از آنجایی که از نظر جمعیتشناسی، حاشیهنشینی به حاشیهنشینی فیزیکی، اقتصادی و فرهنگی تقسیم میشود و مهمترین نوع حاشیهنشینی، حاشیهنشینی فرهنگی است، به این معنی که افرادی که با فرهنگ جامعهای که در آن زندگی میکنند آشنایی ندارند و رفتارهایشان مطابق با آن جامعه نیست؛ اکنون تحقیقات انجام شده در این زمینه نشان میدهد که حدود ۵۰ الی ۶۰ درصد از افراد جامعه ما قانونگریز هستند.
به گزارش ایسنا، شهلا کاظمیپور، با اشاره به پدیده حاشیهنشینی در ایران که به حاشیهنشینی فیزیکی، اقتصادی و فرهنگی تقسیم میشود، بیان کرد: به کسانی که در حاشیه شهر هستند، مسکن متعارفی ندارند و در کپر، چادر و کارتن یا در محلهایی که موردتایید دولت نیست زندگی میکنند، حاشیهنشین گفته میشود که به نظر آنها حاشیهنشینهای فیزیکی و مشهود هستند، زیرا در ساختار غیراستاندارد قرار دارند، دولتها این محلات را قبول ندارند، اما به مرور زمان که افراد در آنجا مستقر میشوند، وضعیت زندگی آنها از نظر آب و برق و... بهتر میشود.
وی معتقد است که حدود ۶۰ الی ۷۰ درصد فضای شهر تهران به صورت حاشیهنشینی گسترش پیدا کرده است؛ به این صورت که افراد در محلههایی که در حاشیه شهر تهران قرار داشته است، ساخت و ساز کردند و به مرور برق، جاده آسفالت و دیگر امکانات آن مناطق بهتر شده است که به این نوع حاشیهنشینی «حاشیهنشینی فیزیکی» یا فضایی گفته میشود.
این جمعیتشناس با بیان اینکه حاشیهنشینی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز وجود دارد، اظهار کرد: به افرادی که دزدی، قاچاق، واسطهگری و... میکنند و مشاغل غیرقانونی دارند، حاشیهنشینان اقتصادی میگویند؛ همچنین به کسانی که از نظر اجتماعی طبق هنجارهای جامعه رفتار نمیکنند، حاشیهنشینان اجتماعی گفته میشود.
کاظمیپور با بیان اینکه مهمترین نوع حاشیهنشینی، حاشیهنشینی فرهنگی است، ادامه داد: حاشیهنشینی فرهنگی به معنی آن است که افراد با فرهنگ آن جامعهای که در آن زندگی میکنند آشنایی ندارند و رفتارهایشان مطابق با فرهنگ آن جامعه نیست.
وی با بیان اینکه ممکن است فردی در شهر یا منطقهای متولد شده و رشد کرده باشد، اما رفتار او به صورت حاشیهنشینی فرهنگی باشد، یادآور شد: هر جامعهای دارای آداب، رسوم، قراردادها و زیربناهای فرهنگی است که افراد باید طبق آن زیربناهای فرهنگی رفتار کنند، اما ممکن است افرادی انگشتنمای جامعه باشند و اگر طبق قانون و مقررات آن جامعه رفتار و رعایت نکنند، در اصل به حقوق دیگران احترام نگذاشتهاند؛ به طور مثال افرادی در آپارتمان زندگی کنند، اما سر و صدا کنند، در رانندگی سبقت بگیرند و قوانین را رعایت نکنند و در اصل به حقوق دیگران تجاوز میکنند که به این افراد حاشیهنشینهای فرهنگی گفته میشود.
این جامعهشناس با اشاره به اینکه هرچقدر جامعه وسیعتر، گستردهتر و سرعت تغییرات بیشتر باشد میزان حاشیهنشینی فرهنگی هم بیشتر میشود، یادآور شد: به دلیل اینکه فرهنگپذیری زمان بر است، زمانی که مهاجری به شهری میرود ۲۰ سال طول میکشد که به فرهنگ آن جامعه عادت کند و رفتارهای آن جامعه را بیاموزد و اگر در جامعه مقصد نتواند از نظر تحصیلی و شغلی جذب شود، میزان حاشیهنشینی بیشتر میشود.
کاظمیپور در پاسخ به این سوال که نرخ حاشیهنشینی فرهنگی در ایران چقدر است؟ یادآور شد: تحقیقات نشان داده که حدود ۵۰ الی ۶۰ درصد از افراد جامعه ما قانونگریز هستند؛ حال ممکن است این قانون گریزی به میزان بالا یا پایین باشد. به طور مثال زمانی که فردی از ورود ممنوع عبور میکند در اصل قانون گریز است و در حاشیهنشینی فرهنگی به سر میبرد.
این جمعیتشناس با بیان اینکه زمانی که افراد از نظر زبانی، فرهنگی و کیفیت زندگی با استانداردهای ایدهآل جامعه فاصله داشته باشند در حاشیهنشینی به سر میبرند، گفت: حاشیهنشینی در شهرهای بزرگ بیشتر از شهرهای دیگر است و همچنین در بالاشهر بیشتر از قسمتهای دیگر شهر، حاشیهنشینی به چشم میخورد.
این جامعهشناس تاکید کرد: معضل حاشیهنشینی فرهنگی در جامعه بیداد میکند؛ زیرا فرد از طریق حاشیهنشینی اقتصادی توانسته به درآمدهای بادآورده برسد و این درآمدها باعث شده در مکانی زندگی کند که نتوانند از نظر فرهنگی خود را با جامعه مقصد تطابق دهد؛ در اینجا جامعه مقصد لزوما به معنای مهاجر نیست بلکه فردی که از پایین شهر به بالاشهر مهاجرت میکند نیز نوعی مهاجر خزنده محسوب میشود.
کاظمیپور در ادامه به علل ایجاد حاشیهنشینی فرهنگی در جامعه پرداخت و یادآور شد: مسائل فرهنگی، زمانبر است و معمولا در خانوادهها انتقال پیدا میکند که به آن هنجارپذیری اجتماعی گفته میشود؛ به این معنی که فرزندان در خانه پدریشان هنجارها را میآموزند و به مرور شیوه زندگی را میآموزند و وارد جامعه میشوند؛ حال اگر افرادی باشند که خانوادههایشان یک شبه ره صد ساله را بروند و از نظر اقتصادی رشد کرده باشند، اما از نظر فرهنگی هنوز سبک زندگیشان طبق سلسله مراتب طی نشده باشد، قطعا در حاشیهنشینی به سر خواهند برد.
وی ادامه داد: به دلیل اینکه افراد مسائل فرهنگی را نیاموختهاند و به مسائل بیاعتنا هستند، به مرور زمان موجب تضعیف فرهنگ جامعه خواهند شد که به نظر این موضوع برای جامعه آسیبزاست، زیرا فرهنگ، جامعه را به هم پیوند میدهد و زمانی که فرهنگ وجود نداشته باشد، پیوند اجتماعی کمرنگ خواهد شد و منجر به افزایش بیگانگی اجتماعی خواهد شد.