در ماههای اخیر اتفاق جدیدی افتاده است. ایران به میزان قابلتوجهی از محدودیتهای برجام در مورد میزان مجاز غنیسازی اورانیوم فراتر رفته و شروع به تولید هر چه سریعتر سانتریفیوژ کرده است؛ عملی که در توافق برجام ممنوع اعلام شده بود. این امر دلیل اصلی بدبینی بلینکن و هینز است. با این حال لازم به ذکر است که ایران زمانی برخلاف توافق عمل کرد که ترامپ از آن خارج شده بود و این دو مقام امریکایی نیز به خوبی از این موضوع آگاهی دارند.
دونالد ترامپ، رییسجمهور پیشین ایالات متحده سه سال پیش، از توافق هستهای ایران موسوم به برجام خارج شد؛ توافقی که باراک اوباما رییسجمهور اسبق این کشور و پنج رهبر دیگر جهان در سال ۲۰۱۵ امضا کرده بودند. اکنون با روی کار آمدن دولت بایدن انتظار میرود او هرچه سریعتر به برجام بازگردد، چراکه مدتهاست ادعا میکند چنین قصدی دارد. با این وجود آنتونی بلینکن و ایوریل هینز که اکنون به ترتیب در سمت وزیر امور خارجه و مدیر اداره اطلاعات ملی فعالیت میکنند در جلسه استماع مجلس سنا اذعان داشتند که چنین اتفاقی به این زودیها نخواهد افتاد.
اعتماد در ادامه به نقل از وبسایت اسلیت آورده است: آیا گفتههای آنان نشانهای از اختلاف درونی میان اعضای دولت جدید است یا نوعی موضعگیری دیپلماتیک یا موضوع جدید و بحثبرانگیزی در روابط غرب با ایران؟ و چشمانداز بازگشت به برجام چگونه است؟ هر چه نباشد برجام توافقی بود که تا قبل از خروج ترامپ، برنامه هستهای ایران را تا حد زیادی متوقف کرده بود.
در ماههای اخیر اتفاق جدیدی افتاده است. ایران به میزان قابلتوجهی از محدودیتهای برجام در مورد میزان مجاز غنیسازی اورانیوم فراتر رفته و شروع به تولید هر چه سریعتر سانتریفیوژ کرده است؛ عملی که در توافق برجام ممنوع اعلام شده بود. این امر دلیل اصلی بدبینی بلینکن و هینز است. با این حال لازم به ذکر است که ایران زمانی برخلاف توافق عمل کرد که ترامپ از آن خارج شده بود و این دو مقام امریکایی نیز به خوبی از این موضوع آگاهی دارند.
این توافق در اصل نوعی مبادله بود که در آن ایران برنامه هستهای خود را محدود میکرد و در ازای آن ایالات متحده تضمین میکرد تحریمهای اقتصادی اعمال شده پس از توسعه برنامه هستهای ایران را لغو خواهد کرد. وقتی ترامپ از برجام خارج شد دوباره تحریمها را علیه تهران به جریان انداخت. او همچنین «تحریمهای ثانویهای» ر ا علیه تمامی کشورهایی که به تجارت با ایران ادامه میدادند، از جمله کشورهای عضو این توافق، اعمال میکرد.
در بند ۳۶ این توافق ۱۵۹ صفحهای موسوم به «برجام» ذکر شده که اگر هر یک از امضاکنندگان توافق در انجام تعهدات خود کوتاهی کند دیگر اعضا میتوانند از انجام تعهدات خود دست بکشند. امریکا با اعمال مجدد تحریمها این توافق را نقض کرد، بنابراین ایران نیز غنیسازی اورانیوم و ساخت سانتریفیوژهای پیشرفته را از سر گرفت. از این رو مقامات ایران معتقدند که هنوز هم به برجام متعهد هستند. آنها میگویند اگر امریکا بار دیگر تحریمها را از سر راه بردارد، ایران نیز بار دیگر غنیسازی (در سطوح بالا) را متوقف کرده و ذخایر اورانیوم و سانتریفیوژهای (غیرمجاز) خود را از بین میبرد.
بلینکن، هینز و برخی دیگر شرایط را به شکل معکوس مطرح میکنند و میگویند اگر ایران غنیسازی اورانیوم و باقی موارد را متوقف کند، امریکا تحریمها را لغو خواهد کرد.
بنابراین در اینجا یک معما به وجود آمده است: اینکه کدام یک از طرفین باید اول اقدام کند؟ اکثر امریکاییها از جمله کسانی که میخواهند توافق هستهای دوباره به جریان بیفتد به مقامات ایران اعتماد ندارند. (این موضوع به سال ۱۹۷۹ بازمیگردد زمانی که دانشجویان پیرو خط امام لانه جاسوسی را تسخیر کردند). اکثر ایرانیان نیز به رهبران امریکایی اعتماد ندارند (این مورد نیز به سال ۱۹۵۳ برمیگردد زمانی که سازمان اطلاعات امریکا یعنی سیا به سرنگونی دولت منتخب مردم ایران کمک کرد).
همه مهرههای اصلی دولت بایدن عمیقا معتقدند توافق هستهای ایران دستاورد بزرگی بود که ارزش حفظ کردن دارد. بایدن شخصا، هر چند از دور، درگیر مذاکرات هستهای و راضی کردن عموم مردم به این توافق بود. بلینکن در آن زمان دستیار مشاور امنیت ملی اوباما بود. وندی شرمن که از سوی بایدن به عنوان معاون وزیر خارجه معرفی شده و نماینده ویژه او در امور ایران یعنی رابرت مالی اصلیترین مذاکرهکنندگان امریکا در برجام بودند. فیلیپ گوردون که مشاور امنیت ملی معاون بایدن، یعنی کامالا هریس است، در جریان مذاکرات هستهای و امضای توافق به عنوان هماهنگکننده کاخ سفید در امور خاورمیانه فعالیت میکرد. کالین کال، گزینه انتخابی دولت بایدن برای تصدی سمت معاون سیاستگذاری وزیر دفاع، در آن زمان مشاور امنیت ملی بایدن بود.
خلاصه اینکه در مورد این مساله هیچ اختلافنظر داخلی میان اعضای دولت وجود ندارد. با این حال، به دلیل عدم اعتماد و بنا بر ملاحظات سیاسی، این سوال که چه کسی باید پیشقدم شود مانع بزرگی محسوب میشود.
رابرت مالی پیشتر با مقامات انگلیس، فرانسه و آلمان درخصوص بهترین راه برای احیای توافق مذاکره کرده است و ظاهرا قرار است با مقامات کشورهای خاورمیانه نیز رایزنی کند (چند تن از منتقدان ضدایرانی اخیرا نامه سرگشادهای خطاب به بایدن نوشتند و از او خواستند مالی را برای این سمت انتخاب نکند، چراکه لحن او در مورد ایران نرم است و اشتیاق زیادی به امتیاز دادن دارد. بسیاری از همکاران مالی بیانیهای را در رد این اتهامات صادر کردند. در هر صورت این انتقادات بیمعنی است، چراکه نماینده رییسجمهور وظیفهاش مشخص است: او سیاستگذار نیست، بلکه تنها سیاستها را منتقل میکند).
منتقدان مدتهاست شکایت میکنند که برجام تنها برنامه هستهای ایران را محدود میکرد و کاری به موشکهای بالستیک این کشور یا حمایت آن از گروههای منطقهای نداشت. این نکته درست است، اما همانطور که اوباما و بسیاری از دستیارانش (که اکنون دستیاران بایدن هستند) در همان زمان اعلام کردند، هیچ راه عملی برای جمع کردن تمام این مسائل در یک توافق واحد وجود نداشت و در آن برهه زمانی، مقابله با اقدامات هستهای ایران بیش از همه اولویت داشته است، این مساله هنوز هم صادق است و حتی بیشتر از قبل اهمیت دارد، چراکه به لطف خروج ترامپ از برجام، ایران از همیشه به سلاح اتمی نزدیکتر شده است.
به علاوه وقتی اوباما تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای ایران را لغو کرد، تحریمهایی را که به منظور مجازات ایران در دیگر حوزهها - از جمله موشکهای بالستیک و حمایت از گروههای مقاومت- وضع شده بود، حفظ کرد. اگر توافق ادامه پیدا کند، میتوان بار دیگر همین کار را انجام داد.
میتوان تصور کرد که توافق هستهای با مقدمه یا ضمیمه جدیدی احیا شود و در آن گفته شود که امریکا و دیگر امضاکنندگان- انگلیس، فرانسه، روسیه، چین، آلمان و اتحادیه اروپا- به شرطی به توافق هستهای باز میگردند که مذاکرات جدید به دنبال آن آغاز شود و موضوعات گستردهتری از جمله موشکهای بالستیک و حمایت جمهوری اسلامی از محور مقاومت و (با هدف ایجاد توازن) گسترش روابط تجاری و دیپلماتیک با ایران را شامل شود.
اگر کار روی همه این شرط و شروط و مشخص کردن زمانبندی احیای توافق (اینکه چه کسی گام اول را بردارد) برای دیپلماتهای امریکایی بیش از حد سخت و دشوار است، شاید اتحادیه اروپا یا یکی دیگر از امضاکنندگان برجام بتواند رهبری را به دست بگیرد. شاید مالی این مسائل را در دیدارهای خود مطرح کند، شاید هم تاکنون این کار را کرده باشد.
نیت اعضای برجام هر چه که باشد، نمیتوانند این بازی را تا ابد ادامه دهند. ایران غنیسازی ۲۰ درصدی را شروع کرده است (البته برای ساخت بمب اتم باید اورانیوم را تا ۹۰ درصد غنی کرد، اما با رسیدن به سطح ۲۰ درصد، باقی مسیر نسبتا آسان است. توافق هستهای ایران را در سطح ۳ درصد محدود کرده بود). ایران نیز در ماه خرداد انتخابات ریاستجمهوری را در پیش دارد. خروج ترامپ از برجام و ادامه تحریمها باعث شده تندروترین گروههای ایرانی که هیچگاه حامی برجام نبودند، از نظر سیاسی قدرت بگیرند. منافع طرف غربی در صورتی تضمین میشود که برجام پیش از انتخابات احیا شود.
شاید بتوان به فرمولی برای حل و فصل این مساله دست یافت، اما تضمینی وجود ندارد که بتوان با آن مسائل را حل و فصل کرد. در اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی، امریکا و شوروی مشغول مذاکره بر سر پیمانی بودند که آزمایش سلاحهای اتمی را ممنوع میکرد.
مذاکرات بر سر اینکه هر یک از دو کشور در هر سال چند بار میتواند سایتهای آزمایش طرف مقابل را بازرسی کند، به بنبست رسید. شوروی میگفت بیش از سه بار نیاز نیست، اما امریکاییها روی عدد هفت تاکید داشتند. به نظر میرسید که دوطرف بتوانند روی عدد پنج به توافق برسند، اما اینطور نشد. هیچ یک از دو طرف کوتاه نیامدند. در پایان، مشخص شد که این بازرسیها اصلا اهمیتی هم ندارند، چراکه دانشمندان موفق شدند با لرزهسنج آزمایشهای زیرزمینی را رصد کنند. با این حال در مصالحه ممکن است گاهی دو طرف بر سر یک امر بدیهی به توافق نرسند.