بالاخره دولت جو بایدن در آمریکا مستقر شد و در اولین گامهایش هم تلاش کرد تا سیاستهای دوره ترامپ را اصلاح کند. فارغ از اینکه آمدن بایدن چه تأثیری بر سرنوشت ایران خواهد داشت، این تحول در عرصه قدرت در آمریکا تأثیراتی هم بر زندگی مردم در این کشور گذاشته است. یکی از مهمترین موضوعات در داخل آمریکا در یک سال گذشته مسئله مدیریت کرونا در آمریکا بود. چیزی که به پاشنه آشیل دولت ترامپ تبدیل شده بود و مدام در رسانهها از آن انتقاد میکردند.
شرق در ادامه نوشت: سیاستهای ترامپ در دادن خوراک به رسانهها برای انتقاد هم البته بیتأثیر نبود. اما روی کاغذ آمار مرگومیرها در دوران ترامپ و بایدن فرق چندانی نکرده است. اما آیا فضای رسانهای در بررسی مدیریت کرونا در آمریکا قبل و بعد از ترامپ یکسان است؟ در این روزها اگرچه مثل سابق در آمریکا مردم بر اثر ابتلا به کرونا جان میبازند، اما خبری از انتقاد سفت و سخت رسانهها نیست.
علت این ماجرا در چیست؟ به نظر من مهمترین دلیل را باید در شخصیت آقای ترامپ و نوع نگاهی که او به اداره دولت داشت، ببینیم. در واقع تفاوت زمامداری دونالد ترامپ با جو بایدن چنان واضح است که حتی اگر از سیاستگذاری در مسائل مختلف مثل سیاست داخلی و سیاست خارجی هم بگذریم، مسئلهای مثل مدیریت کرونا به خوبی قابل درک است. دونالد ترامپ همچنان که در چهار سال اخیر دیدیم، معتقد بود باید مسائل را از طریق ارتباط مستقیم و بیتعارف با مردم پیش برد. او چنین سبک مدیریتی را صادقانهتر میدانست و معتقد بود به مدد آن میتواند مدیریت بهتری در مسائل داشته باشد.
شخصیت هیجانی و نمایشی او موجب میشد تا هرچه را به ذهنش میرسید، زود روی کاغذ ببرد یا در توییتر منتشر یا در یک سخنرانی مطرح کند. برخلاف دونالد ترامپ، جو بایدن کاراکتر شخصیتی نسبتا آرامی دارد که دنبال جنجال، هیجان یا نمایش نیست. بایدن سعی میکند خودش در کانون توجه نباشد و کارها را به کارشناسان یا متخصصان بسپارد. او مانند ترامپ در توییتر فعال نیست و مراسم پرشکوه سخنرانی برپا نمیکند. همچنین بایدن علاقهای به زدن حرفهای تحریکآمیز و عجیب و غریب ندارد.
دونالد ترامپ در مسئله کرونا سعی داشت خودش را مرد اول میدان مبارزه با این بیماری نشان دهد. برای همین سعی میکرد هر روز درباره این بیماری حرف بزند. همین تلاش زیاد برای درمیدانبودن در مسئلهای که نیاز به تخصص و آگاهی دارد، موجب میشد تا از او اظهارات عجیب و غریبی هم منتشر شود که محل بحث و جنجال فراوان هم میشد.
ترامپ توصیههایی میکرد و حرفهایی میزد که باید از زبان کارشناسان بیان میشد، ولی همین علاقه به نمایش موجب میشد تا او این سخنان را بیان کند. علاقه او به ایجاد هیجان و فضای تبلیغاتی موجب میشد تا لابهلای حرفها و توصیههایش اظهارات عجیب و غریب، گافها و اشتباهاتی هم بیان شود. همینها موجب میشد تا طرف مقابل سیاسی یا رسانهای در برابر او گارد بگیرد و حرفهای او را نقد کند و حملات رسانهای علیه او صورت بگیرد.
یکی از استراتژیهای ترامپ این بود که با حمله به رسانههای جریان اصلی، مردم و هواداران خودش را قانع کند که یک چهره ضدسیستم است؛ چراکه در آمریکا بخشی از هیئت حاکمه را رسانهها تشکیل میدهند و حمله به رسانههای جریان اصلی و انتقاد از آنها معنی ضدسیستمبودن میدهد؛ بنابراین از همان روز اول سر ناسازگاری با رسانهها را گذاشت و از اصطلاحی مثل فیکنیوز و دشمن و مانند اینها درباره گزارش رسانههای جریان اصلی استفاده میکرد. این مسئله موجب میشد که هر روز خودش و تیمش با رسانهها درگیری داشته باشند.
این مسئله موجب میشد تا رسانهها هم روی گافها و اشتباهات ترامپ تمرکز کنند و کارزاری را علیه او شکل بدهند. این کارها را بایدن انجام نمیدهد و طبیعی است که رسانهها با بایدن چنان سر جنگ نداشته باشند. ضمن اینکه اکثر قریب به اتفاق رسانههای آمریکا رسانههای لیبرال هستند. الان که دولت دموکرات لیبرالمسلک به قدرت رسیده دلیلی ندارد که ما انتظار داشته باشیم همانقدر که در دولت محافظهکار ترامپ با آن شخصیت بهخصوص ترامپ به او حمله میشد، در این دولت هم حملههایی صورت بگیرد. این در مورد کرونا و در موارد دیگر هم صدق میکند.