یک چترباز حرفهای در وسط آسمان از دختر موردعلاقه اش خواستگاری کرد. این مرد که انگشتر را در دهانش پنهان کرده بود پس از بازکردن چتر در آسمان آن را از دهانش بیرون آورد و از این دختر خواستگاری کرد. دختر نیز که غافلگیر شده بود موافقت کرد و از خوشحالی به گریه افتاد.