علی اعطا- سخنگوی شورای شهر تهران در شرق نوشت:
«انتقال پایتخت» یکی از موضوعهایی است که گاهوبیگاه مورد توجه محافل مختلف قرار میگیرد. در روزهای گذشته نیز مکاتبهای با رئیسجمهوری مبنیبر انتقال پایتخت سیاسی و اداری دوباره این بحث قدیمی را بر سر زبانها انداخت و واکنشهایی را درپی داشت.
۱. واقعیت این است که ۱۰۵ سال است سودای انتقال پایتخت به دلایل و انگیزههای مختلف مطرح میشود؛ موضوعی که چندی ذهنها را معطوف خود میکند، مدتی درباره آن بحث میشود، عدهای از در موافقت و مخالفت برمیآیند و عاقبت هم به حاشیه رانده میشود و مسکوت میماند. در تاریخ ۲۳۴ ساله پایتختی تهران، اولینبار در تاریخ ۲۳ آبان ۱۲۹۴ بود که در جلسه فوقالعاده و محرمانه مجلس در تهران پیغام احمدشاه، خطاب به مجلس مبنیبر انتقال موقت پایتخت به اصفهان قرائت شد. اندیشه انتقال پایتخت را نخستینبار یکی از روزنامههای استانبول به نام «خاور» در مقالهای تحت عنوان «مستوفیالممالک بخواند» مطرح کرد.
گردانندگان این نشریه دموکراتهای متمایل به آلمان بودند. مستوفیالممالک، صدراعظم احمدشاه، بهدلیل وخامت اوضاع و تهدید تهران ازسوی قوای روس و به توصیه وزیر مختار آلمان به فکر انتقال پایتخت از تهران به اصفهان افتاد که عملی نشد. پس از آن و بهطورویژه در دهه ۴۰ طرحهایی با محوریت تمرکززدایی از تهران به تصویب رسید، اما پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۳۶۴ و همزمان با دویستمین سالگرد پایتختی تهران موضوع انتقال پایتخت مطرح شد.
در سال ۱۳۶۸ گزینههایی برای محل جدید پایتخت مورد بررسی قرار گرفت، اما چنین جمعبندی شد که ساماندهی تهران بر انتقال پایتخت ارجحیت دارد. در سال ۱۳۷۹ مطالعاتی جامع با عنوان «امکانسنجی انتقال مرکز سیاسی از تهران» انجام شد که در همان مراحل اولیه متوقف باقی ماند و در اواخر سال ۱۳۹۱ طرح انتقال پایتخت با امضای ۱۵۱ نماینده ارائه شد و سرانجام، قانون «امکانسنجی انتقال مرکز سیاسی و اداری کشور و ساماندهی و تمرکززدایی از تهران» در آخرین روزهای اردیبهشت جهت اجرا ابلاغ شد. طبق قانون مذکور، شورای ساماندهی مرکز سیاسی و اداری کشور و تمرکززدایی از تهران تشکیل شد. همچنین طبق ماده ۴ قانون مذکور مقرر شد دبیرخانه شورای عالی شهرسازی و معماری ایران و سازمان برنامهوبودجه مطالعات مرتبط با مصوبه مذکور را جمعبندی و امکانسنجی انتقال مرکز سیاسی و اداری را بررسی کند.
۲. پایتختها به عنوان محل تجلی کارکردهای نظامهای اجتماعی اهمیتی بسزا دارند و موضوع تغییر پایتخت، انتقال و مکانیابی برای محل جدید، فارغ از هزینههای مستقیم و غیرمستقیم آن در حوزهها و زیر سیستمهای مختلف، موضوعی مورد مناقشه است که از یکسو باید امکانپذیری و پیامدهای ناشی از آن بررسی شود و از سوی دیگر، بهینهبودن این تصمیم درمقایسهبا سایر گزینههای جایگزین اثبات شود. عموما بحث انتقال پایتخت در هر مقطعی که مطرح شده، فاقد مطالعات و پشتوانه کارشناسی لازم بوده است؛ ضمن آنکه چارچوب هم برای اجرای آن تدوین نشده است. این حقیقتی غیرقابل کتمان است که شهر تهران با چالشهای عمده و بزرگ تراکم بیشازحد، آلودگی شدید هوا و ترافیک سنگین، مشکل تأمین آب و زلزلهخیزبودن مواجه است.
البته که یکی از راهکارهای حل مشکلات این ابرشهر انتقال پایتخت بوده است، اما بدون شک تنها راهحل نیست. انتقال پایتخت منابع مالی بسیاری را میطلبد بدون آنکه بتوان از نتایج مثبت آن چشمانداز دقیق و روشنی داشت. طبق آخرین برآوردها انتقال پایتخت صدها میلیارد تومان هزینه درپی خواهد داشت؛ این در حالی است که اگر یکدهم اعتبار انتقال پایتخت خرج تهران شود، مشکلات این ابرشهر حل خواهد شد.
موافقان انتقال پایتخت قرارگیری تهران را روی گسل و خطر وقوع زلزله بهعنوان یکی از ضرورتهای مهم انتقال پایتخت مطرح میکنند. این در حالی است که با توجه به قرارگیری ایران روی یکی از دو خط کمربند زلزله جهان؛ قریب به ۹۰ درصد از خاک کشور روی نوار زلزله قرار گرفته است، تنها نقطه امن کشور محدودههای مجاور کویر لوت است. از سوی دیگر راهکار صحیح برونرفت و پیشگیری از خطرات زمینلرزه در پایتخت، افزایش تابآوری کلانشهر تهران ازطریق نظارت جدی بر استحکامبخشی و مقاومسازی ساختمانهای ناایمن، ضرورت اجرای ضوابط و مقررات آییننامه ۲۸۰۰ در فرایند ساختوساز و... است.
نتایج مطالعه درباره «امکانسنجی انتقال پایتخت» که سال ۹۶ ازسوی یک تیم تحقیقاتی در شورای ساماندهی و تمرکززدایی از تهران به پایان رسید، نشان میدهد طرح انتقال پایتخت به پنج دلیل عمده -که مهمترین آن «قابلتضمیننبودن حل مشکلات تهران» است- به صلاح و امکانپذیر نیست: یکم، مشکلات کلانشهر تهران از جنسی نیست که با انتقال پایتخت حل شود.
دوم آنکه طرح انتقال پایتخت حداقل یک پروسه زمانی ۱۰ ساله است. ازاینرو در این بازه زمانی احتمال بروز کمبود منابع، توقف طرح در مسیر اجرا، شکلگیری نارضایتی عمومی و تصمیم متفاوت دولت به واسطه جابهجایی دولت طی سالهای آتی وجود دارد. دلیل سوم که مانع انتخاب گزینه انتقال پایتخت در این مطالعه شده، آن است که درحالحاضر مکان شهری مناسب برای پذیرش پایتخت اداری- سیاسی بهلحاظ زیرساخت، منابع آب شرب کافی و بناهای ساختمانی مناسب وجود ندارد. دلیل چهارم آنکه تضمینی برای دچارنشدن پایتخت جدید به مشکلات پایتخت قدیم نیز وجود ندارد و نهایتا دلیل پنجم آنکه با انتقال مرکزاداری- سیاسی عملا پایتخت چندتکه میشود که این وضعیت نه به صلاح پایتخت جدید و نه شهر تهران است.
از سوی دیگر واقعیت آن است که در وضعیت کنونی، کلانشهرهای دیگر از قبیل شیراز، اصفهان، مشهد، تبریز و... در موقعیتی نیستند تا نقش پایتختهای رده دوم را برای کشور بازی کنند و خود آنها عملا در وضعی مشابه تهران از نظر مشکلات قرار دارند. چنانچه راهکار مناسب برای حل معضلات شهر تهران در قالب عدم انتقال پایتخت مدنظر باشد، باید با اتخاذ تصمیمهای عملی که پشتوانه بررسیهای کارشناسانه دارند، برای نوسازی و بهبود مدیریت شهر تهران و کاهش مشکلات بیرویه آن استفاده کرد. برای حل چنین چالشهایی ارتقای جایگاه مدیریت شهری با توجه به ابعاد تمرکززدایی، جلب مشارکت عمومی برای مدیریت شهری، بهبود و توسعه ساختار سازمانی و مدیریت منابع انسانی و بهبود اوضاع مالی و اقتصادی از طریق ایجاد درآمدهای پایدار باید در دستور کار قرار گیرد.
با توجه به اینکه یکی از مهمترین کارکردهای پایتخت ملی تبلور وحدت ملی و انسجام ملی است، تهران به دلیل حضور گروههای اجتماعی مختلف از سراسر کشور در ترکیب جمعیتی این شهر و براثر مهاجرت و حرکت ساکنان شهرها و روستاهای مختلف به سوی آن در طول یک قرن اخیر، به شهر ملی ایران تبدیل شده است. این امر عامل ایجاد وحدت و تجانس فرهنگی در کشور شده است. تهران اکنون به خانه دوم همه اقوام ایرانی تبدیل شده است. ۳. براساس شواهد و تجارب، انتقال پایتخت سیاسی در کشورهای دیگر تجربه موفقی نبوده است. در سطح جهانی ایدههای مرتبط با جابهجایی پایتختها بیشازحد بلندپروازانه و بدون درنظرگرفتن اختلاف میان منابع مالی و سازمانی لازم و موجود کشور برای تحقق آنها شکل گرفته و به همین دلیل با شکست مواجه شده است.
مالزی یکی از کشورهایی است که انتقال پایتخت سیاسی در آن شکست خورد. با اینکه پایتخت سیاسی این کشور از کوالالامپور به بوتراجایا انتقال پیدا کرد، اما همچنان مشکلات پایتخت اول باقی مانده است. تجربیات انتقال پایتخت در سایر کشورها نشان میدهد ساخت پایتخت جدید تأثیر قابل ملاحظهای بر زندگی و حیات پایتخت قدیم نگذاشته و صرفا آهنگ رشد را تا حدودی کاهش داده است. در کشورهای صنعتی پیشرفته نمونههای معدودی از این جابهجاییهای آگاهانه وجود دارد. انتخاب «بن» به عنوان پایتخت آلمان فدرال و به عنوان بازتاب تجزیه کشور در سال پیش از آن از این نمونههاست.
دولت آلمان پس از ادغام آلمان شرقی و آلمان غربی، با وجود اقتصاد قدرتمند و برنامهریزیهای دقیق، هنوز درگیر جابهجایی پایتخت از بن به برلین است و این در حالی است که برلین باوجود همه جذابیتهای شهری و تاریخی، هنوز نتوانسته در جذب سرمایههای داخلی مطابق پیشبینیها عمل کند و به همین دلیل همچنان بن به عنوان مغز متفکر سیاسی آلمان عمل میکند. تلاش جدی ژاپن در سه بازه زمانی از سال ۱۹۶۰ برای جابهجایی مقر دولتی از توکیو نمونه دیگری است. در انگلستان هم ایده پایتختهای جایگزین لندن به تناوب مطرح میشود، اما هیچگاه عکسالعملهای رسمی و جدیای را درپی نداشته است. در کشورهای در حال توسعه پاکستان نمونه خوبی از تجربه شکستخورده انتقال پایتخت است. جمعیت شهر کراچی در پاکستان باوجود انتقال پایتخت به اسلامآباد از ۲۳ میلیون نفر جمعیت کاهش نیافت.
همچنین در زمان انتقال پایتخت از استانبول ترکیه، این شهر جمعیت چهار میلیون نفری داشت که در سالهای بعد به ۱۱ میلیون نفر افزایش یافت. این مثال مؤید این نکته است که انتقال پایتخت لزوما منجر به کاهش تراکم جمعیتی در پایتخت نمیشود و با توجه به اینکه نظام برنامهریزی و تصمیمگیری در ایران متمرکز و وابسته به مرکز است، انتقال پایتخت منجر به سرایت مسائل و مشکلات پایتخت قدیم به پایتخت جدید میشود.