را نمیتوانیم روی مسائل اقتصادی تمرکز کنیم. یعنی مسائل اقتصادی دلیل تامه در این بحث نیست.
در بحث حوزه سیاستگذاری و رفاهی خانواده، با رصد چند کشور دنیا، نقطه اشتراک همه این کشورها تأثیر زیاد بافت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در مسئله فرزندآوری است. البته در مناطق حاشیهای مرزی نگاه افراد به فرزندآوری این است که درآمدزایی شود. یعنی فرزنددار شوند تا یارانه به آنها بدهند و امتیازات دیگری از کمیته امداد و ...... دریافت کنند.
دولت چگونه میتواند از افرادی که به اجبار و به دلیل وضعیت بد اقتصادی به حومه شهر کوچ میکنند و آنجا ساکن میشوند حمایت کند؟
دولت باید سیاستهای مستقیم یا غیر مستقیم را در نظر بگیرد (سیاستهای بارز و صریح یا سیاستهای مستتر). در سیاست مستقیم، باید برای حاشیه نشینی یک سیاستگذاری را قرار دهد، آسیبها و مسائل مرتبط را ببیند و بر اساس آن قوانینی را دربرنامههای توسعه و ... درنظر بگیرد.
سیاست غیر مستقیم مثل کاهش قیمت اقلام غذایی، انرژی، اجاره بها و کنترل قیمتهای افسارگسیخته قطعا موثر خواهد بود. به عنوان مثال اگر روی مسئله اجاره بها سیاستگذاری شود (سیاست مستتر) مطمئنا نتیجه آن، کاهش آسیبهای حاشیه نشینی خواهد بود یعنی یک مسئله اجتماعی دیگر را غیر مستقیم درگیر میکند.
اقدام خوب آیت الله رئیسی که در تاریخ انقلاب بی نظیر است، انتخاب یک دستیار ویژه در امر مردمی سازی دولت است که اتفاق بسیار مبارکی است. سهیم کردن مردم در حاکمیت باعث میشود دیگر نگاه از بالا به پایین نباشد یعنی از خود مردم بیایند و در حاکمیت نقش داشته باشند. اینجا بحث حلقههای میانی و تشکلهای مردمی است که بتوانند در صحنه حضور داشته باشند، دولت از این تشکلها حمایت کند و این تشکلها مسائل آسیبهای حاشینه نشینی را حل کنند.
اگر دولت یا حاکمیت را در حل معضل حاشیه نشینی، مستقیم با مردم مواجه کنیم به دلیل پیش فرض منفی مردم به دولت و حاکمیت به خاطر سیاست گذاریهای نادرستی که در سالهای قبل بوده یا عدم اجرای درست قوانین ممکن است نتیجه مطلوبی نداشته باشد. به عنوان مثال در حوزه فرزندآوری در سالهای اخیر یک بیاعتمادی به وجود آمد. متاسفانه حداقل حمایتها هم اجرایی نشد؛ لذا بهتر است دولت به صورت مستقیم وارد سیاستگذاری فرزندآوری نشود و از روشهای غیر مستقیم استفاده شود.
اگر حمایتها از تشکلهای اجتماعی مثل گروههای جهادی، طلاب، روحانیون و حتی سرشاخههایی که به عنوان افراد قابل اعتماد محل هستند صورت بگیرد میتوان در بحث کنترل و کاهش آسیبهای اجتماعی در حوزه حاشیه نشینی توفیقاتی را داشت. تجربه هم همین را نشان داده است به خصوص در چند سال اخیر جایی که کار، مردمی اداره شد به خاطر تناسب و شناختی که مردم از آن منطقه دارند، توفیقات بیشتری حاصل شد تا این که حاکمیت بیاید و یک اتفاقی را بخواهد رقم بزند و این موضع گیریهای مردم هم میتواند مانع این کار شود.
نکته بعدی سیاستگذاری رسانهای است. بهتر است که رسانههای محلی، اجتماعی و ... حضور پیدا کنند. مسئله را بازگو کنند و مسئولان را مورد مطالبه قرار دهند. یعنی یک سیاستگذاری و جریان سازی رسانهای شکل بگیرد که مسئله آسیب حاشینه نشینی که مطالبه مقام معظم رهبری است و تا به امروز مغفول مانده است را بررسی کنند.
اگر در حوزه رسانه با یک سیاستگذاری رسانهای و یک امر راهبردی مواجه باشیم شاهد این خواهیم بود که یک جریانسازی در این موضوع به عنوان یک دغدغه به وجود میآید. ضمن این که نگاه ما این است که شاید برخی مسائل تا به مرحله پوشش رسانهای نرسد موفق نشود. مسئله گاندوها در سیستان و بلوچستان، حمل و نقل از معبر ناایمن و خطرناک روستائیها در چند استان، خودسوزی زنان در دیشموک، نمونهای از مسائلی هستند که رسانهای شدند و باعث شدند نگاه حاکمیت و دولت و مسئولین به آن معطوف شود.
راهکار کاهش آسیبها در پدیده حاشیه نشینی در چه مواردی خلاصه میشود؟ با توجه به تعدد این آسیبها این امر امکان پذیر است یا این نواحی دیگر باید به حال خود رها شوند؟
حل مسئله حاشینه نشینی صرفا با ورود حاکمیت یا دولتها نمیتواند موثر باشد. ما نیاز به حلقههای میانی، موسسات و تشکلهای مردمی داریم که بتوانند در صحنه حضور داشته باشند. این موسسات یا گروههای جهادی دو ویژگی باید داشته باشند؛ یکی شناخت مسئله حاشیه نشینی (تعریف، آسیبها، متغیرها و شاخصها) است که به این برمیگردد که یک رویکرد علمی و آکادمیک پشت این جریان باشد. یعنی صرف حضور در میدان نمیتوان موفقیت آمیز بود. هم در مقام نظر باید افراد و گروههای علمی بتوانند آسیبها را رصد کنند و هم این که در مرحله میدان باید یک کارعملیات ویژهای صورت بگیرد.
در موسسه خاتم (خانواده اسلامی و تربیت معنوی) که معطوف و متمرکز بر آسیبهای اجتماعی حوزه زنان و خانواده است، تأکید کار بر ارتقای فرهنگ خانواده محوری مبتنی بر سیاستهای کلی خانواده نظام است که سال ۹۵ مقام معظم رهبری ابلاغ کردند. در این موسسه نگاه بر این است که مسائلی مثل حاشیه نشینی و سایر آسیبهای اجتماعی مرتبط با حوزه مسائل زنان و خانواده ابتدا با نگاه علمی دیده شود. یعنی بدون پیوست علمی و نگاه پژوهشی نمیتوان ورود داشت.
خیلی از گروهها حضور پیدا میکنند و بعد از مدتی مشاهده میشود که اثر چندانی نمیگذارد، زیرا عقبه علمی ندارد. البته مسئله صرفا هم علمی نیست. پژوهشکدهها و مراکز علمی مختلف یا نهادهایی هستند که کار علمی انجام میدهند، اما از کار میدانی غافل هستند. هردوی این موارد باید متناظر با هم باشد.
دراستان کهکیلویه و بویر احمد در مورد خودسوزی زنان در منطقه دیشموک برای اینکه بتوانیم ورود کنیم و کار عملیاتی انجام دهیم، چند سفر تحقیقاتی داشتیم. حتی یک فیلم مستندی هم با اجازه مسئولان امنیتی تحت عنوان خودسوزی زنان در دیشموک و اعتیاد زنان در همان منطقه ساخته شد که بخشی از آنها مرتبط به حوزههای آسیبهای حاشیه نشینی و فقر و حتی بحثهای مرتبط با آسیبهای نوظهور بود.
وقتی در منطقه حضور پیدا میکنیم میبینیم حتی با این که دادههای علمی خوبی داریم، اما با یک سری دادههای جدید روبه رو میشویم. به عنوان مثال علت تامه و مشکل اصلی واقعه خودسوزی زنان را فقر میدانستند، اما بعد از چندین مرحله پژوهش و حضور به این نکته پی میبریم که شاید فقر علت تامه نیست؛ این موضوع چند عامله است و یکی از علت ها، فقر است.
مقام معظم رهبری تأکید داشتند که در مکانهای زیارتی، مواظب حاشینه نشینی و آسیبهای آن باشیم. در منطقه شاه عبدالعظیم تهران هم این مسئله را میتوان ملاحظه کرد. حتی در مشهد مقدس هم آسیبهای اجتماعی ویژهای دیده میشود. اصلاح این موارد نظارت و کار و تلاش مداوم کارگروههای متخصص را طلب میکند.
در معضل حاشیه نشینی نیاز است که ابتدا حل مسئله صورت بگیرد و سپس حلقههای میانی، موسسات و تشکلهای مردمی که میتوانند موثر باشند بیایند و نقش آفرینی کنند. نهادهای حاکمیت باید ورود کنند که البته تأثیر تشکلهای مردمی برای اصلاح موضوعات تربیتی و فرهنگی بیشتر خواهد بود. اگر درحوزه فرهنگی و باورها و رویه و هنجارهایی که آنجا هست را بتوانیم مدیریت کنیم شاید بتوانیم در بحث کاهش آسیب حاشیه نشینی پیشران باشیم.