سه کشور اروپایی احتمالا از کانالهای دیپلماتیک موجود با ایران استفاده خواهند کرد تا از تنشها میان آمریکا و ایران در منطقه و بهطور خاص در عراق، جایی که از ریسک واقعی برای بروز تنشهای گسترده برخوردار است، بکاهند چراکه هرگونه تنش پیش از مراسم تحلیف بایدن میتواند تمام راههای دیپلماتیک میان تهران و واشنگتن را مسدود کند.
هادی خسروشاهین_دنیای اقتصاد؛ موضع اصولی اروپا نسبت به برجام کاملا واضح و عیان است: برجام یک توافقنامه موفقیتآمیز و چندجانبه در زمینه منع گسترش سلاحهای هستهای در جهان و در خاورمیانه است و از قضا اروپا یکی از هادیان و بانیان این توافقنامه چندجانبه راهبردی و موفقیتآمیز بوده است (نگاه کنید به گزارش دپارتمان روابط خارجی پارلمان اروپا در ماه اکتبر).
همین موضع اصولی بود که اروپا را واداشت که از میسال ۲۰۱۸ و خروج ترامپ از برجام در حد بضاعت خود در حفظ و حراست از برنامه جامع اقدام مشترک بکوشد و حتی در سپتامبر و اکتبر مانع از اقدام آمریکا در فعال کردن اسنپبک شود. در این مقطع زمانی اتحادیه اروپا از یک رهیافت حداقلی پیروی میکرد؛ یعنی به هر وسیلهای متوسل میشد تا برجام را از مرگ و انقضای کامل نجات دهد.
اما دلیل این همه تلاش و تقلا چه بود؟ از نظر اروپا این توافق مقدمات یک خاورمیانه ایمنتر و باثباتتر را فراهم میکند و در عین حال زمینهساز گفتگوهای بیشتر با ایران درباره حقوق بشر، موضوعات منطقهای و برنامه موشکی میشود. همچنین این توافق بهعنوان یک دستاورد بزرگ و قابلتوجه در حیطه دیپلماسی چندجانبه میتواند فرصت را برای بهبودی مستمر در روابط تهران و اروپا فراهم کند.
حال با ورود بایدن به کاخ سفید و اولویت این دولت در زمینه بازگشت به برجام، این اتحادیه و سه قدرت بزرگ آن فرانسه، آلمان و بریتانیا میخواهند از رهیافت حداقلی به یک رهیافت حداکثری نیز شیفت کنند؛ یعنی به موازات تلاش برای بازگشت دو کشور ایران و آمریکا به تعهدات برجامی خود، موضوعات منطقهای و سایر مسائل را مورد بحث قرار دهند (نگاه کنید به اظهارنظر اخیر وزیر خارجه آلمان در زمینه برجام پلاس). از همین رو اروپا طی روزهای آینده نقشه راهی را برای خود ترسیم خواهد کرد تا در گام اول در مقام یک میانجیگر میان تهران و واشنگتن موجبات اعتمادسازی و درک متقابل میان این دو بازیگر را فراهم کند و هم زمینه را برای بازگشت ایران و دولت بایدن به برنامه جامع اقدام مشترک بهوجود آورد. با این مقدمات در روزها و هفتههای آتی باید در انتظار این تحولات بنشینیم:
۱- فرانسه، آلمان و انگلستان احتمالا بیانیه مشترکی را تنظیم و صادر خواهند کرد و در آن خواستار بازگشت بایدن پس از آغاز به کار دولتش به برجام خواهند شد؛ اما آیا آنها میخواهند بایدن در ۲۰ ژانویه بلافاصله به برجام بازگردد؟ پاسخ منفی است. اروپاییها از محذورات و محدودیتهای بایدن در حوزه داخلی و همین طور اعمال فشارهای شرکای منطقهای آمریکا بر این دولت برای لغو نکردن تحریمهای ایران به خوبی آگاهند. پس چاره کار چیست؟ آنها در این بیانیه از دولت بایدن خواهند خواست اعلامیهای را تحتعنوان قصد بازگشت به توافق هستهای با ایران صادر کند. این درخواست به این معنی است که اروپاییها خواهان اقدامات تدریجی و گام به گام برای متعهد ساختن دوجانبه ایران و آمریکا به برجام هستند تا در گام نهایی این توافق بهطور کامل عملیاتی شود.
۲- اتحادیه اروپا بهطور همزمان رایزنیها و لابیهای خود را با اعضای کنگره آمریکا برای جلبتوجه آنها در ضرورت بازگشت بایدن به توافقنامه آغاز میکند. البته این پروژه در صورت حفظ اکثریت سنا توسط جمهوریخواهان (سرنوشت سنا پس از انتخابات جورجیا در ۵ ژانویه مشخص میشود) بسیار دشوار خواهد بود.
۳- کشورهای اروپایی طرفهای برجام را قبل از ۲۰ ژانویه در کمیسیون مشترک برجام گردهم جمع میکنند تا اعضای قبلی را تشویق کنند که طی بیانیهای خواستار بازگشت آمریکا به برجام و تایید مجدد قطعنامه ۲۲۳۱ توسط این کشور شوند. در این بیانیه احتمالا از آمریکا تقاضا میشود در اسرع وقت معافیتها برای همکاری هستهای غیرنظامی بار دیگر صادر شود تا فعالیتهای هستهای ایران نظیر مدرنسازی رآکتور آب سنگین اراک ادامه پیدا کند.
۴- تا ۲۰ ژانویه، سه کشور اروپایی و همچنین اتحادیه اروپا نشستهایی را با مقامات ارشد سیاسی ایران برگزار میکنند تا مسیر مشخصی را برای بازگرداندن فعالیتهای هستهای به سطح سال ۲۰۱۵ ترسیم کنند. اروپاییها به مقامات ایران این نکته را تاکید خواهند کرد که چنین اقداماتی از مولفههای ضروری برای احیای کامل برجام خواهد بود. این مسیر شامل مراحل فنی جهت بازگشت به برنامه هستهای، ترسیم واقعبینانه از امکانات بایدن برای کاهش تحریمها در بازه زمانی کوتاهمدت و میانمدت و همچنین ارائه ابزارهای اروپایی برای حمایت از اقتصاد ایران است.
۵- سه کشور اروپایی احتمالا از کانالهای دیپلماتیک موجود با ایران استفاده خواهند کرد تا از تنشها میان آمریکا و ایران در منطقه و بهطور خاص در عراق، جایی که از ریسک واقعی برای بروز تنشهای گسترده برخوردار است، بکاهند چراکه هرگونه تنش پیش از مراسم تحلیف بایدن میتواند تمام راههای دیپلماتیک میان تهران و واشنگتن را مسدود کند.
۶- دولتهای اروپایی در عین حال وارد پروسه رایزنی فشرده با اسرائیل، عربستان، امارات و سایر بازیگران منطقهای با هدف جلوگیری از تشدید تنشها با تهران میشوند. اروپا احتمالا در این مذاکرات به طرفهای منطقهای و برای جلب اعتماد و اطمینان آنها وعدههایی برای گسترده شدن مذاکرات با تهران و پیشبرد گفتگوهای امنیت منطقهای براساس سازوکارهای بینالمللی همچون دخالت دبیرکل سازمان ملل متحد خواهد داد. در همین راستا تلاشهای اروپا برای ایجاد ثبات فراگیر در عراق و یمن در این بازه زمانی دوچندان خواهد شد؛ بنابراین اتحادیه اروپا و بهخصوص سه کشور بریتانیا، فرانسه و آلمان در این مقطع زمانی اقدامات سریعی برای احیای برجام، مهار برنامه هستهای در حال گسترش ایران و زمینهسازی برای تعامل فعالانه دولت بایدن با تهران جهت معکوسسازی روند پرتنش کنونی انجام خواهند داد (رویکرد حداقلی اروپا).
اما اروپاییها با در نظر گرفتن برخی واقعیتهای منطقه ازجمله مخالفت اسرائیل و برخی دولتهای اروپایی در گام بعدی رویکرد حداکثری خود را دنبال میکنند که مبتنیبر اعمال فشار بر تهران برای انجام گفتگوهای بیشتر در حوزههای منطقهای، موشکی و حقوق بشر است. گزارش دپارتمان روابط خارجی پارلمان اروپا این مرحله را تحتعنوان گفتگوهای مداوم انتقادی اروپا با تهران میخواند. البته امری که میتواند بهدلیل اولویتهای امنیت ملی و دفاعی ایران این گفتگوها را از حالت انتقادی به حالت تنشآمیز و بحرانی تبدیل کند. حال پرسش مهم این است که ایران در صورت بازگشت به برجام چگونه میتواند در برابر این فشارهای فزاینده و دوجانبه ازسوی اروپا و آمریکا ابتکار عمل به خرج دهد؟ آیا تکیه به روسیه و چین در این حیطه راهگشاست؟ پاسخ به این سوال به نوع تعاملات این کشورها با یکدیگر در دوره بایدن و همین طور اولویتهای امنیت ملی و سیاست خارجی روسیه و چین و همچنین مختصات سیاست خارجی ایران بستگی دارد. پیشبینی میشود روابط دولت جدید آمریکا با روسیه و چین نسبت به دوره ترامپ تفاوت چشمگیری نکند و حتی تنشآمیزتر شود.
اما تنش بیشتر لزوما این دو کشور را به سوی مواجهه این دو بازیگر در جبهه شرق با غرب بر سر ایران نمیکشاند؛ چراکه روابط منطقهای هر دو دولت از متغیرهای دیگری نیز متاثر میشوند. بهطور مثال روسیه روابط ویژهای با اسرائیل دارد و در عین حال از روابط بدهبستانمحور با برخی دول منطقه جنوبی خلیج فارس برخوردار است.
چین نیز تقریبا مشابه همین دغدغهها را دارد و عمده نیازهای انرژی خود را از دولتهای عربستان و امارات تامین میکند؛ بنابراین مسکو و پکن تقابل با اروپا و آمریکا بر سر ایران را به گونهای مدیریت خواهند کرد که منافع عمده آنها در روابط با سایر بازیگران منطقهای دچار چالش نشود. ضمن اینکه این دو کشور بهرغم تنشها با آمریکای بایدن از هر طرحی برای تعمیق ثبات و برقراری توازن نظامی و امنیتی در منطقه استقبال خواهند کرد؛ چراکه ریسک حضور اقتصادی و سیاسی در خاورمیانه را کاهش میدهد و میتواند عایدات اقتصادی بیشتری را نصیب این دو بازیگر جهانی کند. با این ملاحظات ایران بهتر است برای بالانس کردن فشارهای آمریکا و اروپا برای مذاکرات فراتر از حوزه هستهای در استراتژی کلان سیاست خارجی خود اصلاحاتی را به عمل آورد و از سیاست موازنه منفی متناسب با دوران جنگ سرد و نظام دوقطبی منعطف به سمت یک سیاست خارجی موازنه مثبت و ایجاد تنوع در سبد سیاست خارجی خود حرکت کند و این اتفاق رخ نخواهد داد مگر اینکه ما از هماکنون تنشزدایی و تعمیق روابط با غرب و شرق را بهصورت همزمان به پیش ببریم. در این صورت امکان پاسداری از خطوط قرمز امنیت ملی و سیاست خارجیمان فراهم میشود.