فرارو- شیخ «احمد المحیری» میگوید گفتگو درباره آن چه رخ داده شجاعت میطلبد زیرا این اتفاقی بسیار آزار دهنده است. او اما میگوید آن چه اهمیت دارد بخشش است و خشم بر زندگیاش تاثیر نمیگذارد. چهار سال پس از کشته شدن پدر و چهار عمویش توسط داعش او اکنون از اعضای خانوادهای در عراق در اتاق پذیراییاش در شهر حویجه عراق نگهداری میکند که مردانشان به داعش پیوسته بودند.
به گزارش فرارو به نقل از دویچه وله، خانه او مانند بسیاری دیگر از همسایگاناش در حویجه در ۲۹۰ کیلومتری شمال بغداد در جریان حملات داعش ویران شد. با این وجود، این مرد جوان با استقبال از خانوادههای اعضای داعش و کمک به بازگشت آنان به جامعه نقطه عطفی را رقم زده است.
چنین رفتاری در عراق نادر است جایی که خانههای اعضای داعش برای جلوگیری از بازگشت خانواده هایشان تخریب شده اند. شیخ احمد اما معتقد است مسئولیت نگه داری از این زنان و کودکان برعهده اوست. او میگوید: «من خانوادههایی را که با داعش در ارتباط بودند بخشیده ام. کودکان و زنان هیچ خطری ندارند. آنان بخشی از طایفه ما هستند و ما نمیتوانیم اجازه دهیم این پیوندها از بین بروند. البته مسئولیت رسیدگی به اقدامات عاملان این حملات با پلیس است».
به نظر او سناریوی جایگزین وحشتناک است و اگر جامعهای نتواند این خانوادهها را در خود ادغام کرده و بپذیرد خطر افراط گرایی در میان اقوام از جمله فرزندان افزایش مییابد. شیخ «احمد» اعتراف میکند که ایجاد فضای آشتی کار راحتی نیست اگرچه رهبران قبایل و طوایف از او پیروی کردهاند اما برای اکثر مردم هنوز یادآوری خاطرات گذشته دردناک است.
بازگشت بیوههای داعش به زادگاه و روستاهایشان بدان معناست که آنان به خانههای همسایگانی باز میگردند که خود قربانی آن گروهی بودهاند که شوهران یا پسران این بیوهها به آن پیوسته بودند. از سویی این وضعیت پیامی به سوی عادیسازی زندگی در عراق است و از سوی دیگر، مسئلهای بغرنج است زیرا اگر ۳۰ هزار نفر بخواهند از اردوگاههای سوریه که اکنون خانوادههای اعضای داعش را در خود جای دادهاند به عراق بازگردند وضعیت پیچیدهتر خواهد شد.
اخیرا «انتصار علی حمد» و پنج فرزندش یک اردوگاه عراقی برای آوارگان داخلی را ترک کردند تا در محلهای فقیرنشین در موصل مستقر شوند. شوهر او و پسر بزرگ و پدر شوهرش به داعش پیوسته بودند. او کاملا آگاه است که تنها با لطف همسایگاناش بوده که اجازه بازگشت پیدا کرده است. با این وجود، خانه او تا حدی سوخته بود و این زن ۴۵ساله مجبور شد برای خوابیدن خانوادهاش چادری برپا کند.
یک سازمان غیر دولتی به او کمک کرد تا برای حفاظت از خود در برابر برخی همسایگان انتقام جو دیواری در اطراف ملک ساخته شود. با این وجود، حتی همین دیوار محافظ نیز باعث برانگیخته شدن حس حسادت و خشم همسایگان شده است.
یکی از همسایگان میگوید: «آن داعشیها همه چیز را میگیرند و ما چیزی عایدمان نمیشود». «حمد» در حالی که آه میکشد به خبرنگار «دویچه وله» میگوید: «پسرم تنها ۱۳ سال داشت که به داعش پیوست. امروز او معتقد است که داعش خوب نیست. این زندگیای نیست که من میخواستم. این ما خانوادههای اعضای داعش بودیم که بیشترین آسیب را متحمل شدیم».
با این وجود، او تنها به دو سالی که در اردوگاه گذرانده اشاره نمیکند. نگرانی او فقری است که خانوادهاش در آن به سر میبرند. او میگوید: «مردم از ما میترسند و اگر علیه من گزارش دهند فورا بازداشت میشوم». بدون حمایت همسایگان خوش نیتاش او نمیتوانست در خانهاش بماند. زندگی برای فرزنداناش نیز سخت است. زنان بیوه داعش مانند «حمد» از مزایای دولتی مانند مستمری زنان محروم هستند. لکه ننگی که بر پیشانی آنان زده شده احتمالا به نسل بعدی نیز منتقل خواهد شد.
از آنجایی که پسر ۵ساله «حمد» در بیمارستان داعش به دنیا آمده نمیتواند بدون تایید پدرش شناسنامه معتبر عراقی دریافت کند. با این وجود، از آنجایی که شوهر «حمد» هرگز رسما فوت شده اعلام نشده او هنوز برای همه چیز از جمله ثبت نام پسرش برای مدرسه به امضای او نیاز دارد. بدون حمایت دولت خانواده به سختی امرار معاش میکنند. اعضای خانواده از طریق درآمد دختر «حمد» که در یک کارخانه سیب زمینی کار میکند روزگار میگذرانند.
علیرغم چنین شرایط حل نشدهای که در میان خانوادههای بازگشته اعضای داعش وجود دارد دولت عراق هنوز چارچوبی برای ادغام آنان در جامعه طراحی نکرده است. تاکنون اردوگاههای آوارگان در حال تعطیلی بودهاند و مصالحه به سطح منطقهای محول شده است.
در موصل، شهری که زمانی پایتخت خلافت داعش بود «علی عمر گبو» معاون فرماندار موظف به کمک به خانوادههای جنگجویان داعش برای بازگشت به خانه هایشان یا جابجایی آنان به مکانی دیگر شده است. تاکنون بیش از هزار خانواده اعضای داعش در منطقه المحلبیه در موصل اسکان داده شده است.
او میگوید: «اینجا از جایی که آنان از آن آمده بودند بسیار دورتر است در نتیجه، هیچ درگیری مستقیمی بین خانوادهها و همسایگانشان وجود ندارد. هم چنین، مهم است که شوهران و پسران خانوادههای بازگشته به کسانی که در آن محلهها زندگی میکنند آسیبی نرسانند. حامیان پیشین داعش که از آن گروه فاصله گرفتهاند پیش از آن که بتوانند به اینجا بازگردند توسط یک ضامن حمایت میشوند. علاوه بر آن، نیروهای امنیتی پیشینه افراد را مورد بررسی قرار داده و کماکان آنان را تحت نظر دارند».
«سیف» نوجوانی است که توانسته به خانه نزد خانوادهاش در محله المحلبیه موصل باز گردد. او زمانی که در سال ۲۰۱۴ میلادی به داعش پیوست ۱۷ساله بود. با این وجود، پدرش میگوید قبل از آن که پسرش از داعش خارج شود تنها یک شب در اردوگاه آموزشی بوده است.
این داستان اغلب برای جوانانی که به داعش پیوستند به عنوان حربهای برای فرار از مجازات شدیدی که برای جنگجویان سابق داعش اعمال میشود بیان شده است. پس از سقوط داعش، سیف در کردستان عراق به زندان افتاد زیرا شخصی به مقامهای کرد گفته بود که او با داعش در ارتباط بوده است.
پدرش به سختی میگوید: «او برای انتخابی که داشته متاسف است. او حالا میخواهد به زندگیاش ادامه دهد». خانواده سیف ترجیح دادند نام خانوادگیشان را مطرح نکنند و پدر سیف خود را «ابوسیف» معرفی کرد. خانواده این پسر به دو دلیل یکی از خانوادههای داعشی محسوب میشوند: نخست به دلیل تصمیم سیف برای پیوستن به داعش و دوم برای باقی ماندن آنان در المحلبیه در زمان اشغال موصل توسط داعش.
پدر یوسف از این بابت عصبانی است زیرا خود را قربانی میداند. او میگوید حضور داعش در شهر دوران سختی بود و همه چیز را از دست داد. دو خانه او در جریان نبرد ویران شد و مزرعهاش با ۳۲ گاو به دلیل در همسایگی قرار داشتن با مقر داعش بر اثر بمباران نابود شد. سیف اکنون برای کار به کردستان عراق بازگشته است. «حسین احمد» ۴۲ساله میگوید این برای جامعه بهتر است. احمد میگوید: «بچههای ما با یکدیگر بازی میکردند. آیا همسایگان دوباره به یکدیگر اعتماد میکنند؟ احتمال اینکه سیف دوباره به جامعه بازگردد اندک است ما همگی دیدیم کاری که داعش انجام داد هیچ ربطی به انسانیت و عدالت نداشت».
علاوه بر «سیف»، دو جوان دیگر که توسط داعش جذب شده بودند نیز به شهر بازگشته اند. احمد میگوید: «آنان اینجا متولد شدهاند و داراییهایی در اینجا دارند. اگر ما آنان را پس بزنیم ممکن است علیه ما دست به اقداماتی بزنند. از نظر زندگی روزمره همه چیز به حالت عادی بازگشته به همان شکلی که پیش از قدرت گیری داعش بود».
مانند جامعه المحلبیه، هیچ کس در موصل درباره آن چه رخ داده صحبت نمیکند. عذرخواهی و تبادل تجربهای وجود ندارد. «اسامه» پسر احمد که با سیف بزرگ شده میگوید: «من از بحث با او خودداری میکنم و او نیز در مورد عضویتاش در داعش صحبت نمیکند».
«علی عمر گبو» معاون فرماندار از فقدان چشمانداز در بغداد در مورد چگونگی ادغام مجدد اعضای سابق داعش و خانوادههای آنان گلایه دارد و میگوید: «اگر دولت برای ادغام آنان و بازسازی زندگیشان کاری نکند آنان به گروههای افراطی دیگر خواهند پیوست. در آن صورت، ما هرگز موفق به متوقف کردن چرخه خشونت نخواهیم شد. در این میان زنان و کودکان مقصر نیستند. اگر ما مشکل را حل نکنیم تنها رشد خواهد کرد و خطر درگیریهای تازه را به همراه خواهد داشت. جایگزین ادغام خانوادهها در جامعه بدیلی بدتر خواهد بود».