چندسالی است «دختری به نام نل» با ترجمه حمیدرضا آتشبرآب از سوی انتشارات «علمی و فرهنگی» چاپ شده. تازگی هم چاپ دوم آن به بازار آمده. با این حال جالب است بدانید نام اصلی رمان، «دختری به نام نل» یا «نل» نیست بلکه «مغازه عتیقهفروشی» است.
«دختری به نام نل»؛ یادتان هست؟ یکی از محبوبترین مجموعههای کارتونی صداوسیما در دهه شصت بود. دختری که به همراه پدربزرگش راهی پارادیز (بهشت) میشود؛ هرچند اصلا نمیداند این پارادایز کجاست و معنای آن چیست. این مجموعه توسط شرکتی ژاپنی در ۲۶ قسمت و بر اساس رمانی از چارلز دیکنز ساخته شد. پخش آن طی سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۰ هم به طول انجامید. بعدها در دهه شصت هم از تلویزیون ایران پخش و تبدیل به یکی از پرطرفدارترین کارتونهای نسل آن زمان شد. هرچند بهشدت تراژیک بود و غمانگیز. با این حال این تنها مجموعه کارتونی نبود که بر اساس نوشتههای چارلز دیکنز میدیدیم؛ «اسکروچ»، «دیوید کاپرفیلد»، «آرزوهای بزرگ» و… تمام اینها بر اساس آثار نویسنده بزرگ انگلیسی، چارلز دیکنز ساخته شده بود.
برچسب روی قوطی!
به گزارش شهروند آنلاین، دیکنز در مقطعی از زندگی ناچار بود روزانه ۸ ساعت کار کند؛ کارگری محض. فقط باید برچسب روی کنسروها میزد. آن هم نابغهای که بعدها قرار بود یکی از بزرگترین نویسندگان جهان باشد. در اهمیت او همین بس که بعد از نوشتن رمان «الیور توئیست» کاری کرد مسئولان شهر به تقلا بیفتند و راه چارهای برای زاغهنشینان اطراف لندن پیدا کنند.
دو رمان از او نیز هست که در اکثر فهرستهای شاهکارهای جهان نامشان را میبینیم؛ «آرزوهای بزرگ» و «دیوید کاپرفیلد». جالب اینجاست فقط بر اساس رمان «دیوید کاپرفیلد» تاکنون بیش از ۱۳ اقتباس سینمایی و انیمیشن انجام شده است که مخاطبان ایرانی قطعا بعضی از آنها را از تلویزیون ایران دیدهاند. از «آرزوهای بزرگ» نیز قریب به ۳۰ برداشت سینمایی و کارتونی انجام شده که بعضی از اقتباسهای آنچه در قالب مجموعه کارتونی و چه در قالب فیلم سینمایی، پخش شده است.
اسکروچ
یکی از پرطرفدارترین انیمیشنهایی که بر اساس داستانهای این نویسنده بزرگ انجام شده و در ایران طرفداران بسیاری داشته. متولدین دهه ۵۰ و ۶۰ به قبل قطعا یادشان هست که کارتون «اسکروچ» همیشه قبل از سال نوی میلادی از تلویزیون ایران برای کودکان و نوجوانان پخش میشد.
«اسکروچ» در واقع کاراکتر اصلی داستان «سرود کریسمس» است که در ایران مترجمان فراوان داشته؛ از فرزانه طاهری و محسن سلیمانی گرفته تا مرحوم پرویز همتیّان بروجنی. اگر خواستید داستانهای چارلز دیکنز را کاملتر بخوانید، پیشنهاد ما مطالعه کتاب «داستانهای کریسمس» ترجمه زندهیاد پرویز همتیّان بروجنی است که از سوی انتشارات امیرکبیر چاپ شده.
دختری به نام نل
چندسالی است «دختری به نام نل» با ترجمه حمیدرضا آتشبرآب از سوی انتشارات «علمی و فرهنگی» چاپ شده. تازگی هم چاپ دوم آن به بازار آمده. با این حال جالب است بدانید نام اصلی رمان، «دختری به نام نل» یا «نل» نیست بلکه «مغازه عتیقهفروشی» است.
مترجم هم در مقدمه توضیح خود درباره این تغییر نام را آورده: «خواننده عزیزم، دیکنز را بیشتر با آرزوهای بزرک، خانه قانون زده، روزگار سخت، دیوید کاپرفیلد، آلیور توئیست و نیکلاس نیکلبیاش میشناسیم. نام «مغازه عتیقهفروشی»، اما شاید برای اندک خواننده ایرانی آشنا باشد، رمانی که در ۱۸۴۱ به صورت کتاب چاپ شد، اما از حدود یکسال قبلش خوانندگان نشریه ساعت آقای همفری را هر هفته چشمانتظار ادامه داستان نگه میداشت.
انتخاب عنوان «دختری به نام نل» از سوی مترجم به جای عنوان اصلی، علاوه بر تمهید زیبایی شناختی… ناشناختهبودن اثر برای خواننده است؛ عنوان اصلی خاطره یا حس پیشینی را در وجود او برنمیانگیزد و در نتیجه آوردنش را حتی ذیل عنوان جدید برای خواننده ایرانی ضروری نمیدانم.» این رمان دیکنز که نسبت به سایر آثار او در ایران کمتر شناخته شده، در غرب مورد توجه و انتقاد منتقدان بنامی، چون جرج اورول هم بوده است.
او در مقالهای درباره این رمان مینویسد: «آنچه در وجود دیکنز هست و نمیتوان تقلیدش کرد، آفرینندگی و نوآوری غریب اوست که در فصل فصل دختری به نام نل هم شاهد آن هستیم.»
لندن در قرن نوزدهم
رمان «دختری به نام نل» حجیم است؛ ۱۰۲۵ صفحه که با قیمت ۱۱۰ هزار تومان چاپ شده. البته کتاب تنها به رمان اختصاص ندارد بلکه مترجم ترجیح داده مقالهای به نام «سیر و سلوک دیکنز و نل» نوشته الیزابت ام. برنان را نیز در کنار رمان چاپ کند تا رویکرد انتقادی همراه با چاپ رمان، نظر علاقهمندان حرفهای را نیز جلب کند. این رمان تا پیش از آن به زبانهای آلمانی، اسپانیولی، ایتالیایی، پرتغالی، ترکی، دانمارکی، روسی، فرانسه، لهستانی، هلندی و یونانی نیز ترجمه شده است. روایت اثر متعلق به لندن اوایل قرن ۱۹ است.
آقای ترنت در مغازه عتیقهفروشی خود مشغول به کار بود. نوه او دختری به نام نل نیز به او در کارها کمک میکرد و با هم زندگی میکردند. مرد پولدار و طمعکاری به نام کیلپ که به قصد مالکشدن تمام مغازههای لندن از هر حُقه و کلکی استفاده میکرد، مبلغ زیادی را به ترنت قرض میدهد و بنا شده بود درصورت عدم پرداخت در مهلت مقرر، ترنت سند مغازه را به نام کیلپ امضا کند. ترنت تصمیم میگیرد همراه نوهاش از لندن فرار کند تا زمانی که بتواند بدهی خود را تسویه کند. نل پیشنهاد میکند نزد مادر گمشدهاش به «پارادایز» بروند.