فرارو- حدود ده روز از پرونده قتل پدری که سه نفر از اعضای خانوادهاش را با همدستی همسرش به قتل رسانده بود میگذرد و هرروز برگ جدیدی از این قتلهای هولناک منتشر میشود. پرونده قتلی که پدر از کشتن فرزندان و دامادش احساس رضایت دارد و تاکید دارد، اگر میتوانست دو فرزند دیگرش را هم به قتل میرساند.
در جدیدترین خبرهای منتشر شده از پرونده قتل خانوادگی خرمدینها، گفتگوهایی با اقوام و دوستان پدر بابک خرمدین صورت گرفته و اطلاعاتی از اخلاق و رفتارهای اکبر خرمدین پدر خانواده و عامل اصلی قتلها به دست آمده است.
از سوی دیگر پرونده هولناک قتل پسر ۴۷ ساله، دختر ۴۹ ساله و داماد ۵۵ ساله به دست والدین مقتولین و بحث مجازات قاتل به دلیل، ولی قهری بودن، حاسیتهایی در جامعه را برانگیخته است.
اکبر خرمدین معتقد است بابک، دختر و دامادش دچار فساد اخلاقی بودند و برای همین از این که آنها را به قتل رسانده، ذرهای وجدانش ناراحت نیست و بابت این موضوع بسیار خوشحال و خرسند است. او میگوید با همفکری همسرش به این نتیجه رسیده اند که برای جلوگیری از آبروریزی خانوادگی با کسی این فسادهای اخلاقی را مطرح نکنند و به همین خاطر به پلیس مراجعه نکردند.
اما از طرفی دیگر دوستان صمیمی آرزو و بابک، فاسد بودن آنها را باور ندارند، چرا که آرزو خرمدین قبل از به قتل رسیدن فاش کرده بود پدرش مشکلات اخلاقی دارد. اما صحت این موضوع از سوی خواهر آرزو و اقوام آنها رد شده است.
باتوجه به اظهارات پدر و مادر بابک خرمدین، رئیس بخش معاینات روانپزشکی اداره کل پزشکی قانونی تهران گفته است در حال تحقیق روی روان این دو فرد هستند. دکتر مهدی صابری میگوید: «با توجه به سالخوردگی والدین بابک خرمدین، احتمال آسیبهای روانی و حتی اختلالات مغزی در آنها وجود دارد و این موضوع نیز مطرح است، اما قطعیتی در کار نیست تا نتیجه آزمایشها مشخص شود.»
درخواست اشد مجازات برای قاتلان پرونده خرمدینها
خواهر فرامز، داماد خانواده خرمدین از اختلافات شدید بین فرامز و آرزو خرمدین میگوید و اینکه آرزو سیگار میکشید و این بیماری ام اساش را تشدید میکرد و این موضوع فرامز را ناراحت میکرد و منجر به دعوا میانشان میشد. او میگوید: «هرچند هفته، دعواها به خانه نزدیکان کشیده میشد و آرزو به قهر، به خانه پدرش بر میگشت. دی ماه همان سال آرزو برای همیشه به خانه پدرش رفت و دیگر به خانه مشترکشان برنگشت.»
به گفته خواهر فرامز، این قهرها ادامه داشت تا ۱۴ اسفندماه که فرامرز با دستهگلی به خانه خرمدین که داییاش بود رفت تا برای همیشه و به خوبی داستان زندگیاش با آرزو را به پایان برساند. او حتی در خانه خرمدین با خواهرش تماس گرفته و از حضور آرزو، داییاش اکبر خرمدین، همسر او و پسر کوچک شان افشین خبر داده و گفته بود که باهم صحبت میکنند.
بنابر گفتههای خانواده فرامز، فردای آن شب اکبر خرمدین به خانه خواهرش میرود و ماجرا را این طور تعریف میکند که «تا ساعت۲ شب با فرامرز درباره تصمیم او برای جدایی از آرزو صحبت کرده و صبح زود رفتهاند و با یکدیگر ورزش کردهاند. بعد فرامرز به او گفته که آرزو را طلاق نمیدهد.»
نزدیکان و اقوام فرامرز معتقدند که او پسری مودب و غیرتی بود، فرامرز اهل هیچ خلافی نبوده و سیگار هم نمیکشیده. او تکنیسین برق و عاشق و شیفته اتومبیلش بود. خانواده و نزدیکانش دلیل ازدواج فرامرز و آرزو را دلسوزی فرامرز برای آرزو میدانستند، زیرا آرزو در آن زمان نیز بیماریاش پیشرفته شده بود و با افسردگی وحشتناکی دست و پنجه نرم میکرد.
همچنین خانواده فرامرز، ادعاهای اکبر خرمدین درباره بابک، پسرش، را رد میکنند و میگویند که بابک به هیچ عنوان دچار معضلات اخلاقی این چنینی نبود و حتی برای رعایت حقوق دختران خانواده و فامیل در جمعهای آنها وارد نمیشد و کوچکترین مسئله اخلاقی از او مشاهده نشده بود.
در آخر نیز خانواده فرامرز تصمیم شان درباره سرنوشت قاتل فرزندشان را اعلام کرده اند و می گویند و خواهان قصاص او هستند. خواهر فرامرز از سرطان پیشرفته دایی اش خبر میدهد و تاکید دارد که اکبر خرمدین با توجه به بیماری اش، خودش خواسته که رازش فاش شود. او میگوید رها کردن جسد بابک در نزدیکی خانه شان هم احتمالا به همین خاطر است، اگر نه او دو بار در گذشته مقتولان خود را به گونهای سر به نیست کرده بود که امکان شناسایی اش وجود نداشت و حتی احتمال دارد که او پیش از محکومیت و اجرای حکم فوت کند.
اخلاق و رفتار اکبر از دید دوستان و اقوام
نزدیکترین دوست اکبر که ارتکاب قتل از سوی دوستش را نمیتوانست باور کند میگوید که «اکبر دلش میخواست همه چیز عالی و ایده آل باشد. اگر زمانی سرزده هم به خانه اش میرفتید خانه و زندگی شان اتو کشیده بود و برق میزد. همیشه دست پر به خانه میآمد. برای خانه و زندگی اش چیزی کم نمیگذاشت. با اینکه هشتاد سال سن داشت، اما سخت کار میکرد و اهل ورزش بود. پیاده روی میکرد و صبح زود در محوطه فضای سبز اکباتان میدوید. دانش خیلی زیادی داشت و خیلی کتاب میخواند. اما از آدمهای بیکار و بی ادب متنفر بود!»
دوست اکبر میگوید او بابت اتفاقات ساده و طبیعی که ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد از دست آنها حرص میخورد! مثلا ناراحت بود از اینکه چرا پسرانش در این سن و سال خانه دار نشده اند. با اینکه فرزندانش مودب و اجتماعی بودند، اما باز هم دلش میخواست موفقیتهای بیشتری از آنها ببیند. بابک استاد دانشگاه بود و در کار سینما موفق بود. اما پدرش میگفت درآمد خوبی ندارد و انتظار خیلی بالاتری از او داشت.
بنابر گفتههای این فرد، او رفتار بدی از اعضای خانواده با همدیگر ندیده بود. دوست اکبر ادامه میدهد: «اواخر که آرزو را میدیدم بیماری اش پیشرفت کرده بود. گاهی اکبر و همسرش بعدازظهر که میشد آرزو را به محوطه فضای سبز میآوردند و با هم قدم میزدند. مادر آرزو خوشحال بود و میگفت پیشرفت بیماری آرزو کم شده است و رو به بهبود است. اما یکدفعه گفتند که آرزو به خارج از کشور مهاجرت کرده است.»
علاوه بر او فرزند پسرعموی اکبر که گاهی به خانه شان سر میزد هم از شنیدن این حادثه ناراحت و متعجب بود و تاکید داشت: «نمیتوانم باور کنم کسی که به خانه ما میآمد و سعی میکرد با نصیحت هایش به ما درس زندگی دهد، فرزندانش را کشته باشد. اکبر ورزشکار بود و میگفت یک بار از تهران تا قم را دویده بوده است. مراقب تغذیه اش بود و به ما میگفت شما هم چای ننوشید. صبحانه یک لیوان آب ولرم و سیب بخورید!».
اما او از فرزندان اکبر خبر نداشت، چراکه تاکنون آنها را ندیده بود و درباره همسر اکبر هم چیزی نمیدانست.
باتوجه به ادعاهای دوست آرزو درمورد تجاوز پدر آرزو، اقوام نزدیک این خانواده میگویند که با توجه به شناخت کاملشان از این مرد بهشدت ادعای تجاوز او به دخترش را رد کرده و از کسانی که باعث اشاعه این گفتههای دروغین شدهاند شکایت خواهند کرد.
نجات افشین از مرگ
زنجیره تلخ مرگ در خانواده خرمدینها پایان ندارد و این بار چند روز پیش برادر بابک خرمدین که پس از دستگیری والدینش در خانه آنها ساکن بوده، روز گذشته اقدام به خودکشی میکند. اما این خودکشی با پایانی تلخ همراه نشد و افشین توسط نگهبان ساختمان نجات یافت.
سرهنگ وحید سلطانی، معاونت اجتماعی پلیس پیشگیری تهران بزرگ، در خصوص نجات افشین از مرگ میگوید صبح یکشنبه اطلاع رسانی پلیس پیشگیری تهران برای تحقیق، کارهای اجتماعی و مددکاری تصمیم داشت از خانواده بابک خرمدین تحقیقاتی را در خصوص بحثهای اجتماعی انجام دهد. به همین خاطر کارشناسان اجتماعی پلیس پیشگیری از ماموران کلانتری ۱۳۵ آزادی برای تماس با خانواده خرمدین درخواست کمک کردند.
سرهنگ سلطانی میگوید که به علت نداشتن شماره از از خانواده خرمدین با نگهبان ساختمان منزل پدری بابک خرمدین در شهرک اکباتان تماس میگیرد تا او به منزل آنها رفته و شماره افشین را به دست آورد.
بنابر گفتههای معاونت اجتماعی پلیس پیشگیری تهران، نگهبان ساختمان با دستور رئیس کلانتری به جلوی در خانه خانواده خرمدین در طبقه ششم رفت که متوجه باز بودن در خانه میشود و هرچه افشین را صدا میزند پاسخی نمیشوند. نگهبان وارد خانه شده و با افشین خرمدین که روی زمین افتاده بود روبرو میشود.
سرهنگ سطانی اظهار داشت: «نگهبان ساختمان با عوامل اورژانس و ماموران کلانتری تماس گرفت که در ادامه افشین خرمدین را که نیمه بیهوش شده بود به بیمارستان منتقل کردند. اگر پلیس برای پیگیری پرونده در روند مسائل خانوادگی و اجتماعی کوتاهی کرده بود احتمال میرفت افشین در یک ماجرای تلخ به کام مرگ فرو رود.»
این درحالی است که نخستین روز خرداد نیز خبرهایی درباره خودکشی افشین، منتشر شد که دکتر پیمان صابریان رئیس مرکز اورژانس تهران خبر خودکشی برادر بابک خرمدین را تکذیب کرده بود.
تشدید مجازات فرزند کشی
یکی از موضوعاتی که این روزها نگرانیهای عمیقی ایجاد کرده قتل فرزند توسط پدر است که در این خصوص کارشناسان اجتماعی و قضایی خواستار روشنگری از جانب مقامات مسئول شدهاند و ابراز امیدواری کردهاند، در قوانین پدرسالارانه که زمینه را برای قتل فرزند به دست پدر مناسب کردهاند، تجدید نظر شود.
در این خصوص غلامحسین اسماعیلی، سخنگوی قوه قضاییه گفته که دستگاه قضایی با اصلاح قوانین و مقررات و با تشدید مجازات این قبیل قتلها موافق است. او میگوید که در جنبه عمومی جرم و در مواردی که اولیای دم از حق خود گذشت میکنند و جنبه عمومی وجود دارد، باید مجازات مناسب لحاظ شود و این موضوع در مجلس در دست بررسی است و قوه قضاییه با تشدید جنبه عمومی جرم موافق بوده و اقداماتی در حال انجام است.
اسماعیلی معتقد است کشتن عمل جنایت آمیزی است و فرقی نمیکند فرزندکشی باشد یا مادرکشی و پدرکشی باید با فرهنگ مناسب از این جنایت هولناک پیشگیری کرد.