روز دهم فروردین امسال بود که شبکه تلویزیونی آمریکایی ABC گزارش اختصاصی تحت عنوان؛ «دانشمند هسته ای ایران در کودتای اطلاعاتی سیا به آمریکا فرار کرد» را پخش کرد که برای نخستین بار و به صورت رسمی وجود شهرام امیری را در آمریکا تایید می کرد.
این شبکه در گزارش خود علاوه بر تایید رسمی وجود او در آمریکا، به این ماجرای آب و تاب داده و تحت عنوان کودتای اطلاعاتی، مدعی فرار او به آمریکا شد که در قالب برنامه پیچیده سرویس اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا، صورت گرفته بود ؛ برنامه ای که به گفته این شبکه از اواخر دهه 90 میلادی و برای به کارگیری دانشمندان ایرانی طراحی و اجرا می شود.
خشنودی مقامات اطلاعاتی آمریکا از ماجرای امیری و کودتای اطلاعاتی علیه ایران چندان دوامی نداشت چرا که حدود چهار ماه و دو هفته بعد و با بازگشت امیری به ایران، نوبت به مقامات ایران رسید تا با استقابل گرم از امیری، از آن به عنوان پیروزی اطلاعاتی علیه آمریکا یاد کنند.
به نظر می رسد که ماجرای 14 ماهه شهرام امیری هم برای آمریکا و هم ایران کودتا و پیروزی اطلاعاتی در پی داشت و حداقل می توان گفت که او در این مدت درست در وسط جنگ اطلاعاتی بین دو کشور قرار گرفت. اما قصه از چه قرار بود و نقش او در این بین چیست؟
کسانی که با دوران جنگ سرد آشنایی دارند می دانند که اسرار آمیزترین جنبه آن دوران ماجراهای جاسوسی بود که بسیاری از آنها هیچ گاه به طور کامل افشا نشد و همواره در در هاله ای از ابهام همراه با حدس و گمانهای فراوان باقی ماند.
گویا ماجرای شهرام امینی از این دست است و به همین دلیل حدس و گمان ها بر اطلاعات دقیق وشفاف سایه انداخته است. در حالی که مقامات سیاسی و اطلاعاتی آمریکا هنوز این ماجرا را پیروزی خود می دانند، خود او و مقامات ایران از پیروزی اطلاعاتی ایران و رسوایی اطلاعاتی آمریکا خبر می دهند.
روزنامه روسی نزاویسیمایا گازیتا با انتشار مصاحبه ای با گنادی یفستافیف، ژنرال بازنشسته سازمان اطلاعات خارجی روسیه، روایت دیگری از این ماجرا را بیان کرده است. یفستافیف در این مصاحبه احتمال داده که امیری خود از ماموران امنیتی ایران است که از سوی ایران عملیات انتقالش به آمریکا سازماندهی شده و در این رابطه می گوید؛ «این بازی پیچیده ای است و به دشواری می توان گفت که چه پایانی خواهد داشت، چرا که مامورین امنیتی هر دو طرف از خلاقیت های شگفت انگیزی برخوردارند».
قصه ماجرای امیری به اینجا ختم نمی شود و سایت دیلی تلگراف در 17 جولای روایت دیگری از این ماجرا را منتشر کرد. دیلی تلگراف سخنان یک مامور سیا را که خواست نامش فاش نشود، نقل کرد و او در سخنان خود مدعی جاسوس دو جانبه بودن امیری شد که به نظر وی بهترین توضیح برای رفتار رازآلود وی است.
دیلی تلگراف در پایان گزارش خود ماجرای امیری را به دوران جنگ سرد مرتبط کرده که در آن زمان سابقه داشت و مشهورترین آن فرار ویتالی یورچنکف، مامور کهنه کار سازمان اطلاعات شوروی سابق یا کا گ ب، به آمریکا در 1985 بود که سه ماه بعد نظرش را تغییر داد و دوباره به شوروی فرار کرد.
به نوشته دیلی تلگراف، تا کنون مشخص نشده فرار اصلی وی درست بود یا آن فرار و اقامت سه ماهه در آمریکا تلاشی از سوی کا گ ب برای کاشت اطلاعات نادرست در غرب بود.
شهرام امیری جاسوس آمریکا یا ایران یا جاسوس دوجانبه، کدامیک از این موارد یا هیچکدام و همچنان که خودش مدعی است پژوهشگری ساده در دانشگاه با کمترین اطلاعات در مورد فعالیت گسترده هسته ای ایران است؟ این پرسشی است که پاسخ آن در چنبره احتمالات و حدس و گمانها گیر کرده و نمی توان به راحتی به آن دست یافت. تنها نکات روشن این ماجرا محدود به 3 مورد است؛
1- او سه روز بعد از ورودش به عربستان سعودی در 13 خرداد 88 مفقود شد،
2- در 10 فروردین 89 حضورش در آمریکا تایید شد،
3- در صبح 24 تیر 89 وارد ایران شد.
به عبارت دیگر، تنها می توان اصل ماجرا را بنابر این سه مورد یقینی دانست و دو مورد اصلی دیگر، یعنی همکاری اطلاعاتی وی با آمریکا و قضیه پیشنهاد یا پرداخت پول از سوی سیا به وی در مظان شک و تردید قرار دارند.
ABC در گزارش اختصاصی خود مدعی شده بود که امیری قبل از مفقود شدنش با سیا همکاری داشته و اطلاعات مفیدی از فعالیت هسته ای ایران داده بود. دیلی تلگراف یک روز قبل از روایت جاسوس دو جانبه بودن امیری در مطلبی تحت عنوان؛ «دانشمند ایرانی تک خال سیا بود»، نوشت؛ «مقامات ایالات متحده به نیویورک تایمز گفتند که آقای امیری در واقع تحت پوشش کار در دانشگاه مالک اشتر، سرمایه طولانی مدت سیا بوده است» و مدعی شد که او منبع زنده ای بود که با جاسوسی «مهم و اصیل» خود به مدیران ایالات متحده اجازه داد تا ارزیابی جامعی از قابلیتهای هسته ای ایران را به دست آورند.
با وجود تمام این اخبار يا ادعاها ، تا کنون معلوم نشده که مقامات آمریکایی از چه اطلاعاتی سخن می گویند و تنها به گفتن ادعاهای کلی و گنگ بسنده کرده اند.
در واقع، تنها مورد قابل ذکر مربوط به تاسیسات فردو در قم است که سایت آمریکایی رادیو فردا در این زمینه نوشت؛ «اينک تقريبا روشن است که شهرام اميری يکی از منابع تائيد کننده وجود مرکز اتمی فردو در قم بوده است».
آیا اطلاعات مربوط به فردو را امیری به آمریکا داده بود؟ جالب است که همین سایت در ادامه می افزاید؛ «هر چند که سازمان های اطلاعاتی آمريکا سه سال قبل از راه جمع آوری اطلاعات ماهواره ای نسبت به
وجود اين مرکز توجه کافی يافته بودند».
اگر بنابر فرض، خبر مربوط به فردو را امیری به آمریکا داده باشد باز می توان گفت که این خبر ارزش اطلاعاتی نداشته چرا که گذشته از این جمله اخیر سایت رادیو فردا، حتی وقتی که بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی برای بازدید سایت فردو به ایران آمدند جز ساختمان خالی و بدون هیچ تاسیسات فنی چیز دیگری در آنجا نیافتند.
بنابر این، موضوع همکاری امیری با آمریکا و سیا در بیشترین حد خود جز یک تبلیغ پر سر و صدای خبری چیز دیگری نیست تا آمریکا به واسطه آن خود را بازنده ماجرا نشان نداده باشد.
شهرام امیری در بدو ورودش به ایران از پیشنهادهای وسوسه انگیز 10 و 50 میلیون دلاری سیا خبر داد. شاید عده اي این خبرها از سوی او را اغراق آمیز بدانند اما خبر واشنگتن پست مبنی بر واریز شدن 5 میلیون دلار به حساب وی توسط سیا تا اندازه ای به آنها چهره واقعی داد. به راستی پولی در کار بوده است؟ گنادی یفستافیف درباره پرداخت 5 میلیون دلار گفت؛ «آمریکایی ها حتی به جاسوسان با ارزش خود در شوروی سابق چنین پول هایی نمی دادند» و در مورد علت خبر واشنگتن پست گفت؛ «اگر قبول کنیم که اطلاعات مندرج در مطبوعات صحت داشته باشد، آمریکایی ها می خواهند بدین ترتیب امیری را که تصمیم گرفته به میهن خود باز گردد، بی اعتبار کنند».
شاید بتوان مبلغ 5 میلیون دلار را یک پیش پرداخت از سوی سیا دانست تا امیری را به ماندن در آمریکا و اجرای شوهای تلویزیونی علیه ایران ترغیب کند که بنابر این احتمال، هم گفته های امیری تایید می شود و هم خبر واشنگتن پست.
در این میان، یفستافیف یک احتمال را نیز بیان کرده به این صورت که اخبار مربوط به پرداخت هزینه های هنگفت ممکن است جهت جلب توجه دیگر کارشناسان اتمی ایران اعلام شده باشد، برنامه ای که سالها است از سوی سیا تحت عنوان فرار مغزها یا brain drain در حال اجرا است.
واقعیت در مورد شهرام اميري هرچه كه باشد اما یک نکته در اين ميان روشن است. او در این مدت نقش اصلی را در کودتاهای اطلاعاتی بازی کرده است، خواه یک پژوهشگر و دانشگاهی ساده باشد که در جریان سفر حج ناخواسته به دام ماجرایی اسرارآمیز افتاده، یا یک یورچنکف دیگر اما به روایت ایرانی آن که در صورت صحت این احتمال بی شک نام او در تاریخ ایران جایی برای خود باز خواهد کرد.
گذشته از شهرام امیری و ابهام های این 14 ماه از زندگی او، برنده بازی تا کنون نظام مقتدر جمهوری اسلامی ايران و دستگاه اطلاعاتي آن بوده است چرا که در این 14 ماه توانسته ضربه شدید اطلاعاتی به آمریکا و به خصوص به صحت منابع اطلاعاتی اش بزند و ثابت کند که اتهامات آمریکا علیه ایران تا چه میزان بر اساس داده های اطلاعاتی ضعیف استوار بوده و هست.