فرارو- اهمیت دادن به شب یلدا به هیچ وجه یک سنت خاص ایرانی نیست. اهمیت روز پایان پاییز و آغاز زمستان را تقریبا در همۀ فرهنگها و کشورهای مختلف دنیا میشود دید؛ از روسیه گرفته تا غرب اروپا و حتی در میان بومیان آمریکا. اما چرا این شب و روز خاص چنین اهمیت فراگیری دارد؟ علت اصلی این امر را در قدیمیترین باورهای مذهبی باید جستجو کرد.
به گزارش فرارو؛ در دوران باستان آیینهای مشرکانه گستردگی فراوانی داشتهاند. عقیدۀ مشرکانه هم در اساس بر ستایش و پرستش نیروها و اجزاء طبیعت استوار است. یعنی هر کدام از نیروهای طبیعت به عنوان یک شخصیت فهمیده میشود که دارای اراده و روحیات و ویژگیهایی شبیه به انسانهاست؛ خشمگین میشود، خشنود میشود و حتی میمیرد و زنده میشود. وقتی نیروهای طبیعت در مقام خدایی قرار داشته باشند، کاملا بدیهی است که مناسک و آیینهای مشرکانه هم در زمانهایی انجام میشوند که تحولات بزرگ طبیعت در آن زمانها اتفاق میافتد.
به همین دلیل است که مهمترین روزهای سال برای انجام مناسک در سنتهای شرکآمیز باستانی هشت روز خاص بوده است؛ این هشت روز در کنار هم امروزه به عنوان «چرخ سال» معروف هستند و شامل روزهای آخر زمستان و تابستان (اعتدالین)، روزهای آخر پاییز و بهار (انقلابین) و چهار روز میان اینها میشود (تجسمی از مفهوم چرخ سال را در تصویر زیر مشاهده میکنید). البته اصطلاح «چرخ زمان» مخصوص آیینهای مشرکانه مدرن است ولی اهمیت این روزها در شرکهای باستانی قابل انکار نیست.
در بین این هشت روز، روز آخر پاییز که ما به عنوان یلدا میشناسیم در سنت اروپایی به یول (Yule) معروف است. یول در اصل یکی از نامهای «اودین»، از خدایان باستانی اقوام شمالی اروپاست. این اقوام اروپایی این روز و شب را به انجام مناسک قربانی در معبد میگذراندند تا قدرت و پیروزی و محصول خوب نصیبشان بشود. در واقع از نظر آنها در این زمان خاص قدرتهای آسمانی بسیار نیرومندتر و تاثیرگذارتر میشدند؛ بنابراین انجام مناسک هم برای بهره بردن از این نیروها و هم برای در امان ماندن از آنها بوده است.
چرا این روز، روز افزایش نیروهای طبیعت بوده است؟ این به خورشید مربوط است. تامارا اندروز (Tamra Andrews) در کتاب «واژهنامۀ اسطورههای طبیعت» میگوید «نیروهای طبیعت آن چیزهایی بودند که اروپاییان از آنها میترسیدند و به آنها احترام میگذاشتند. اما از بین این نیروها قویتر و گرامیتر از همه خورشید بود».
به همین خاطر بود که پایان پاییز که آغاز طولانیتر شدن روز بود به معنی شروع قدرتگیری دوبارۀ خورشید و به نوعی برخاستن دوبارۀ آن فهمیده میشد. در اسطورههای اقوام شمالی این روز روز تولد بالدر (Balder) پسر زیبای اودین و خدای نور بود (طرحی از مراسم اقوام باستانی شمال اروپا را در تصویر زیر مشاهده میکنید).
اما فقط اقوام شمال اروپا نبودند که تولد خورشید را گرامی میداشتند. در آیینهای مشرکانۀ روسیه که پیش از ورود مسیحیت به آنجا رواج داشتند نیز این روز با انجام مناسکی آیینی همراه بود. در این مراسم یک دختر جوان با لباس سفید در روستا میچرخید و مردم روستا با خواندن آواز او را همراهی میکردند. این دختر نمادی از الهۀ خورشید بود.
بعضی از بومیان آمریکا در این روز مناسکی را برگزار میکردند که عبارت بود از پوشیدن لباسهای و انجام رقصهای بخصوص (شکل لباسها در تصویر زیر قابل مشاهده است). باور آنها این بود که ارواح نیاکان در این روز از کوهها پایین میآیند و وارد بدن رقصندگان میشوند و تا انقلاب تابستانی آنجا میمانند. به باور آنها آمدن این نیاکان باعث باراش باران و برکت کشاورزی آنها میشد.
موارد خیلی بیشتری را میشود ذکر کرد. از چین و مصر گرفته تا فرهنگهای کمترشناخته شده، همگی اهمیتی ویژه برای این روز قائل بودهاند که دلیل آن ظهور دوبارۀ خورشید به عنوان نیرومندترین قدرت طبیعت بوده است. مصریها هوروس را در این روز ستایش میکردند و بعضی از امپراطوران چین در این روز به خدایان آسمان قربانی تقدیم میکردند.
در واقع وقتی به باورهای باستانی فرهنگهای مختلف نگاه میکنیم، میبینیم که در خیلی از آنها روز آخر پاییز همراه با تولد یا تکریم خدایان بوده است. در فرهنگ باستانی ایران هم میترا به عنوان خدای روشنی و نور در این روز متولد شده است؛ (همان باوری که باعث شکلگیری سنت یلدا شده است). بر طبق آیینهای میترایی رومی و یونانی، میترا در زیر یک صخره متولد میشود که این نمادی از برخاستن خورشید از افق است. (تصویر زیر نقشی از میترا را در سنگنگارۀ طاق بستان نشان میدهد).
حتی در مسیحیت هم با اینکه هیچ کدام از انجیلها روز تولد مسیح را ذکر نکردهاند اما حدود سیصد سال بعد از تولد مسیح برای اولین بار روز 25 دسامبر که بسیار نزدیک به انقلاب زمستانی است به عنوان روز تولد او تعیین شد. بر طبق این باور نطفۀ مسیح در روز اعتدال بهاری شکل گرفته بود. بعد از ظهور مسیحیت مناسک و آیینهای مشرکانۀ قبلی با حفظ بعضی از جنبههای ظاهری خودشان، در قالب مراسم کریسمس درآمدند. در واقع میشود این باور را قابل تامل دانست که کسانی که بدون استناد به انجیل، تاریخ تولد مسیح را در این روز تعیین کردهاند تحت تاثیر سنتهای رومی پیش از مسیحیت بودهاند.
امروز هم در آیینهای مشرکانۀ نوظهور مثل دروئیدیسم (Druidism) مهمترینروزهای تقویم برای انجام مناسک آیینی همان هشت روز بخصوص یا «چرخ زمان» است. دروئیدیها امروزه این مراسم را (چنان که در تصویر زیر مشاهده میکنید) در محل بنای باستانی استونهنج برگزار میکنند.
اما نکتۀ آخر اینکه از منظر ادیان توحیدی، لزوما همۀ جنبههای آیینهای مشرکانه خطا و مبتنی بر اوهام و تخیلات محض نبودهاند. ابوریحان بیرونی در کتاب «التحقیق ماللهند» دربارۀ آیینهای بتپرستی در هند دیدگاه جالبی دارد. او معتقد است که این آیینها از اول بر اساس خطا شکل نگرفتهاند بلکه منشا الهی و درستی داشتهاند اما رفته رفته از آن بنیاد اولیه منحرف شدهاند و به شکل شرک درآمدهاند.
در مورد آیینهای مشرکانۀ دیگر هم میتوان همین دیدگاه را داشت. بنابراین اگر ما شکل منحرفی از خورشیدپرستی را در فرهنگهای مختلف میبینیم این نباید باعث شود که هرگونه گرامیداشت نور و روشنی را به عنوان چیزی مشرکانه در نظر بگیریم. اگر نور به عنوان یک نماد یا تمثیل در نظر گرفته شود، الهیترین تصور ممکن از قدرت و رحمت خدواند را شکل خواهد داد. چنانکه در قرآن کریم هم خداوند به عنوان نور آسمان و زمین معرفی شده است.