سیدمحمود علیزادهطباطبایی وکیل دادگستری در روزنامه شرق نوشت: تاریخ منازعات ایران و عراق و زمینه اختلافهای سرزمینی ایران و عراق به دوران صفویه و انعقاد عهدنامه قصرشیرین در سال ۱۶۳۹ میلادی برمیگردد. تا قبل از این تاریخ، عراق کنونی بخشی از قلمرو ایران بود و با انعقاد عهدنامه قصرشیرین، عراق از ایران جدا و ضمیمه امپراتوری عثمانی شد.
با کودتای عبدالکریم قاسم در سال ۱۳۳۷ هجری شمسی در عراق و تغییر رژیم سلطنتی به جمهوری، روابط ایران و عراق رو به تیرگی گذاشت و با رویکارآمدن حزب بعث در سال ۱۳۴۸، رابطه سیاسی دو کشور قطع شد. حزب بعث با اندیشه ناسیونالیسم عربی و وابستگی به شوروی و تفکر ضدایرانی و ضدشیعی، پاکسازی ایرانیها را از عراق شروع و هر کس را ریشه ایرانی داشت از عراق اخراج کرد و در دوران حکومت پهلوی، یکی از تهدیدهای ایران، حکومت عراق بود.
در ۲۱ بهمن ۱۳۵۲ در تیر مرزی ۳۴۳، مجاور شهر مهران، درگیری گسترده مرزی موجب تلفات سنگینی به مرزداران ایران شد و اختلافهای مرزی منطقه میمک که برابر قرارداد ۱۹۱۳ به عثمانی واگذار شده بود، از موجبات اختلافات مرزی ایران و عراق بود که هر دو کشور به سازمان ملل متحد شکایت بردند.
ارتش ایران در آمادهباش کامل بود و تهدیدهای طرفین به صورت گسترده مطرح بود. برتری ارتش ایران بر ارتش عراق انکارناپذیر بود و ارتش ایران طرحهایی عملیاتی در سه نیرو برای مقابله با عراق تهیه کرده بود که در هر سه نیرو، طرحها آفندی بود. طرح ابومسلم با اهداف نظامی معین در نیروی زمینی به تصویب رسیده بود. هدف طرح ابومسلم ۱، بغداد بود و هدف ابومسلم ۲، مناطق نفتخیز جنوب عراق و ابومسلم ۳ مناطق نفتخیز کرکوک بود.
این طرحها دارای پیوست اطلاعات، لجستیک، نیروی انسانی، مخابرات، مهندسی و پشتیبانی هوایی بود. طرح نیروی هوایی ارتش با هدف انهدام پشت جبهه ارتش عراق به نام طرح البرز و طرح نیروی دریایی طرح ذوالفقار بود. ارتش ایران آمادگی کامل برای اجرای طرحهای نظامی علیه عراق داشت و درگیریهای مرزی بین ایران و عراق به صورت مستمر وجود داشت تا با وساطت شورای امنیت سازمان ملل از ۱۶ اسفند ۱۳۵۲ آتشبس بین ایران و عراق برقرار شد.
در این سالها، ایران از بارزانیها حمایت میکرد و از این راه حکومت بعثی عراق را تحت فشار قرار میداد و عراق هم از مخالفان حکومت ایران حمایت میکرد و حتی امکانات رادیویی در اختیار گروههای طرفدار امام خمینی (ره) قرار داده بود. این امر موجب شد در حاشیه اجلاس سران اوپک در کشور الجزایر در اسفند ۱۳۵۳ با میانجیگری رئیسجمهور الجزایر، موافقتنامهای بین شاه و صدامحسین، معاون رئیسجمهوری عراق، به امضا رسید و بیانیهای در چهار ماده انتشار یافت که مبنای عهدنامه ۱۹۷۵ قرار گرفت. این چهار ماده عبارت بودند از:
۱. مرزهای خشکی دو کشور بر مبنای صورتجلسات مذاکرات ۱۹۱۲ تهران و پروتکل ۱۹۱۳ استانبول تعیین شود.
۲. مرزهای آبی دو کشور بر مبنای خط تالوگ، یعنی خطالقعر رودخانهها تعیین شود.
۳. روابط دو کشور بر مبنای حسن همجواری و عدم دخالت در امور یکدیگر و عدم حمایت از مخالفان هم و جلوگیری از تردد غیرقانونی در مرزها برقرار شود.
۴. سه بند فوق اجزای یک راهحل کلی بوده و از هم تفکیکناپذیرند.
در حقیقت هدف اصلی رژیم بعثی عراق از انعقاد معاهده الجزایر، مهارکردن قدرت کردها و اعمال حاکمیت بر مناطق کردنشین و فرار ۱۷۰ هزار نفر از کردهای بارزانی به ایران بود و رادیو انقلاب ایران هم در عراق تعطیل شد. در دوران حاکمیت حزب بعث در عراق، این کشور جزء بلوکبندی ابرقدرت شرق، یعنی اتحاد جماهیر شوروی بود. کشور اتحاد جماهیر شوروی در ششم دی ۱۳۵۸ کشور افغانستان را به اشغال خود درآورد و روسها که از سالهای دور دنبال دستیابی به آبهای گرم خلیجفارس بودند، به اهداف خود نزدیکتر میشدند و فرار میلیونها آواره افغان به ایران و حمایت ایران از مجاهدین افغانی و مخالفت با اشغال افغانستان، موجب تقویت همکاری شوروی با دولت عراق از دیگر موجباتی بود که صدام را برای حمله به ایران تشویق میکرد.
علاوه بر این، شورای انقلاب در ۱۸ آبان ۱۳۵۸ مواد ۵ و ۶ قرارداد دوستی شوروی و ایران را که در سال ۱۹۲۱ منعقد شده بود، لغو کرد. سیستم سلاح ارتش عراق روسی بود و سیستم سلاح ارتش ایران، آمریکایی و برتری قدرت نظامی ایران در سال ۱۳۵۴ منجر به انعقاد قرارداد ۱۹۷۵ شد که در واقع این قرارداد تحمیلی بود از طرف رژیم شاه به رژیم بعث عراق. از زمان انعقاد قرارداد ۱۹۷۵ تا پیروزی انقلاب اسلامی، کمتر از چهار سال طول کشید.
در این سالها، ارتش ایران مجهزتر شده بود و جنگندههای اف۱۴ که پیشرفتهترین هواپیماهای آفندی زمان خود بود، در نیروی هوایی ارتش عملیاتی شده بود. عراق نیز که در سال ۱۹۷۵ به دلیل قدرت ارتش ایران تسلیم قرارداد الجزایر شده بود، با تقویت ارتش خود در این چهار سال، نباید هوس دستوپنجه نرمکردن با چنین ارتش مقتدری را در سر میپروراند، ولی چه اتفاقی افتاد که ارتش ایران نتوانست طرحهای عملیاتی آفندی خود را در سال ۱۳۵۹ به نحو مطلوب انجام دهد؟ و چه دستهایی در کار بود که زمینه را برای تجاوز عراق فراهم آورد؟
در تمام انقلابهای جهان، ارتش در مقابل مردم قرار میگیرد، ولی در انقلاب اسلامی به دلیل درایت امام خمینی (ره) چنین اتفاقی رخ نداد. شهید دکتر مصطفی چمران در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی در ۲۴ تیر ۱۳۵۹ در مقابل کسانی که دنبال تضعیف ارتش بودند، اظهار کرد: «یکی از دلایل پیروزی ما این بود که در دوران انقلاب، ارتش با ملت نجنگید و به ملت پیوست. ملت ما احتیاج به ارتش دارد، با نیروی پاسداران و کمیتهها نمیتوانید در مقابل قدرتهای جهانی بزرگ و سازماندهیشده دشمن مقابله کنید. کوبیدن ارتش بهطورکلی عمل صحیحی نیست. دشمن ما با تمام قدرت خویش میکوشد ارتش را تضعیف و حتی نابود کند.
رهبری حکیمانه امام خمینی (ره) در دوران قبل و بعد از انقلاب، عامل اصلی حفظ ارتش بود». بااینحال، دستهای پنهان اتحاد جماهیر شوروی آن روزها تلاش در انهدام ارتش داشت؛ شوروی که با حمایت نیروهای نفوذی خود در افغانستان توانسته بود کودتای کمونیستی انجام دهد و زمینه را برای ورود مستقیم نیروهای خود به افغانستان فراهم آورد، با شروع حرکت انقلابی مردم ایران در سال ۱۳۵۶، عوامل وابسته به خود را که در نیروهای انقلابی نفوذ کرده بودند، فعال کرد و تلاش سرسپردگان روسیه در ایجاد تنش بین ارتش و مردم به صورت سازمانیافته با طرح مبارزه مسلحانه علیه ارتش شروع شد. اما امام خمینی (ره) با درایت خود جلوی شعارها علیه ارتش را گرفت و بعد از پیروزی انقلاب نیز شعار عدم ضرورت وجود ارتش با این بهانه که ارتش طاغوتی است، با عکسالعمل امام خمینی (ره) مواجه شد.
امام در سخنرانی خود در ۱۳۶۰/۳/۲۴ صراحتا فرمودند: «اول حرف آنهایی که تابع سیاست خارجیها هستند، این بود که این ارتش طاغوتی است، این ارتش طاغوتی باید از بین برود... ما از روز اول این مطلب را محکوم کردیم و گفتیم ارتش باید باشد. آنها میخواستند این قدرت را از ایران بگیرند و ارتش را نابود کنند...». ارتشی که یک سال ناخواسته در حکومتنظامی در مقابل مردم قرار گرفته بود، نجیبانه از مقابله مسلحانه با مردم خودداری کرد.
دستهای مرموز جریان چپ که از شعار انحلال ارتش طرفی نبسته بود، به دنبال پاکسازی گسترده نیروهای آموزشدیده و باتجربه ارتش از درجه سرهنگ به بالا رفت. با یک دستور مرحوم خلخالی، بیش از ۱۶۸ نفر از امرای نیروی هوایی از کار برکنار شدند. مرحله بعد پاکسازی نیروهایی بود که در حکومتنظامی دخالت داشتند؛ تاجاییکه شهید دلاور ارتش مرحوم تیمسار سرلشکر، ولی الله فلاحی، فرمانده نیروی زمینی ارتش میگفت: «این آقای خلخالی حکم جلب من توی جیبش هست و هر موقع مرا میبیند، گوشزد میکند».
ارتش ایران به دلیل برخوردهای مغرضانه و حسابشده دچار بحران هویت و موجودیت شد. بعد از پاکسازی ارتش از طرف نیروهای چپ، اداره امور داخلی ارتش را مختل کردند و انضباط و سلسلهمراتب را که ستون فقرات ارتش بود، در هم شکستند و در تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۵۸ خدمت سربازی از دو سال به یک سال کاهش یافت و عملا یگانهای ارتش از نیروهای عملیاتی و مدیریتی خالی شدند. اختلافنظرها منجر به استعفای سرلشکر قرنی، رئیس ستاد ارتش شد و این برنامهها که به نظر میرسد سازمانیافته انجام میگرفت، نفوذ را تا جایی پیش بردند که یکی از اعضای کادر مرکزی سازمان منافقین به نام سعادتی، درحالیکه اسناد به کلی سرّی ارتش را برای سفارت شوروی میبرد، دستگیر شد.
حرکت بعدی سازماندهی کودتا بود که با بررسی اقدامات کودتاچیان کاملا روشن میشود که هدف کودتا، سرنگونی نظام نبوده و صرفا برای ایجاد سوءظن به ارتش این کودتا از سوی عوامل چپ سازماندهی، هدایت، افشا و خنثی شد.
ارتشی که چند سال قبل از چنان توانمندی برخوردار بود که دولت بعث عراق ملتمسانه قرارداد ۱۹۷۵ را پذیرفت، امروز یعنی در سال ۱۳۵۹ علیرغم اینکه از نظر تجهیزات قویتر شده بود، ولی با برنامهریزی مستقیم نیروهای چپ آنچنان زمینگیر شد که صدام تصور میکرد میتواند در عرض چند هفته خوزستان را تصرف کند.
صدام با پشتوانه اتحاد جماهیر شوروی مقدمات حمله به ایران را فراهم میکرد و بر اساس اظهارات آقای امیرانتظام در شهریور ۱۳۵۸، جان استمپل، مسئول سیاسی سفارت آمریکا در تهران، همراه با جورج کیو از واشنگتن به سوئد رفتند و با سفیر جمهوری اسلامی ایران در شهر استکهلم دیدار کردند. آنها ضمن ارائه اسلایدهایی از جابهجایی ارتش عراق در اطراف مرز ایران اظهار کردند عراق خیال حمله به ایران را دارد و این دو نفر با پرواز به ایران، اسلایدهای جابهجایی ارتش عراق را به آقایان بازرگان و دکتر یزدی نشان دادند.
همچنین رئیس سازمان سیا در ملاقاتی با آقای دکتر یزدی اعلام کرد عراق قصد حمله به ایران را دارد و شورویها در منطقه ارس آرایش نظامی گرفتهاند. روسها ۸۵ درصد تسلیحات عراق در جنگ با ایران را تأمین کردند و اهداف اتحاد جماهیر شوروی در حمایت از عراق در جنگ با ایران عبارت بود از:
۱. کسب درآمد از فروش اسلحه.
۲. در صورت پیروزی عراق بر ایران، ایران به کشورهای بلوک شرق میپیوندد.
۳. جلوی قدرتگرفتن یک گروه مذهبی که میتواند در مسلمانان شوروی حساسیت ایجاد کند، گرفته میشود.
۴. گروههای مبارز افغانستان که در حال مبارزه با روسها بودند، تضعیف میشوند.
۵. تسلیحات مدرن شوروی در بازار رقابت با تسلیحات غربی به نمایش درمیآید.
فقط در سالهای ۶۱ تا ۶۵ نزدیک به ۳۱ میلیارد دلار اسلحه روسی به عراق فروخته میشود؛ بهنحویکه در شب بازپسگیری فاو، عراق پنج هزار دستگاه تانک، چهارهزارو ۵۰۰ دستگاه وسایل نقلیه جنگی، پنجهزارو ۵۰۰ عراده توپ، ۲۲۰ فروند بالگرد، ۷۲۰ فروند جنگنده و هزاران عدد موشک اسکاد با بردهای مختلف از شوروی تحویل گرفته بود.
در نوامبر ۱۹۸۲ – ۱۳۶۱ بیش از هزارو ۲۰۰ دانشمند شوروی بهعنوان مشاور نظامی در عراق حضور داشتند. آمریکا، عراق را متحد شوروی و یک دشمن بالقوه قلمداد میکرد و برای مقابله با کمونیسم به دنبال تقویت اسلامگرایی در منطقه بهخصوص افغانستان بود؛ اما با وجود تمام توطئههای اتحاد جماهیر شوروی در تضعیف ارتش ایران و تقویت ارتش عراق، در اولین روزهای جنگ، همین ارتش ازهمپاشیده در مقابل ارتش عراق مقاومت کرد و پنج لشکر زرهی و مکانیزه عراق در مقابل لشکر ۹۲ زرهی اهواز با ۵۰ درصد استعداد فیزیکی مجبور به توقف شد.
یادمان باشد در روزهای اولیه حمله عراق، سپاه پاسداران، بسیج و نیروهای مردمی هنوز سازماندهی نشده بودند. نیروی دریایی عراق بعد از عملیات مروارید ۷/۹/۱۳۵۹ تا پایان جنگ سر بلند نکرد و نیروی هوایی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ چنان ضربهای به عقبه ارتش عراق وارد کرد که تا پایان جنگ نتوانستند آن را جبران کنند.
نسل امروز باید بداند جنگ در زمانی به ما تحمیل شد که تمام استعداد سپاه پاسداران در کل کشور حدود ۱۵ هزار نفر بود که عمدتا در کردستان، گنبد، بلوچستان و... درگیر مبارزه با ضدانقلاب بودند و نقش نیروی هوایی، دریایی و زمینی و هوانیروز ارتش در جلوگیری از سقوط خوزستان انکارنشدنی است. دولت مهندس موسوی، تمام توان خود را در پشتیبانی از نیروهای عملیاتی به کار گرفت و در طول جنگ، نیروهای عملیاتی اعم از بسیجی، پاسدار، سرباز، افسر و درجهدار با ایثار و فداکاری نقش خود را به خوبی ایفا کردند.
چون ساختار مدیریتی ارتش دچار فروپاشی نشده بود