bato-adv
کد خبر: ۵۰۴۳۹۷

ماجرای پسر ۲۰ساله‌ای که به طرز مرموزی غرق شد

ماجرای پسر ۲۰ساله‌ای که به طرز مرموزی غرق شد
پسر جوان، در بیمارستان، به دلیل ایست قلبی جانش را از دست داد و در حالی که بنا به شنیده‌ها، به دلیل مشکوک بودن علت مرگ، جسد متوفی، دو روز در سردخانه بیمارستان بود؛ حالا خانواده میلاد، در انتظار نظر تخصصی پزشکی قانونی هستند.
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۶ - ۲۰ شهريور ۱۴۰۰

بیست سالش تمام نشده بود. قرار بود ۱۸شهریور، عازم خدمت سربازی شود. فقط شش روز مانده بود به اعزام که همراه دوستانش، راهی سفری تفریحی شد. مقصد این سفر رازآمیز، رودخانه زاینده‌رود بود؛ زاینده‌رود که بستر مرگ میلاد شد. هنوز، هیچ کس نمی‌داند که بعدازظهر ۱۲ شهریور چه اتفاقی افتاد و ساعات تفریح این جوان‌ها چطور سپری شد. آنچه قطعی و غیر قابل تردید است اینکه تقدیر میلاد، بعدازظهر ۱۲ شهریور کنار این رودخانه رقم خورد و میلاد صیادی، به دلایلی ناشناخته، چشمانش برای همیشه به روی دنیا بسته شد.

جزییات این حادثه چه بود

اعتماد در ادامه نوشت: جمعه ۱۲شهریور ماه، میلاد صیادی به همراه پنج، شش نفر از دوستانش، از شهر «کیان» واقع در بخش مرکزی شهرکرد (استان چهارمحال و‌بختیاری) راهی شهرستان «سامان» شد. به قصد تفریح در کنار رودخانه زاینده‌رود. اما ۳۰ دقیقه پیش از غروب، امدادگران، بدن بی‌جان میلاد را که مردم از داخل رودخانه بیرون کشیده بودند، به بیمارستان آیت‌الله کاشانی شهرکرد منتقل کردند در حالی که سر میلاد، غرق در خون و ریه‌هایش پر از شن بود.

پسر جوان، در بیمارستان، به دلیل ایست قلبی جانش را از دست داد و در حالی که بنا به شنیده‌ها، به دلیل مشکوک بودن علت مرگ، جسد متوفی، دو روز در سردخانه بیمارستان بود و حالا هم خانواده میلاد، در انتظار نظر تخصصی پزشکی قانونی هستند، با گذشت هفت روز از این اتفاق ناگوار، عموی میلاد حقیقت را کالبدشکافی می‌کند؛ در زمانی که چهاردیواری باریکی در آرامگاه «صالحین» شهرکرد، جسم بی‌جان میلاد را در خود جای داده، تصویر میلاد مانند یک قاب عکس، تا همیشه در ذهن پدر، مادر و سه خواهرش باقی می‌ماند.

خانواده از این غم در هم شکست

بهرام صیادی؛ عموی میلاد که رییس یکی از بانک‌های شهرکرد است، با غمی که در دل دارد جملات را بیان می‌کند: «برادرم کارگر شهرداری است. پنج سالی از من بزرگ‌تر است. میلاد تک‌پسر خانواده بود و فرزند سوم. دو دختر بزرگ‌تر و یک دختر کوچک‌تر از میلاد فرزندان برادرم هستند. میلاد دیپلم داشت و تازه دفترچه خدمتش را برای اعزام به سربازی پر کرده بود. بیست سالش بود. قرار بود ۱۸شهریور، به سربازی اعزام شود. اما هجدهم شهریور مصادف شد با مراسم شب هفت میلاد.»

با سکوتی تلخ بغضش را فرو می‌خورد: «تفریح به همراه پنج، شش نفر از دوستانش در کنار رودخانه زاینده‌رود، باعث این غم سنگین شد. ولی حالا، هیچ کدام از دوستانش جواب تلفن ما را هم نمی‌دهند در حالی که پدر، مادرش و خواهرانش، کمرشان از غم از دست دادن میلاد، خم شده.»

بهرام صیادی درباره جزییات حادثه و آنچه منطق اعلام خبر مبنی بر غرق‌شدگی را نقض می‌کند، با صراحت می‌گوید: «به ما گفتند که این جوان‌ها حدود ساعت ۳بعدازظهر به کنار رودخانه رسیده‌اند. رودخانه زاینده‌رود عمق زیادی برای شنا کردن ندارد. فقط آن قسمت از رودخانه که در منطقه امامزاده پیراحمد واقع شده، به اندازه یک دایره، با عمق ۷ متر فرو رفته و اکثر غریق‌ها هم در این منطقه غرق می‌شوند وگرنه عمق رودخانه تا زانو‌های یک فرد بالغ است.

میلاد و دوستانش هم با هدف شنا کردن در این رودخانه با این عمق کم نرفته بودند. آن‌ها فقط برای تفریح رفته بودند. حتی اگر یک بچه داخل همین قسمت کم‌عمق از رودخانه شود، غرق نمی‌شود چه برسد به میلاد که شنا هم بلد بود. در همان نقطه‌ای که میلاد در آب افتاده بود، مردم جمع می‌شوند و با پایگاه اورژانس تماس می‌گیرند.

از پایگاه اورژانس تا محل حادثه ۲۰ کیلومتر فاصله است. اما به دلیل تاخیر در رسیدن اورژانس، میلاد توسط مردم از رودخانه بیرون کشیده می‌شود. حدود نیم ساعت بعد، اورژانس و امدادگران بالای سرش بودند. میلاد به هوش بود، اما با سری خونین و ریه‌هایی پر از شن.»

عموی میلاد با ذهنی انباشته از، اما و اگر، ادامه می‌دهد: «میلاد آن روز شلوار کماندویی به رنگ کرم قهوه‌ای پوشیده بود. تیشرت مشکی هم به تن داشت. وقتی او را از رودخانه بیرون آوردند، دست چپش زخمی و سرش ضرب دیده بود. انگار با سنگی بزرگ، به سرش ضربه زده بودند و جای ورم ناشی از ضربه، در بالای سرش مشخص بود.

موقع عملیات احیا توسط امدادگران فوریت‌های پزشکی، مشکلی در ریه‌های میلاد گزارش شد. برای همین او را به بیمارستان آیت‌الله کاشانی شهرستان سامان، انتقال دادند. در بیمارستان با سوراخ کردن پهلوهایش، می‌خواستند شن‌های وارد شده در ریه‌های او را خارج کنند، اما میلاد ناگهان دچار ایست قلبی می‌شود و جانش را از دست می‌دهد.»

لحن پریشان این مرد عزادار سردرگم و گیج از این اتفاق را جملاتش تکمیل می‌کند: «شما بگویید؛ کسی با لباس، وارد رودخانه می‌شود؟ آن هم برای شنا؟ آن هم در عمقی کم؟ حتی جوراب‌هایش را هم در نیاورد؟ گوشی موبایل، کیف پول و کلیدهایش همه در جیب شلوارش بود. نه‌تنها میلاد، هیچ‌کس دیگری با این وضعیت به داخل آب نمی‌رود. چه برسد برای شنا. جدا از این وضعیت، چرا ریه‌هایش پر از شن شده؟ ریه‌های پر از شن میلاد نشان می‌دهد مدت زمان زیادی، سرش زیر آب قرار گرفته و نتوانسته تنفس کند. وقتی به خانواده‌اش اطلاع دادند و آن‌ها به بیمارستان رسیدند، کار از کار گذشته بود.»

حبیب‌الله ریاحی، امدادگر حاضر در روز حادثه، مرد ۳۳ ساله‌ای است که علاقه به شنا، او را به سمت فراگیری «نجات غریق» هدایت کرد. ریاحی در خصوص روز حادثه این‌طور می‌گوید: «وقتی به محل حادثه و کنار رودخانه رسیدم، با دو نفر مغروق مواجه شدم. مردم، میلاد و دوستش را از رودخانه بیرون کشیده بودند. میلاد حالش وخیم‌تر از دوستش بود و ریه‌هایش پر از شن شده بود. برای همین احیا به سختی انجام شد و او را با آمبولانس به بیمارستان رساندند.

حدود یک ربع بعد، میلاد در بیمارستان جانش را از دست داد، اما دوستش، پس از چند روز که در بیمارستان بستری بود، مرخص شد. چندین فیلم توسط مردم از لحظه نجات میلاد گرفته شده. در تمامی این فیلم‌ها، میلاد با تیشرت و شلوار از رودخانه بیرون کشیده شده است.»

bato-adv
مجله خواندنی ها