نعمت احمدی - حقوقدان؛ ولایتی که این روزها نقطه روشنی در تونل زمان بازگشت طالبان در افغانستان است سابقه تاریخی طولانی در مبارزات مردمی افغانستان دارد، تا سال ۱۳۸۳ دره پنجشیر و شهر و شهرکهای آن جزء ولایت «پروان» بودند.
پروان هم مانند پنجشیر نقطه امیدی بود در زمانه حمله چنگیزخان به ایران که جلالالدین خوارزمشاه لشکر به اصطلاح شکستناپذیر مغولان را در هم شکست؛ شکستی که باعث شد چنگیزخان برای جلوگیری از بازشدن جبههای علیه لشکر وحشی مغول ادامه کار فتح ایران را به سرداران خود بسپارد و برای یکسرهکردن کار جلالالدین خوارزمشاه و اعاده روحیه به سربازان خود بعد از این شکست دنبال سلطان جلالالدین با لشکری خونخوارتر از سرداران خود حرکت کند.
سلطان جلالالدین از پروان وارد منطقه پنجاب شد و با غرقکردن اعضای خانواده خود در رود سند وارد هندوستان شد. چنگیزخان ادامه فتح ایران را به پسران و سرداران خود واگذاشت و راهی مغولستان شد و در همین سرزمین درگذشت. از سال ۱۳۸۳ ایالت پنجشیر با این ولسوالیها تشکیل شد «انابه»، «پریان»، «خنچ»، «دره»، «آبشار»، «روخه»، «شتل» و «بازارک» که مرکز ایالت جدیدالتأسیس پنجشیر شد.
جمعیت ایالت پنجشیر زیاد نیست؛ کل جمعیت این شهرکها که عمدتا فارسزبان و جزء اقوام تاجیک و هزاره هستند حدود ۱۷۳ هزار نفر است. پرجمعیتترین شهر ایالت پنجشیر «بازارک» است. شوروی در زمان اشغال افغانستان حدود ۲۰۰۰۰ نفر هزار از سربازان ارتش سرخ و پنج هزار نیروی ارتش افغانستان را که ارتش جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان نامیده میشد، برای فتح پنجشیر روانه این منطقه کرد.
مقاومت مردم منطقه تحت رهبری جوانی تاجیک به نام احمدشاه مسعود که بعدها به قهرمان ملی کشور افغانستان تبدیل شد باعث شد که شوروی بیش از دیگر مناطق افغانستان افسران کارآزموده خود را به کار گیرد. معروفترین افسر شوروی در جنگ با احمدشاه مسعود مارشال سرگی سولوکف بود که توانست جمعا ۹ حمله بزرگ را در هشت سال از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ با دیگر افسران شوروی تدارک ببیند؛ حملاتی که هرچند به ویرانی شهرهای ایالت پنجشیر منجر شد، اما توفیقی هم برای شوروی بههمراه نداشت.
علاوهبر نیروی زمینی ارتش سرخ و ارتش به اصطلاح جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان نیروی هوایی شوروی که جمعیتی بالای ۲۵ هزار نفر را شامل میشد همه امکانات نیروی هوایی را به کار گرفتند و بیشترین بمباران هوایی را در تاریخ اشغال افغانستان رقم زدند.
در ابتدا نیروی هوایی همه مکانها را بمباران میکرد و چتربازان نیروی هوایی در مناطق حساس پیاده میشدند. سپس زرهپوشها بعد از حملات هوایی وارد منطقه میشدند. احمدشاه مسعود هم تاکتیک جنگهای چریکی را در پیش گرفت و ضمن حمله به چتربازان و سربازان شوروی و افغان و درهمشکستن خطوط مواصلاتی آنها به درههای منطقه عقبنشینی میکرد.
جمله معروف «با دشمن نامرئی در درهها میجنگیم» را یکی از ژنرالهای روسی در مقابله با احمدشاه مسعود به کار برد. حملات چریکی مسعود که بیامان بر سر ارتش سرخ و ارتش افغان فرود میآمد همه انرژی شوروی را در اشغال افغانستان هدر میداد تا اینکه در آغاز سال ۱۹۸۳ شورویها پیشنهاد خاتمه جنگ را به احمدشاه مسعود دادند.
پیروزی مسعود در این سالها این بود که شوروی مبارزات مسعود را به رسمیت شناخت و حاضر به مذاکره با او شد. مسعود که دیگر به قهرمان ملی تبدیل شده بود و آوازه او از دره پنجشیر به دیگر ایالات کشیده شده بود، هوادارانی در هرات، قندهار و مزارشریف پیدا کرد و توانست ارتش سرخ را به زانو درآورد.
شوروی برای ازبینبردن احمدشاه مسعود در سال ۱۹۸۴ دست به تعرض همهجانبه زد. روز ۲۱ آوریل سال ۱۹۸۴ در تاریخ مبارزات احمدشاه مسعود نقطه عطفی است؛ روزی که تعرض همهجانبه شوروی به دره پنجشیر باعث شکست خفتبار شوروی شد.
هرچند دره سرسبز پنجشیر بهکلی خالی از سکنه شد، اما ارتش سرخ هم پیروز شکستخوردهای بود نه اینکه چیزی به دست نیاوردند بلکه اکثر ادوات جنگی خود را از دست دادند و شَبَح احمدشاه مسعود در همه جبههها بر ارتش سرخ سنگینی میکرد.
تاکتیک جنگی را اینبار روسها تغییر دادند که سرزمین سوختهای را به مبارزان تحویل بدهند. تاکتیک جدید جنگ با مسعود و چریکهای او نبود، بلکه به جهت ازبینبردن مردم منطقه وارد عمل شدند. پیش چشم مردم خسته از جنگ به بهانه کمک و همراهی با احمدشاه مسعود هرکس از مردم عادی را که در منطقه رؤیت میکردند میکشتند.
خونبارترین کشتار مردم در منطقه فراج و دره نخجی اتفاق افتاد که نزدیک به چندین هزار مردم عادی که اکثر آنان زنان و کودکان بودند را قتل عام کردند و جنازه کشتهشدگان را در منطقه رها کردند و اجازه کفن و دفن ندادند و اگر از سوی نیروهای مسعود حملهای به ارتش سرخ صورت میگرفت منطقه را با همه ساکنان آن به آتش میکشیدند.
دو سه ماهی از حمله خونبار ارتش سرخ نگذاشته بود که اینبار ارتش سرخ با نزدیک به ۲۰۰ عراده توپ و بیش از ۱۰ هزار سرباز پیادهنظام از دو سوی دره پنجشیر وارد منطقه شدند و ۱۷ روز طول کشید که ستونها از دو طرف به یکدیگر برسند. اینبار نیز ارتش سرخ نتیجهای از حمله خود نگرفت و به اجبار منطقه را ترک کردند.
مهمترین حمله شوروی به دره پنجشیر برمیگردد به حمله آذرماه سال ۱۳۶۱؛ حملهای که در آن ۲۰۰ فروند هلیکوپتر و ۶۰ فروند میگ روسی به همراه ارتش چهلم شوروی از زمین و هوا سراسر دره پنجشیر را مورد تهاجم قرار دادند. در مصاحبههای بعدی، احمدشاه مسعود پرده از رازی برداشت که دولت روسیه را سردرگم کرد.
عملیات لو رفته بود و زمان و نحوه حمله را احمدشاه مسعود میدانست. به همین اعتبار نیروهای خود را در گروههای چریکی ۳۰ نفره تقسیم و آنان را در درههای منتهی به دره اصلی پراکنده کرد. با همه قدرتی که نیروهای ارتش چهلم شوروی تحت فرماندهی «ژنرال ترگریگوریان» به کار برد نتیجه قابل توجهی به دست نیاورد، اما «کاگب» وارد عمل شد و لیستی ۶۰۰ نفره از خبرچینهای احمدشاه مسعود به دست کاگب افتاد. حمله آذر سال ۱۳۶۱ ضربه هولناکی به نیروهای احمدشاه مسعود وارد کرد، اما گروههای چریکی که احمدشاه مسعود در دره اصلی و درههای منتهی به دره اصلی پراکنده کرده بود ارتش سرخ را در تنگنا قرار داد.
ارتشی که فکر میکرد با ضربات کاری به نیروهای احمدشاه مسعود توانسته محبوبیت او را پیش همرزمانش آسیبپذیر کرده و تمرکز مسعود را ازبینرفته میدید به همین اعتبار به مسعود اولتیماتوم تسلیم دادند که اگر تسلیم نشود، عملیات ویژه و خارقالعادهای را پیش رو خواهد داشت و تصفیه مردم منطقه آغاز خواهد شد.
حملات هوایی و بمباران روزانه منطقه ۹ ماه طول کشید. در این حملات اکثر خانههای منطقه یا با بمباران هوایی یا با آتش توپخانه ویران شدند. گفته میشود ۷۰ درصد آبادیها و تقریبا همه دام ساکنان منطقه که کار عمده مردم دامپروری بود، از بین رفتند. باقیمانده مردم منطقه بهاجبار به دیگر مناطق افغانستان پناه بردند، اما تسلیم ارتش شوروی نشدند.
ویرانی دره پنجشیر و خالیشدن منطقه از سکنه بومی سرانجام احمدشاه مسعود را به پذیرش آتشبس در اواخر سال ۱۳۶۱ متقاعد کرد؛ آتشبسی که بیش از دو سال نپایید، اما در این مدت احمدشاه مسعود به آرایش نیروهایش پرداخت و با یارگیری از میان مجاهدینی که اشغال کشورشان را برنمیتافتند، به جنگهای پارتیزانی مشغول شد، ژنرالهای روسی این بار درصدد آن برآمدند که کار مسعود را یکسره کنند و در فروردینماه سال ۱۳۶۳ با تمام توان به دره پنجشیر دوباره حمله بردند.
جالب است با وجود دستگیری افراد زبده اطلاعاتی احمدشاه مسعود جاذبه مبارزاتی احمدشاه مسعود باعث جلب و جذب نیروهای اطلاعاتی جدید شد و خبر تعرض گسترده قبل از شروع آن به احمدشاه مسعود رسید که بهموقع دستور تخلیه منطقه از سکنه آن صادر شد.
جمعیت پنجشیر در آن سال تقریبا صد هزار نفر بود که بیشتر ساکنان که بعد از دو، سه سال آرامش در پی پذیرش آتشبس، زندگی آرامی پیدا کرده بودند، دره را تخلیه کردند و، چون فاصله پنجشیر با کابل کوتاه است عمدتا وارد کابل شدند. ارتش سرخ که آبروی خود را در سطح جهان در معرض خطر دید که با وجود اشغال افغانستان نتوانسته سکنه درهای به عمق ۱۲۰ کیلومتر را بهاصطلاح پاکسازی کند، از تمامی توان و قدرت نظامی خود سود برد.
ظاهرا دستور حمله سراسری از عالیترین مقامات کرملین اخذ شده بود. بمبافکنهای TU که قادر هستند در ارتفاع پایین پرواز کنند و اصولا برای جنگیدن در چنین مناطقی ساخته شدهاند و معروف است ابداع این هواپیماها بهخاطر یکسرهکردن کار دره پنجشیر صورت گرفته است، با حدود ۲۰ هزار سرباز ارتش سرخ و تعداد زیادی از ارتش بهاصطلاح خلقی افغانستان با واحدهای چترباز هوانیروز علاوه بر دره اصلی، درههای عمیق منتهی به دره اصلی را به وسیله چتربازان محاصره کردند و از طرف اندراب و پروان هم نیرو به مرکز دره فرستاده شد.
کوشش کردند همه راههای فراری را که نیروهای احمدشاه مسعود بتوانند از آن استفاده کنند، بهوسیله ۲۰ هزار نیروی ارتش سرخ و نزدیک به ۱۰ هزار نفر از ارتش دولتی راههای فرار را بهظاهر اشغال کردند. این بار شوروی به قصد ویرانکردن همه آبادیها و بهجاگذاشتن سرزمین سوخته دست به چنین حملهای زد، اما خروجی آن در نهایت به دومین قرار متارکه جنگ در پاییز همان سال شد.
شوروی از این حمله نه اینکه سودی نبرد بلکه با دادن تلفات سنگین پذیرفت که نیروهای احمدشاه مسعود به مناطق تصرفی قبل از حمله بازگردند. این پیروزی بزرگی برای احمدشاه مسعود بود که در پی سالها مقاومت به دست آورد و موقعیت او را در منطقه و بهتر است بگویم کل جهان تثبیت کرد و در بین مردم افغانستان به حامی بزرگ مجاهدین و دشمن شکستناپذیر شوروی تبدیل شد.
با تثبیت قدرت و جایگاه احمدشاه مسعود آخرین حمله شوروی در سال ۱۳۶۴ به دره پنجشیر در پی تصرف پادگان معروف «یشغور» که ارتش شوروی آن را به دژی مستحکم تبدیل کرد و احمدشاه مسعود آن را تصرف کرد و غنائم قابلتوجهی نصیب نیروهای مجاهد شد صورت گرفت، تاکتیک جنگی احمدشاه مسعود در تصرف پادگان «یشغور» در خاطر مردم و ارتش شکستخورده شوروی باقی ماند.
احمدشاه مسعود برای اولینبار دستورالعملهای ژنرال جیاپ فرمانده جنگهای چریکی ویتنام در مقابل آمریکا را در منطقه پیاده کرد. هماهنگی توپخانه و حرکت چریکها بعد از بمباران منطقه مورد نظر و پیادهکردن نیروهای مبارز در منطقه برگرفته از شیوه عملیاتی ژنرال جیاپ کارساز واقع شد، اما حادثه تلخی که جایگاه احمدشاه مسعود را بین کل مردم افغانستان بالا برد و تجاوز ارتش سرخ را عیانتر کرد.
موضوع از این قرار بود که در حمله احمدشاه مسعود به پادگان دولتی «یشغور» بیش از ۶۰۰ نفر از نیروهای دولتی به اسارت مجاهدین درآمدند. نیروی هوایی و هوانیروز ارتش سرخ به محل نگهداری اسرا حمله کرد و تمامی اسرای دولتی و عدهای از مجاهدین کشته شدند.
بازتاب حمله ارتش سرخ به اسرای پادگان «یشغور» به خبر اول رسانههای غربی تبدیل و جایگاه و موقعیت ارتش سرخ بهشدت متزلزل شد. قصه پرغصه دره پنجشیر و شیر درههای این ناحیه احمدشاه مسعود در خاطره مبارزان و انقلابیون جهان جایگاه ویژهای پیدا کرده است که پنجشیر و دلاورمرد این ناحیه «احمدشاه مسعود» را در خاطره خونین مردم افغانستان جاودانه کرده است.
روزی که شیر دلاور و شجاع فرزند احمدشاه مسعود پرچم مبارزه پدر را به دست گرفت، درحالیکه مدعیان حکومتی با چمدانهای پر، فرار را بر قرار ترجیح دادند، روح پرآوازه احمدشاه مسعود در قامت رسای فرزند دلاورش حیاتی دوباره یافت.
دره پنجشیر قتلگاه متجاوزان است، خواه ارتش سرخ باشد، خواه ارتش آمریکا. آمریکاییان میدانستند با حضور احمدشاه مسعود نمیتوانند افغانستان را اشغال کنند و چند روزی قبل از ۱۱ سپتامبر و حمله به برجهای تجارت جهانی، احمدشاه مسعود به شهادت رسید تا بستر اشغال فراهم باشد و، اما این مهم را فراموش کردند که دره پنجشیر، شیرپرور است و روح احمدشاه مسعود، ققنوسوار از میان خاکستر و خون دره پرآوازه در قامت رسای فرزندش حیات تازه مییابد.
اینکه طالبان جاده مستقیم دره پنجشیر از کابل تا اندراب را به کمک نیروی هوایی و پهپادهای دیگران اشغال کرده باشند فراموش نکنند ارتش سرخ ۹ حمله از این دست را در کارنامه شکستخورده خود دارد. تازه اول راه است.
غرش شیران پنجشیر را از درههای صعب و سخت ولسؤالیهای این ایالت و انعکاس آن در شهرها و روستاهای افغانستان را هماکنون میتوان شنید. سپیدهدم پیروزی پنجشیر قابل رؤیت است. روح احمدشاه مسعود در فرزندش که عاشق حافظ، سعدی، مولوی و فرهنگ ایرانی است، متجلی است.
منبع: روزنامه شرق