فراروـ قسمت سوم سریال حرفهای به نویسندگی و کارگردانی مصطفی تقی زاده و تهیه کنندگی سعید خانی جمعه ۷ آبان ماه ۱۴۰۰ وارد شبکه نمایش خانگی شد.
در خلاصه داستان این قسمت آمده است:
«سونیا خاطراتش با مسعود را به یاد میآورد. سیامک نیز به دیدن یکی از دوستان قدیمی خود میرود تا از او بخواهد که مهارت باز کردن گاوصندوق را به سینا بیاموزد و...»
ارتباط و نزدیکی سونیا به برادر رویا بیشتر از همیشه او را به یاد مسعود میاندازد. عشق نافرجامی که چهار سال پیش با مخالفت خانواده مسعود و تفاوت طبقاتی زیاد آنها با خانواده سونیایی که در خانیآباد به دنیا آمده و بزرگ شده است، موجب شکست سونیا شد و او هنوز هم عکسهایش را با مسعود دارد و تماشایشان میکند. سیامک پله پله و با حوصله نقشهاش را پیش میبرد. از چک کردن دوربینهای امنیتی داخل کوچه تا محاسبه زمان رسیدن پلیس به خانه رویا. او برای باز کردن گاوصندوق خانه رویا به سراغ یک خبره میرود و از او میخواهد که باز کردن صندوق را به سینا یاد بدهد.
ماجرای کامران هم هنوز حل نشده است. او از یک سو با کمک سونیا خواستگاری جناب استاد دانشگاه را حل و فصل میکند و از سویی دیگر درگیر لو رفتن دزدیاش از کارخانه است. کیوان به هیچ وجه راضی به بخشش کامران نیست و رویا هم نمیتواند او را راضی کند. سریال حرفهای خیلی زود و در همین سه قسمت به ورطه ملودرامهای سطحی غلطیده است و دیگر ژستها و نگاههای آقای حرفهای جالب به نظر نمیرسد. کسی که برای محاسبه زمان رسیدن پلیس به منطقه مسکونی رویا به یک نفر شلیک میکند، نمیتواند حرفهای باشد! وقتی که میخواهد خودش به پلیس زنگ بزند و بعدش هم سیمکارتش را دور بیاندازد، چه لزومی دارد که واقعا به یک نفر شلیک کند؟
اما در کنار سطحی نگریهای سریال و بازی و شخصیتپردازی بد سیامک شخصیت کامران شکل و شمایل جالبی دارد. علی رضا ثانیفر بهخوبی در نقش کامران یک شخصیت نفرتانگیز، پررو و مدعی را نمایش میدهد. او در مقابل همه کس طلبکار است و وقتی هم کار اشتباهی میکند، ذرهای از موضعش پایین نمیآید و کم نمیآورد. ثانیفر بهخوبی نقشی را که شاید از شخصیتهای اصلی کم اهمیتتر به نظر برسد، زندگی میبخشد و تا این قسمت ستاره سریال است.
به نظر میرسد که قسمت آینده حرفهای قسمتی تاثیرگذار باشد و سرنوشت داستان را به کلی عوض کند. حرفهای در این سه قسمت آنطور که مخاطبان انتظار داشتهاند، پیش نرفته است و باید دید که در ادامه به چه سمت و سویی میرود...