فراروـ قسمت دوم سریال نیسان آبی به کارگردانی منوچهر هادی و تهیه کنندگی احسان ظلی پور چهارشنبه ۵ آبان ماه ۱۴۰۰ وارد شبکه نمایش خانگی شد.
در خلاصه داستان این قسمت آمده است:
«رضا امانتدار خوبی نبود و از نیسان آبی بهخوبی مواظبت نکرد! حالا رضا خرسند مانده و این غم بزرگ که چطور ماجرا را به جمشید بگوید که او پس نیافتد. البته قضیه پیچیدهتر از این حرفهاست...»
رضا نیسان آبی را از دست داده است و نمیداند که چه باید بکند. او پایان راه رفاقتش با جمشید را بسیار نزدیک میبیند و برای فرار از این استیصال به هر کسی رو میاندازد. زری، همسر جمشید که آنقدر هول میشود و خودش را میبازد که دیگر نمیتوان از او توقع کمک داشت. دوستان جمشید هم که هیچکدام جرات نمیکنند این خبر را به او بدهند. درنهایت خود رضا پیشقدم میشود و با استفاده از قریحه شاعریاش شعری برای جمشید میگوید تا به این طریق خبر را در این شعر به گوش او برساند. اما جمشید پیام شعر را درک نمیکند و بالاخره این پسر کوچکش است که رک و پوست کنده موضوع را برای پدرش روشن میکند.
جمشید هم همانطور که پیشبینی میشد، غش و تشنج میکند. با عصبانیت و ناراحتی جمشید از رضا مهمانی دیگر به هم میریزد؛ اما طولی نمیکشد که خسرو شاهسواری با ارسال پیامی ماجرا را مشخص میکند که با عقب افتادن قسطهای نیسان آبی خودش آن را ربوده است. با حل و فصل ماجرای گم شدن و پیدا شدن عشق اول و آخر جمشید معلوم میشود که در نیسان آبی با یک قصه کلی روبرو نیستیم و سریال قرار است با همین خرده داستانها پیش برود. عشق و عاشقی میان بچههای جمشید و رضا، فلش بکها به دوران جوانیشان، ماجرای علاقه به نیسان و جمشید هاشم پور و...
این خرده داستانها و پیش رفتن کل سریال شاید به خودی خود اشکالی نداشته باشد؛ اما ایراد اینجاست که همینها هم بامزه نیستند. باز هم در شبکه نمایش خانگی سریال کمدیای ساخته شده است که تمام کیف و لذتش برای عوامل سازنده است. در زمان فیلمبرداری میگویند و میخندند و مخاطبان سریال چیزی جز شوخیهای بی مزه و تلاش مذبوحانه بازیگرها برای خنداندن نصیبشان نمیشود.
به هر روی منوچهر هادی و روابط موجود در سریالسازی و شبکه نمایش خانگی نشان دادهاند که توجه چندانی به سلیقه مخاطب و جنبههای هنری کارشان ندارند و سریالهای بیکیفیت منوچهر هادیها یکی پس از دیگری ساخته و پخش میشوند و آب از آب تکان نمیخورد.