bato-adv
کد خبر: ۴۷۵۷۵۵

ماجرای «ترسیدن سید احمد خاتمی در جبهه»

ماجرای «ترسیدن سید احمد خاتمی در جبهه»
یقین دارم این دروغ آخرین دروغ نسبت داده شده به من نیست آنچنان که اولین هم نبوده. هدف این القائات، سید احمد خاتمی نیست، هدف خط و جهتی است که خاتمی در آن است، می‌خواهند آن را تخریب کنند و به یاری خداوند در صراط مستقیم که صراط ولایت است، ثابت قدم و استوار بمانیم ان شاالله.
تاریخ انتشار: ۱۷:۳۶ - ۱۸ بهمن ۱۳۹۹

علی علوی در خبرگزاری فارس نوشت: بنده با مطلع شدن از انتساب یک مطلب به سید احمد خاتمی، با اینکه کذب بودن آن و القائات شخصی آن برایم عیان بود، اما به عنوان شاگرد نزدیک به آیت ا... خاتمی سئوالی را از ایشان پرسیدم.

با شنیدن مطلبی در رسانه‌های اجتماعی با القاء برداشت‌های شخصی کسی، از خاطرات جبهه یک راوی که گفته بود: شب در مقرمان در اهواز مستقر بودیم، یکی از آن‌ها (روحانیون) که خیلی ترسیده بود با اصرار و التماس به من گفت شما را به خدا ما را همین امشب برگردانید. راوی می‌گوید من به او گفتم: «بزرگوار، این بچه‌هایی که شب و روز زیر آتیش گلوله و خمپاره هستند، جانشان را از سر راه نیاورده‌اند. یک شب هم اینجا بمان تا بفهمی این بسیجی‌ها چه سختی‌هایی را دارند تحمل می‌کنند.» و او جواب داد: «اینا وظیفه شونه که بجنگن من هم وظیفه ام اینه که درس بخونم. آقای منتظری گفته در آینده مجتهد می‌شوم».

این وسط راوی دوم که می‌خواهد برداشت شخصی خودش را مطرح و احتمالا القاء کند می‌نویسد که: راوی که در خاطراتش هیچ اسمی از شخصیتی نبرده است، از خود آقای ... (راوی) پرسیدم، جواب نداد. گفتم حدس من آقای سید احمد خاتمی است درست است؟ با تاسف به علامت تایید سری تکان داد ...

بنده با مطلع شدن از این مطلب، با اینکه کذب بودن آن و القائات شخصی آن برایم عیان بود، چراکه، کسی که بترسد اصلا به جبهه نمیرود، اما به عنوان شاگرد نزدیک به احمد خاتمی سئوالی را از ایشان پرسیدم که:

این مطلب صحیح است یا نه؟ تمایل دارم، که لطفا شفاف جواب دهید.

احمد خاتمی با تأسف سری تکان دادند و در پاسخ سئوالم گفتند:

بنده پیش بینی می‌کردم در نبودم، بعد از مرگم دروغ‌های زیادی در موردم منتشر شود، ولی خوشحالم که این دروغ‌ها در زمان حیاتم منتشر شد تا پاسخگو باشم.

من این دروغ‌های آشکار را هزینه ارزشمداری و حرکت در مدار ولایت میبینم، من آن روزی که در خطبه جمعه قاطعانه و بدون ترس از کسی علیه دشمنان ولایت موضع می‌گرفتم این دروغ‌ها را پیش بینی می‌کردم.

اما باید بگویم:

مطالب گفته شده مصداق این سخن است که، «امام زاده یعقوب» را در مصر بالای مناره گرگ پاره کرد. در حالی که:

۱. یوسف بود و نه یعقوب.
۲. یوسف امامزاده نبود، بلکه پیغمبر زاده بود.
۳. در مصر نبود بلکه در کنعان بود
۴. بالای مناره نبود بلکه در چاه بود
۵. از اصل دروغ بود
تمام این مطالب که به زعم راوی دوم به من نسبت داده شده است هم دروغ است. حالا باید بگردید دنبال پرتقال فروش

چراکه:

۱. من اولین اعزام به جبهه ام قبل از عملیات فتح المبین در خط مقدم در زیر آتش دشمن بودم و به فضل خداوند مقاومت کردیم.

۲. اینکه «او گفت این وظیفه شان است و آقای منتظری چنین گفته...» دروغ آشکار است، خود راوی هم در خاطراتش و هم در مصاحبه‌های اختصاصی اش تکذیب کرده است.

جبهه جای تضعیف روحیه رزمندگان نیست، فقط تقویت بخشی و دادن روحیه اساس کار همه روحانیون و علمای حاضر در صحنه بوده است.

شگفت از این همه دروغ که اگر راوی تکذیب نکرده بود، بسیاری از فرماندهان که بعضی به شهادت رسیده اند شاهد اصرار فراوان همه روحانیون تبلیغی برای رفتن به خط مقدم بوده اند بنده نیز عرض کردم اولین اعزامم با مرحوم حجه الاسلام و المسلمین سید حسین سعیدی به جبهه بود که خاطرات این عرصه‌ها محفوظ و قابل دسترسی است.

۵. امیدم به استفاده کنندگان بصیر و زیرک در فضای مجازی است که تحت تاثیر این دروغ‌ها علیه بنده کمترین و روحانیت غیور و حماسه ساز قرار نمی‌گیرند.

۶. یقین دارم این دروغ آخرین دروغ نسبت داده شده به من نیست آنچنان که اولین هم نبوده. هدف این القائات، سید احمد خاتمی نیست، هدف خط و جهتی است که خاتمی در آن است، می‌خواهند آن را تخریب کنند و به یاری خداوند در صراط مستقیم که صراط ولایت است، ثابت قدم و استوار بمانیم ان شاالله.

bato-adv
متولد 35
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۴۹ - ۱۳۹۹/۱۱/۱۸
این مقاله به چه دردی می خورد؟
رضا
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۳۶ - ۱۳۹۹/۱۱/۱۸
یادمه قبل از عملیات کربلای ۴ جبهه بودم دوره ۳ ماهه ما تموم شده بود و می خواستیم برگردیم توی مقر یه آخوندی اومد سخنرانی کرد که هر کی در این موقعیت بره مرتده چند روز بعد رفتم تبلیغات قرارگاه لشکر گفتم این آخونده همچین حرفی زده و ما میخوام بریم مسئول تبلیغات گفت غلط کرده اون خودش دیروز رفت .
بار دوم شلمچه بودم تا خط مقدم یک کیلومتر فاصله داشتیم اونجا نمیشد نماز رو به جماعت خوند توی دید دشمن بودیم یه روز آخوندی جوگیر شده بود اومده بود خط برامون از فضیلت نماز جماعت گفت و اینکه امام حسین در ظهر عاشورا نماز رو به جماعت خوند . نماز رو به جماعت می خوندیم که خمپاره ۱۲۰ در حدود صدمتری با صدای مهیبی به زمین خورد آخونده همونجا نماز رو شکست و بسرعت سوار پاترول شد و در رفت .بعد از اون دیگه طبق روال قبل نماز رو فرادا خوندیم . یادش اون زمان بخیر دیگه توی خط نمیشد ریاکار بود . اونایی هم که ریاکار بودن زود می فهمیدن که جبهه جایشون نیس
نام
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۳۲ - ۱۳۹۹/۱۱/۱۸
استاد پیچوندی. بالاخره رفته بودی جبهه یا اون عقب مقبا بودی؟ آقای سعیدی 30 سال پیش فوت شد
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۳