بعدازظهر ۲۳ تیر سال ۱۳۳۰ شهر تهران شاهد تظاهرات وسیعی بود که به دعوت حزب توده برگزار شده بود. این تظاهرات در اصل به منظور اعتراض به ورود آورل هریمن، دیپلمات آمریکایی به تهران رخ داد که قبلا در روزنامهها نوشته بودند میخواهد از سوی ترومن، رئیسجمهوری وقت آمریکا، بین ایران و انگلستان میانجیگری کند. چپگرایان با مداخله آمریکا در مسئله نفت و بسط نفوذ این دولت در ایران مخالف بودند و در روزنامههایشان مینوشتند که آمریکا پسر انگلستان است و دست هر دو دولت در یک کاسه است.
شرق در ادامه نوشت: آنها همچنین مدعی بودند که آمریکا میخواهد جای انگلستان را در ایران و خاورمیانه بگیرد و اگر چنین شود، این منطقه خط اول آتش میان دو ابرقدرت شرق و غرب قرار خواهد گرفت. گزارش استقبال گرم و چشمگیر از هریمن در فرودگاه مهرآباد از سوی چند عضو کابینه که در رسانهها منعکس شده بود، خشم چپ گرایان ایران نسبت به مأموریت او را افزایش داده بود.
چپگرایان میگفتند طبق روال نزاکتهای دیپلماتیک، سابقه نداشته که وزیران از دیپلمات (سفیر) استقبال کنند و کار وزیران کابینه در استقبال از هریمن، یک تملق آشکار بوده است. در آن روز مردم که در میدان فردوسی اجتماع کرده بودند، نخست در برابر سفارت انگلستان دست به تظاهرات زدند و چند نفر از میان آنان ضد انگلستان و استعمار این دولت و مداخلاتی که در طول زمان در امور ایران کرده بود، سخنرانی کردند. سپس جمعیت که از صد هزار نفر تجاوز میکرد، از طریق میدان توپخانه و خیابان اکباتان خود را به میدان بهارستان رساند تا قطعنامه صادر کند و به مجلس شورای ملی بدهد.
در اکباتان و دو، سه نقطه دیگر هواداران دکتر مظفر بقایی و اعضای حزب او به تظاهرکنندگان حمله کردند و میان طرفین درگیری فیزیکی روی داد که ناگهان و بهطور غیرمنتظره واحدهای ارتش با تانک وارد میدان بهارستان و خیابان شاهآباد شدند و معترضان را به گلوله بستند که تلفات سنگینی به بار آمد.
متعاقب این زدوخورد، حکومت نظامی اعلام و شاه سرتیپ افشارپور را به سمت فرماندار نظامی تعیین کرد. مقامهای ارتش بعدها برای توجیه عمل خود اعلام کردند که، چون تظاهرکنندگان به پلیس حمله میکردند، ارتش بهناچار وارد عمل شد؛ حال آنکه در تیراندازی سربازان، یک پاسبان نیز کشته شده بود و دهها پاسبان دیگر زخمی شده بودند.
دولت چند روز بعد اعلام کرد در تظاهرات ۲۳ تیر، ۲۰ نفر کشته و صدها نفر زخمی شدند. همچنین گزارش داده شده بود سرلشکر حسن بقایی که چهار روز پیش از انجام تظاهرات از ریاست دادرسی ارتش به ریاست شهربانی کل منصوب شده بود، برای تیراندازی به سوی تظاهرکنندگان بهطور مستقیم از شاه کسب اجازه کرده بود و به همین دلیل دکتر مصدق، نخستوزیر، فورا او را از ریاست شهربانی عزل کرد و برای مجازات تحویل مقامات قضائی داد. سرلشکر زاهدی هم که چنین دید، از سمت دولتی خود کنارهگیری کرد و شاه بلافاصله او را سناتور انتصابی خود کرد.
مداخله ارتش در تظاهرات ۲۳ تیر ۱۳۳۰ برگ برندهای به دست دکتر مصدق داد تا بعدها کنترل وزارت جنگ را از دست شاه خارج کند و آن را به وزارت دفاع ملی تغییر دهد. همین قتل و جرح گروهی از معترضان سبب شد که هریمن در مأموریت خود موفق نشود. او هنگام ورود به تهران گفته بود تا زمانی که لازم باشد در ایران خواهد ماند و، چون دکتر مصدق پیشنهاد انگلستان را که او آورده بود رد کرد، اقامت هریمن در تهران طولی نکشید.
همزمان با تظاهرات تهران، کارگران نفت در سراسر خوزستان دست به یک اعتصاب عمومی زدند. در اینجا هم حزب توده به عنوان محرک معرفی شد. در جریان این اعتصاب نیز زدوخوردهایی روی داد که ضمن آن ۱۷ نفر کشته و ۱۵۱ نفر مجروح شدند و در خوزستان حکومت نظامی برقرار شد و جمعی از وزیران و مقامات ارشد دولتی برای پایاندادن به اعتصاب عازم خوزستان شدند. برخی از صاحبنظران در اروپا درباره وقایع تهران گفته بودند که انگلستان به آمریکا به چشم رقیب و در عین حال متحد مینگرد.
همه تلاش انگلستان بر این است که منافع حیاتی خود را در خاورمیانه حفظ کند، ولی به آمریکا در دفاع از جزایر انگلستان نیاز مبرم دارد؛ زیرا اطلاع یافته استالین میخواهد ۲۵ بمب اتمی بر سر انگلستان فرو افکند که اگر چنین شود، چیزی جز خاکستر از این سرزمین باقی نخواهد ماند و تنها آمریکاست که میتواند با نیروی هوایی خود مانع چنین حملهای شود. استالین معتقد بود تا قدرتی به نام انگلستان وجود داشته باشد، بحران، توطئه و در نتیجه دشواری هم در جهان وجود خواهد داشت.
محمدعلی عمویی، از اعضای برجسته حزب توده، در گفتوگویی در سال ۹۲ درباره موضع دکتر مصدق در مواجهه با سرکوب معترضان ۲۳ تیر گفته بود: «برای اینکه میزان مخالفت با امپریالیسم آمریکا هم نمایان شود، حزب [توده]در روز ورود هریمن به ایران، تظاهرات گستردهای را در سراسر ایران انجام داد. در تهران انبوه جمعیت در میدان بهارستان حضور یافتند، تمام خیابانهای منتهی به بهارستان مملو از جمعیت بود. آن روز من خودم از دانشکده افسری رفتم منزل، لباسم را عوض کردم، رفتم که استقبال مردم را ببینم؛ باور کنید من هرگز چنین جمعیتی را ندیده بودم البته بهجز در انقلاب سال ۵۷ هرگز اینچنین جمعیتی برای یک تظاهرات ندیده بودم.
خب با کمال تأسف شهربانی این تظاهرات را به گلوله بست و کشتار وحشتناکی انجام داد و این تصور در حزب به وجود آمد که یعنی مصدق برای استقبال از هریمن اینطور کشتار میکند؟ در کل تاریخ سیاسی زندگی مصدق چنین چیزی سابقه ندارد، عملا خود دکتر مصدق پاسخ ما را داد، عاملان این تظاهرات را به محاکمه کشاند، دستور داد برایشان دادگاه تشکیل شود و اتفاقا این موضوع در کتاب خاطرات و تأملات خود مصدق نیز وجود دارد؛ میگوید من اینها را به محاکمه کشاندم، اما نفوذ دربار سبب شد که تبرئه شوند.
مصدق امتحان خوبی داد، ضمن اینکه در داخل حزب احساس تحریکشدهای درباره عملکرد حکومت بود، ولی عاقلان حزب بهخصوص در کمیته ایالتی دکتر تمدن، خیلی روشنبین بودند؛ او از آنهایی بود که از روز اول مخالف بود چیزی در نامه مردم یا رهبر علیه مصدق نوشته شود، میگفت چه بخواهیم چه نخواهیم متحد اصلی ما در مبارزه با دربار همین ملیها هستند، کاستیهایشان جای خودش محفوظ، ولی بالاخره برای پیروزشدن... بههرحال وقتی ما بخواهیم در مقابل استبداد مقابله کنیم، نیروهای فراوانی به غیر از چپ وجود دارد، منتها با نوسانات مختلفی که دارند.
به این ترتیب بود که مصدق نشان داد تسلیم هریمن هم نشد و این موضوع به تصحیح نگرش و همچنین روش حزب در قبال دکتر مصدق کمک بزرگی کرد».