ژانویه دو سالِ گذشته، وقتی مریمِ ۱۶ساله برای آوردنِ آب از چادرش در اردوگاهِ آوارگانِ داخلیِ مدیناتو در ایالتِ شمالشرقی بُرنو در نیجریه خارج شد، زنی میانسال به نامِ «خاله کیکی» به سراغش رفت. او از مریم پرسید آیا علاقه دارد به شهرِ اِنوگو برود و در ازایِ دریافتِ حقوقِ ماهیانه به عنوانِ خدمتکارِ خانگی کار کند! مریم که اکنون ۱۷ سال دارد، بلافاصله به این پیشنهاد جواب مثبت دارد و بهسرعت بار سفرش را بست که فردای همان روز به شهر برود.
به گزارش فرادید، او داستان را برای دختر عموی ۱۷سالهاش رودا هم تعریف کرد و به او پیشنهاد کرد سراغِ خاله کیکی را بگیرد. وقتی رودا، که حالا ۱۸سال دارد، روز بعد با خاله کیکی ملاقات کرد، از او پرسید آیا برای او هم پیشنهادی دارد! زن خیلی زود موافقت کرد و رودا هم چشمدانش را بست.
مریم میگوید: «هر دو از سفر به انوگو بسیار هیجانزده بودیم. ما طی سالها عذاب زیادی کشیده بودیم و خوشحال بودیم که برای شروع یک زندگی جدید به جای دیگری میرویم.»
دو دختر سابقاً در یک ساختمان در شمالِ شرقِ نیجریه ساکن بودند. با حمله بوکوحرام به منطقه در سال ۲۰۱۷ و به آتش کشیدنِ خانهها و ربودنِ زنان و کودکان، آنها گریختند و بقیه اعضای خانواده را پشت سر گذاشتند. آنها نمیدانند چه بلایی بر سر سایر اعضای خانوادهشان آمده است.
دو دختر راهی طولانی را پیمودند تا به مدیناتو رسیدند؛ جایی که تقریباً ۲ سال بعدی زندگیشان قبل از رفتن به انوگو را در آن گذراندند. مریم و رودا در مدیناتو در یک چادرِ کوچک از نی خیزران زندگی میکردند. بیش از ۵۰۰۰نفر که همگی مانند آنها از بوکوحرام فرار کرده بودند، در اردوگاهِ آنها ساکن بودند.
زندگی در اردوگاه بسیار سخت بود. غذا بهاندازهکافی وجود نداشت و ساکنانِ اردوگاه مجبور بودند در خیابانهای شهرهای اطراف برای قدری غذا گدایی کنند. برای همین بود که وقتی به دختران پیشنهادِ شغلی در انوگو داده شد، آنها بیمعطلی آن را پذیرفتند. آنها فرصت نداشتند با کسِ دیگری مشورت کنند.
اول آنها با خاله کیکی به مایدوگوری رفتند. بعد در یک سفرِ ۱۲ساعته راهی ابوجا شدند. آنها شب را در خانه زنی که از آشنایانِ خاله کی کی بود سپری کردند. روز بعد، بعد از ۹ساعت، بالاخره به انوگو رسیدند. خاله کی کی آنها را به یک ساختمان برد و به پیرزنی به نام «اِمما» تحویلشان داد و به جفتشان گوشزد کرد هر کاری پیرزن میگوید انجام دهند.
مریم میگوید: «ساختمان ۲طبقه بود و در هر طبقه ۳اتاق خواب بود پر از دخترانی که بعضی از آنها حامله بودند. خاله کیکی گفت: اینجا، جائیست که ما باید کار کنیم.» ابتدا، دختران تصور کردند همانطور که خاله کیکی متقاعدشان کرده بود، شغلشان تمیز کردنِ ساختمان و انجامِ کارهای خانه است. اما کارفرمای جدید آنها فکرِ دیگری در سر داشت.
مریم میگوید: «شب اول امما هر کدام از ما دوتا را در دو اتاق جداگانه جا داد. ما تعجب کردیم، چون دخترانِ دیگر با هم در یک اتاق بودند. بعضی اتاقها ۴نفره بود.» مریم میگوید؛ همان شب مردی به اتاقش آمده و به او تجاوز کرده است. همین اتقاق برای رودا هم افتاد، اما متجاوزِ او سنگدلتر بود. رودا میگوید: «وقتی سعی کردم فریاد بزنم، او دهانم را بست و کشیدهای محکم زیر گوشم زد و اگر گریه میکردم محکمتر میزد.»
روز بعد دو دخترِ دیگر هم به اتاقِ مشترک با دخترانِ دیگر پیوستند و فقط وقتی قرار بود «کار کنند» به اتاقهای مجزا میرفتند. اغلب دختران میگویند تقریباً هر روز چندین مرد به آنها تجاوز میکردند. آنها میگویند امما و خاله کیکی با هم در یک گروه تبهکارِ قاچاقِ دختران کار میکنند و امما سرکرده این گروه است.
هر دو دختر در عرضِ یکماه بادار شدند. اما هنوز هم به آنها تجاوز میشد. رودا میگوید: «فرقی نداشت که ۶ هفتهای باردار باشید یا ۶ ماهه آنها به هر حال کارشان را میکردند.»
دختران میگویند فکرِ فرار بیفایده بود، چون ساختمان توسطِ مردانِ مسلح محافظت میشد. وقتی مریم و رودا به ساختمان رفتند دهها دختر آنجا بودند. اما به محضِ اینکه دختری فارغ میشد او را رها میکردند تا جا برای دخترانِ تازهوارد که قرار بود برای گروهی تبهکار بچه تولید کنند، باز شود.
مریم به کمکِ مامایی که همیشه از بیرون میآمد یک پسر به دنیا آورد. اما بچه را از او گرفتند. ۳روز بعد، قاچاقچیان او را با چشمانِ بسته به یک ایستگاهِ اتوبوس بردند و مطمئن شدند که به شمال بر میگردد. مریم میگوید: «آنها نمیخواستند من راهِ ساختمان را یاد بگیرم برای همین صورتم را پوشاندند. آنها ۵۵دلار به من دادند تا بتوانم هزینه سفرم را بپردازم.» او ابتدا به ابوجا رفت و یک شب را در خیابان خوابید تا روز بعد به مایدوگوری برود.
مریم نمیداند فرزندش را چند فروختهاند. آبانگ رابرت، رئیسِ روابط عمومیِ طرح صلح و توسعه کاپریکان، یک سازمانِ غیردولتی که در زمینه بهبودِ زندگیِ قربانیانِ قاچاقِ انسان فعالیت میکند، میگوید: «برخی از قاچاقچیان به قربانیانشان اجازه میدهند که بعد از تولد بچه بروند، چون باور دارند که اگر دختران مدتِ طولانی در آنجا بمانند میتوانند خطری برای تجارتشان ایجاد کنند. آنها از خرابکاری میترسند.»
کارخانههای بچه در بخشهای جنوبیِ نیجریه رایجترند. نیروهای امنیتی طی سال گذشته طی یک عملیات گسترده به چند کارخانه تولید بچه حمله کردند و ۱۹ دختر باردار و ۵ کودک را نجات دادند.
در این کارخانه زنان و دختران در اسارت نگهداری میشوند تا بچه به دنیا آورند؛ بچههایی که غیرقانونی به فرزندخواندگی گرفته میشوند؛ به تکدیانِ خیابانی یا کودکانِ کار تبدیل میشوند؛ به عنوان کارگرانِ جنسی قاچاق میشوند یا، بر اساسِ چند گزارش، در مراسمِ آیینی به قتل میرسند.
کامفورت آگبوکو، رئیسِ آژانس ضدقاچاق در جنوب شرق نیجریه، که یک آژانسِ ملی برای پیشگیری از قاچاقِ انسان است، میگوید: «در تجارتِ فروشِ کودکان، پسران گرانتر از دختران هستند. «نوزادانِ پسر در حدودِ ۲۰۰۰ تا ۲۷۰۰ دلار به فروش میرسند؛ درحالیکه دختران تا ۱۳۵۰ دلار فروخته میشوند. بیشترِ خریداران زوجهای بیفرزند هستند. خرید، فروش و معامله کودک پیگیردِ قانونی دارد، اما این تجارت همچنان در انوگو شایع است.
در سالهای اخیر، مسئولانِ امنیتی عملیات مختلفی با نیروهای نفوذی انجام دادهاند تا گروههای مظنون به قاچاقِ کودکان در انوگو را شناسایی کنند. دولتِ ایالتی در انوگو میگوید برخی از این گروهها توسطِ آژانسهای امنیتی و مسئولانِ دولتی حمایت میشوند.
کارشناسان میگویند برخی از کارخانههای تولد بچه برای آنکه شکبرانگیز نباشند، وانمود میکنند یتیمخانه هستند. آگبوکو میگوید: «گردانندگانِ کارخانههای تولید بچه تحتِ عنوانِ جعلیِ یتیمخانه فعالیت میکنند.» او باور دارد افرادی که از این یتیمخانهها بچه به فرزندی قبول میکنند، چیزی درباره فعالیتهای غیرقانونیِ این یتیمخانهها نمیدانند.
آگبوکو میگوید در سالهای اخیر تعدادِ زیادی از افرادی که در فروشِ بچه دخالت داشتهاند، دستگیر شدهاند. هماکنون دهها پرونده مربوط به این جرائم در دادگاهها تحتِ بررسی است. آمار رسمی درباره تعداد کودکان که هر سال از این طریق در نیجریه خرید و فروش میشوند وجود ندارد. همچنین مشخص نیست چه تعداد دختر هر سال قربانیِ قاچاقچیانِ انسان میشوند.
بااینحال، بر اساسِ تخمینهای سازمانِ ملل متحد، در حدود ۷۵۰۰۰۰ تا ۱میلیون نفر هر سال در نیجریه قاچاق میشوند که ۲درصد از آنها به خارج از کشور است.
رودا هم مانند مریم بعد از تولدِ فرزندش رها شد. دو دخترعمو اکنون باهم در یک خانه کوچکِ گلی در نزدیکیِ اردوگاهی که قبلاً در آن زندگی میکردند، ساکن شدهاند.
مریم که قبل از آنکه بتواند به مدیناتو برگردد مجبور شده هفتهها در خیابانهای ابوجا سپری کند، میگوید: «خوشبختانه هر دو در یک روز به مادیناتو رسیدیم. فکر کردیم اردوگاه دیگر برای اقامت امن نیست برای همین با مردی که صاحب اینجاست صحبت کردیم تا اجازه دهد اینجا زندگی کنیم.»
دو دختر برای گذرانِ زندگی در یک دکه کوچک در خارج از اردوگاه دونات میپزند و میفروشند. آنها نخستین دخترانی نیستند که از اردوگاهِ قاچاق شدهاند. گزارشهای زیادی وجود دارد که میگوید دختران از اردوگاه به شهرهای نیجریه و حتی به خارج از کشور و به ایتالیا، لیبی، نیجر و عربستان سعودی قاچاق میشوند. به قربانیان اغلب وعده شغل داده میشود که البته نهایتاً به بردگی و استثمارِ آنها ختم میشود.
قاچاق انسان پدیدهای گسترده در نیجریه است. گزارشِ دفتر سازمانِ ملل متحد در امور قاچاق انسان در سال ۲۰۱۹ نشان داد که «استثمار جنسی شاملِ قاچاقِ انسان برای سکس از میان آوارگانِ داخلی در نیجریه در اردوگاهها، مناطق مسکونی و جوامعِ میزبان در مایدوگوری هنوز مشکلی گسترده است.
این گزارش همچنین فاش ساخته که برخی از مقاماتِ امنیتی در این تجارتها نقش دارند.
استثمارِ انسانها در اردوگاهها به دلیلِ نبودِ امکاناتی مانند آبِ آشامیدنیِ در دسترس و اجاق برای پختنِ غذا که افراد را مجبور میکند مسافتهای طولانی را برای دسترسی پیدا کردن به آنها طی کنند، بیشتر است. یکی از ریشسفیدان محل میگوید: «فرزندانِ ما وقتی قربانیِ قاچاقچیان میشوند که برای زنده نگه داشتنِ خود و خانوادهشان به بیرون از اردوگاه میروند»
مسئولِ یک ائتلافِ محلی که تلاش میکند به نجاتیافتگانِ قاچاق کمک کند، میگوید: «آوارگان برای بقا تلاش میکنند، دولت برای آنها غذای کافی تهیه نمیکند که همین باعث میشود آنها طعمههای خوبی برای قاچاقچیان باشند.»
از كودكان كار خودمون بگو
از ازدواج ده ساله هاي خودمون بگو