فرارو- "مارکو کارنِلوس" دیپلمات سابق ایتالیایی و تحلیلگر مسائل بین المللی، درگزارش برای پایگاه خبری "میدلایستآی"، به مقاله اخیر "دنیس راس"، از نخبگان باسابقه و سرشناس دستگاه سیاست خارجی آمریکا که در آن از دولت این کشور خواسته بود برای مقابله و مهار ایران، به اسرائیل "بمبهای سنگر شکن" بدهد، پرداخته و مقاله دنیس راس را نمودی عینی از تفکر و دیدگاههای متوهمانه و خطرناکِ عدهای از نخبگان تاثیرگذارِ دستگاه سیاست خارجی آمریکا، در قبال ایران ارزیابی کرده که گزارههای آنها در میدان عمل، هیچ تناسبی با واقعیتهای عینی و میدانی ندارند.
مارکو کارنِلوس در این رابطه مینویسد: «"دنیس راس" به عنوان یک طراح سیاسیِ برجسته در دولت "جرجدبلیوبوش" و همچنین چهرهای فعال به دلیل همکاریهای وی با دولتهای "بیل کلینتون" و "باراکاوباما" به عنوان مذاکره کننده و مشاور ارشد مسائل خاورمیانه، به وضوح میتواند به مثابه یکی از اعضای مهم و تاثیرگذار در سیستم سیاستگذاری دستگاه سیاست خارجی آمریکا، لقب بگیرد.
در این راستا، اخیرا دنیس راس در گزارشی با عنوانِ "برای ایجاد بازدارندگی در مقابل ایران، به اسرائیل یک بمببزرگ بدهید"، دیدگاههایی را ارئه میکند که به خوبی نشان میدهد جامعه نخبگانی سیاست خارجی آمریکا: چگونه فکر میکنند، عمل میکنند و بر سیاست جهانی اثرگذاری دارند.
به گزارش فرارو، بسیاری دنیس راس را متهم میکنند که فقط به فکر منافع خود است و سعی میکند صداهای جایگزین را حذف کرده و با مخالفان خود به هر نحو ممکن برخورد کند و آنها را حاشیه نشین سازد. بسیاری دنیس راس را یکی از بانیان اصلی سه دهه ناکامی آمریکا در مسائل خاورمیانه میدانند و معتقدند که افرادی نظیر وی، تا حد زیادی موقعیت برترِ آمریکا در عصر پساجنگ سرد را نیز خدشه دار کرده اند.
دنیس راس در عملکرد و فعالیتهای خود، نواقص و عیبهای زیادی داشته است: وی افکار و ایدههایی کابوسوار و متوهمانه را نمایندگی میکند، به استانداردهای دوگانه باور دارد، مدام بر نوعی "استثناگرایی آمریکا" در جهان و حس برتری بر دیگران تاکید دارد، دیدگاهی کوته بینانه و تحریف شده از تاریخ و مسائل تاریخی دارد، در یک حلقه و گروه فکریِ بسته قرار دارد که عملا خود را از هرگونه انتقادی در آمریکا مصون میدانند، و در کنار همه این ها، دنیس راس در زمره سیاستمدارانی است که مدام دنبال دشمنانی میگردند تا آنها را نابود کنند.
دنیس راس اخیرا در مقاله جنجالی خود در رابطه با ایران، جلوههایی از تفکر کابوس وار و متوهمانه خود در مورد ایران را به نمایش گذاشته است. او میگوید: "کاملا محتمل است که بحث لغو تحریمها علیه ایران، نظام سیاسی این کشور را تحریک کند تا بار دیگر و پس از آنکه مطمئن شد آمریکا قرار نیست امتیاز بیشتری به آن دهد، به توافق برجام برگردد".
در این راستا، شاید اگر فردی اطلاع چندانی در مورد تحولات هستهای ایران و توافق برجام نداشته باشد، اینگونه فکر کند که این ایران بوده که برای نخستین بار از توافق برجام خارج شده و اکنون میخواهد با اخذ برخی امتیازات از آمریکا، بار دیگر خود را در ذیل تعهدات برجامی قرار دهد. این دیدگاه حقیقتا عجیب است و از تاریخ پیچیده توافق هستهای ایران حکایت دارد.
نباید فراموش کرد که این دولت سابق آمریکا به ریاست جمهوری "دونالد ترامپ" بود که به صورت یکجانبه از توافق برجام در سال ۲۰۱۸ خارج شد و برخلاف تعهدات برجامی خود، فشارها و تحریمهای اقتصادی گستردهای را علیه ایران اعمال کرد. حتی دولت بایدن نیز که با وعده احیای برجام وارد میدان شده، تاکنون اقدام عملی چندانی در این رابطه انجام نداده است. با این حال، افرادی نظیر دنیس راس، تاکنون بارها و بارها انگشت اتهام خود را به سمت ایران نشانه رفته اند و آن را متهم به نقض اولیه توافق برجام (بدون توجه به واقعیت ها) میکنند.
*دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا در حال امضا فرمان خروج آمریکا از توافق برجام در سال ۲۰۱۸
ایران در شرایط کنونی، بارها و بارها از نیت دولت بایدن در زمینه مذاکره و احیای برجام استقبال کرده با این حال، شروط آمریکا را ناعادلانه ارزیابی میکند و خواستار ارائه تضمینهای عینی از دولت آمریکا مبنی بر عدم نقض مجدد برجام از سوی آن و اعمال مجدد تحریمهای گسترده علیه تهران است. ایدهای که در نوع خود، بازخوردی عینی از رویکرد و سیاست نَه چندان مثبت آمریکا در قبال توافق هستهای برجام، در سالهای گذشته بوده است و منطقی به نظر میرسد.
*استثناگرایی آمریکایی (اعتقاد به برتری و موقعیت ویژه آمریکا در مسائل جهانی)
افرادی نظیر دنیس راس در منظومه سیاست خارجی آمریکا، وقتی به آنچه فعالیتهای بدخیم برخی بازیگران بین المللی میرسند، به شدت دچار استانداردهای دوگانه میشوند. آنها فعالیتهای بی ثبات کننده دوستان آمریکا را نمیبینند و مدام بر رقبای این کشور تمرکز میکنند و سعی در بدنام کردنِ آنها دارند. در این زمینه شاید بتوان تونس را آخرین قربانی این نوع از دیدگاههای برخی نخبگان سیاست خارجی آمریکا نظیر دنیس راس دانست.
افرادی نظیر دنیس راس همچنین مدت هاست که در توهم استثناگراییِ سیاست خارجی آمریکا، غرق شده اند و این کشور را همچون قبله عالم میبینند. تلاشهای مداوم و خستگی ناپذیر آنها جهت مهار ایران به هر نحوِ ممکن، نشان میدهد که آن ها، نوعی مشکل روحی و روانی دارند (نَه یک مشکل سیاسی). هرآنچه که سیاستمداران ایرانی میگویند، از دیدِ آنها مهم نیست و فقط ایده "تغییر نظام سیاسی ایران" است که آنها را آرام میکند. در این رابطه، دنیس راس اظهارنظرهای جالبی دارد. به عنوان مثال او میگوید: "حتی گفتگوهای موفق با ایران هم، رهبران ایران را از دستیابی به سلاحهای اتمی باز نخواهد داشت". دنیس راس مدام تاکید میکند که رفتار بین المللی ایران به هیچ عنوان تغییر نمیکند. دنیس راس معتقد است: "اگر آمریکا هویجهای مناسبی ندارد تا جاه طلبیهای ایران را خنثی کند، باید به سراغ ابزارهای قهریه و مبتنی بر زور که اثرگذاری بیشتری دارند، برود". در این رابطه، متحدان و دوستان آمریکا بارها و بارها به این کشور گفته اند که بهتر است دیدگاه "هویج و چماغِ" خود را در برخورد با کشوری نظیر ایران تغییر دهد، زیرا این کشور (ایران) این مساله را بی احترامی به خود تلقی میکند و با قدرت در برابر آمریکا و این منطق، ایستادگی میکند.
*واقعیتِ متفاوت
افرادی نظیر دنیس راس که در یک مجموعه محدود فکری فعالیت میکنند، از برخی کوته بینی ها، عمیقا رنج میبرند. آنها نمیتوانند بپذیرند که کسی، عقلانیت متعارف آنها را به چالش بکشد. آنها حتی ادعا میکنند که دیدگاههای جزیرهایشان، از دلِ جامعه بیرون میآید. با این حال، نظرسنجی ها، نشان دهنده یک واقعیت متفاوت هستند: "برخلاف دیدگاههای افرادی نظیر دنیس راس، آمریکاییها بر این باورند که بزرگترین تهدیدی که آمریکا با آن مواجه است، از داخلِ این کشور بیرون میآید (تهدیدات داخلی) و نه از خارجِ از آن".
دنیس راس وهمفکران وی تاکنون بارها و بارها نشان داده اند که باور دارند آمریکا همواره باید یک دشمن خارجی داشته باشد. آنها حتی ایمان دارند که اگر دشمنی هم علیه آمریکا نبود، در مواردی باید آن را ساخت و ایجاد کرد.
درست در چهارچوب همین تفکرات اشتباهِ امثال دنیس راس است که شاهدیم وی اخیرا با ذوق زدگیِ خاصی پیشنهاد میدهد که برای ایجاد بازدارندگی در برابر ایران، باید به اسرائیل، بمبهای سنگرشکن داد تا در موقع لازم و ضروری، تل آویو به راحتی بتواند تاسیسات هستهای و غنی سازی ایران را نابود کند.
در این زمینه باید پرسید که چگونه یک چنین پیشنهادی در مسیر مذاکرات هستهای با ایران، میتواند مفید و سازنده باشد؟ آیا این مساله به نفعِ ثبات منطقهای است؟ افرادی نظیر دنیس راس ادعا میکنند که بحرانهای جهانی، وقتی آمریکا در آنها مداخله کند، به بهترین نحو حل میشوند و برعکس اگر آمریکا خود را کنار بکشد، وضعیتی اسفبار پیدا میکنند. آنها واقعا آمریکا و خود را، کشور و انسانهایی ویژه در نظر میگیرند. این در حالی است که رویه هایِ حداقل یک قرن اخیر در عرصه سیاست خارجی این کشور، به وضوح نشان میدهند که مسائلی از این نوع، اساسا واقعیت ندارند و صرفا ساخته ذهن تعدادی معدود از سیاستگذاران آمریکایی نظیر دنیسراس هستند. حداقل در این رابطه میتوان گفت که بیش از دو دهه ناکامی آمریکا در مسائل خاورمیانه (در مواردی نظیر افغانستان، عراق، سوریه و دیگر کشورهای منطقه)، همه و همه گواهی روشن بر این مساله هستند که لزوما مداخلات آمریکا در مسائل منطقه خاورمیانه، راهگشا نبوده و حتی برعکس؛ جدای از اینکه نتایج فاجعهبار منطقهای به دنبال داشته، موجب مرگِ هزاران سرباز و شهروند آمریکایی نیز شده است».
*نویسنده: مارکو کارنِلوس، وی دیپلمات اسبق ایتالیایی است. او در فاصله میان سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۱، در دستگاه سیاست خارجی ایتالیا و در قالب سه دولتِ این کشور حضور داشته است. او تحلیلگر مسائل بین المللی در رسانههای مختلف جهانی نیز است.
چه در زمان شاه و چه الان که در هر صورت ایران میخاست و میخاد قدرتی بشه حالا با روشهای متفاوت همه حرامزاده های عالم
جلوش صف میکشن