bato-adv
من از مصاحبتِ آفتاب می‌آیم

هفت آموزه از شیوه‌ی زیستِ دکتر محمّدعلی موحد

هفت آموزه از شیوه‌ی زیستِ دکتر محمّدعلی موحد
امروز، ۲ خرداد ۱۳۹۹ است و استاد محمد علی موحد در آستانه‌ی ورود به ۹۸ سالگی ایستاده است. به این مناسبتِ خجسته، هفت آموزه را که از شیوه‌ی زیستِ او بنا به تجربه‌ی زیسته‌ی خویش طی دیدار‌های مکرّرِ بی‌تکرار دریافته‌ام با شما در میان می‌گذارم و به جان آرزومندم که در به کار بستنِ این آموزه‌ها نیز کامیاب باشم.
تاریخ انتشار: ۱۹:۳۵ - ۰۲ خرداد ۱۳۹۹

سعید رضادوست؛ ▫️واسطه‌ی آشنایی من با استاد محمّدعلی موحد، دکتر محسن محبّی بود. پیش از آن، استاد را در روزگار دانشجویی‌ام در دانشکده‌ی حقوق دانشگاه شهید بهشتی دیده بودم. از «کودتا» و «دولت ملّی» روایت می‌کرد و از «خوابِ آشفته‌ی نفت»، من نیز «از دور بوسه بر رخِ مهتاب می‌زدم.» سال‌ها گذشت و در پی صحبت با ایشان برای تهیّه و چاپ مطلبی در «مهرنامه» بودم. دکتر محبّی شماره‌ی تماس با او را به من داد. تماس گرفتم. استاد عازم تبریز بود. قرار به دو هفته‌ی بعد موکول شد، بی‌آن‌که دکتر موحد پیشنهاد انجام گفت‌وگوی روزنامه‌نگارانه را پذیرفته باشد و، امّا ذکری از مثنویِ شریف، حلقه‌ی واسطِ دیدار شده بود. در این مدّت من «آدابِ بی‌قراری» را مشق می‌کردم. دو هفته بعد، مردی که بعد‌ها فهمیدم جناب علی‌رضا فرشته‌خو (دامادِ فرشته‌سیرتِ استاد) بوده است، طی تماسی تلفنی وعده‌ی دیدار با دکتر موحد را برایم مقرّر کرد. رفتم. تعدادی غزلِ ناخوانده‌ی تازه‌سروده شده را نیز به همراه بردم. استاد را دیدم و شنیدم. قرارِ مصاحبه برایم به بی‌قراریِ مصاحبت بدل شد. از آن روز هفت سال می‌گذرد و کمتر هفته‌ای بوده است که بدونِ دیدار با استاد موحد به سر شده باشد. امروز، ۲ خرداد ۱۳۹۹ است و استادم موحد در آستانه‌ی ورود به ۹۸ سالگی ایستاده است. به این مناسبتِ خجسته، هفت آموزه را که از شیوه‌ی زیستِ او بنا به تجربه‌ی زیسته‌ی خویش طی دیدار‌های مکرّرِ بی‌تکرار دریافته‌ام با شما در میان می‌گذارم و به جان آرزومندم که در به کار بستنِ این آموزه‌ها نیز کامیاب باشم.

۱. نگاه:
تأکید همواره‌ی دکتر موحد بر مقوله‌ی شیوه‌ی نگرش و تعیینِ زاویه‌ی نظرگاه است. او در همه‌ی پژوهش‌ها و نوشته‌هایش در پی آن بوده تا اگر درباره‌ی فردی می‌نویسد، بتواند به چشم‌اندازِ آن فرد راهی بجوید و در جلدش فرو رود تا جهان را از زاویه‌ی نگاهِ او به تماشا بنشیند و از این طریق، امکانِ ارائه‌ی تحلیلی درست از آموزه‌های آن فرد فراهم شود. از همین روست که مثلاً در شرحِ مثنوی نیز آن‌گونه که دیگران به پایِ تاریخیّتِ برخی مسائل می‌پیچند، خود را دچار نمی‌کند و بر سرِ آن است تا نشان دهد مولانا چه سخن و دردی را می‌خواسته با ما در میان بگذارد. او از آن‌چه به تعبیرِ شیرینِ دکتر زریابِ خویی «علمِ شریفِ گورنگاری»! است رویگردان است و گریزان. هنگامی هم که خود دست به تألیفی مستقل می‌زند، تمام کوشش خویش را به کار می‌بندد تا دریچه‌ای را که از آن به جهان می‌نگرد با دیگران به اشتراک بگذارد و کمترین ردی از به رخ کشیدنِ اطّلاعاتِ گسترده‌اش در کتاب‌ها و مقالاتش به چشم نمی‌خورد.

۲. امید:
موحد، انسانی است امیدوار. آرزواندیش و خیال‌پرداز نیست و مجالی نیز به محال‌پروری نمی‌دهد، امّا نیک آگاه است که امید، نیروی محرّکه‌ی جامعه است. روزی آن داستانِ سفرنامه‌ی ابن¬بطوطه را نقل می‌کرد که عدّه‌ای راهزن به سیّاحِ قصّه‌گویِ ما حمله می‌کنند و ابن‌بطوطه می‌نویسد که در برابرِ یورشِ ایشان نیزه‌اش را علَم ساخته و «تجلّدی» کرده است و به سمت‌شان هجوم آورده! «تجلّد» و «جلادت» به خرج داده است. دکتر موحد به این‌جا که رسید، حکیمانه می‌گفت: جامعه باید «تجلّد» کند و خودش به خودش دل بدهد تا در فروبستگی‌های روزگار وانمانَد.

۳. حق و تکلیف:
سال‌ها پیش و طی برنامه‌ای که برای رونمایی از کتابِ گران‌مایه‌ی «حقوق جنگ و صلح» از هوگو گروسیوس با ترجمه‌ی دانش‌کارانه‌ی دکتر حسین پیران تدارک دیده بودم، دکتر موحد از ایده‌ای با نام «فراخوانی برای تکلیف» سخن به میان آورد. او بر آن است که حق و تکلیف، دو روی یک سکّه‌اند و نمی‌توان صرفاً از حق سخن به میان آورد. سخنِ صریحِ استاد آن بود که «نمی‌توان حق، حق گفت و به ناحق رسید.» ظرافت‌ها داشت و دارد این ایده و کم‌دانی نسبت به آن موجبِ کژخوانی‌اش می‌شود، امّا موحد خواستارِ آن بود تا به این مقوله‌ی خطیر پرداخته شود. از نگاهِ او، هنگامی که صرفاً بر مقوله‌ی حق تکیه می‌شود و یادی از تکلیف به میان نمی‌آید، به گونه‌ای «عنان‌گسیختگی» خواهیم رسید. چنان‌که هر شخصی، به ویژه دارندگانِ قدرت‌های فرادست، با استنادِ به حقِ خویش دست به هر فعلی می‌زنند بی‌آن‌که وزنی به کفه‌ی انجامِ تکالیفِ خویش بدهند.

۴. کم‌دانی‌های تبارِ بشر:
از نظر دکتر موحد حرف‌های اصلیِ زندگیِ بشر همان‌هاست که پیش از این به میدان آورده شده‌اند. برآورد ایشان آن است که اگر نام مؤثران بر فرهنگ و تمدّن بشر را جمع آوریم، همه‌ی آن‌ها در یک دائره‌المعارفِ نه چندان بزرگ گرد می‌آیند. از این روست که هنوز هم کلان‌ایده‌های مطرح شده، در گستره‌ی زیستِ بشر کار می‌کنند و کارایی دارند. رازِ ماناییِ بزرگانِ فرهنگ و تمدّنِ تبارِ انسان را نیز باید در همین نکته بازجست، امّا هیچ‌کس نمی‌داند ماهیّتِ این

راز چیست همچنان‌که بسیاری از پرسش‌های بشر بی‌پاسخ مانده است و احتمالاً پاسخی درخور نیز برای آن‌ها یافت نشود. دکتر موحد بر آن است که بشر باید بپذیرد بسیاری چیز‌ها را نمی‌داند و نمی‌تواند نیز که بداند. انسان باید این مایه از فروتنی را داشته باشد تا این مسأله را بپذیرد.

۵. تکنولوژی:
ترجمه‌ی کتابِ کوچک و، امّا فربه «انرژی و عدالت» باید آن را کتابِ بالینیِ یکایکِ اندیشه‌ورزانِ دغدغه‌مندِ جامعه‌ی ایرانی می‌کرد. کتابی گران‌مایه از ایوان ایلیچِ فرزانه‌ی فیلسوف که با برگردانِ چابک و روانِ محمّدعلی موحد، چند دهه پیش از این ارائه شده بود و دو سال است که به همّت «نشر نو» در جامه‌ای جدید، آراستگی یافته است. موحد، همواره دل‌مشغولِ این دو مفهوم بوده است: «انرژی» و «عدالت». او می‌گوید که در ایران، انرژی همچون دیگر سرمایه‌ها «نفله» می‌شود و از این رهگذر به جانبِ شریفِ عدالت، آسیب‌ها رسیده است و می‌رسد. همچنین از دیدِ او، مصرفِ تقلیدیِ تکنولوژی منجر به عمیق‌تر شدنِ بحرانِ پیش‌گفته انجامیده است.

۶. ضعف‌آگاهی:
هرآن‌کس که با آگاهی‌های دکتر موحد آشنایی داشته باشد گواهی می‌دهد او دانایِ بی‌مانندِ عصر ماست و، امّا همزمان نیز شهادت می‌دهد که فروتنیِ این پیرِ جوان‌اندیش تا چه پایه است. موحد در جریانی خلافِ جهتِ آب بر ضعف‌های خویش تکیه کرده و می‌کند. او در عینِ دانستنِ قدرِ خویش، هیچ‌گاه در پی صدرنشینی نبوده است و مدام به خویش رجوع می‌کند و ضعف‌هایش را نه تنها پیشِ چشمِ خویش می‌آورد بلکه در عیان نیز به آن‌ها شهادت می‌دهد و این رویکردی است کمیاب.

۷. استمرارگرایی:
موحد مصداقِ درست و راستِ «آهستگی و پیوستگی» است. کافی است نگاهی به مجموعه‌ی انبوهِ نوشته‌هایش انداخته شود. از «رساله در حسبه» تا «در هوای حق و عدالت». از «سلوک الملوک» تا «در کشاکش دین و دلت». از «شرح فصوص الحکم» تا «تصحیح و تعلیقِ مقالات شمس». از «مختصر حقوق مدنی» تا «خوابِ آشفته‌ی نفت». از «ترجمه‌ی سفرنامه‌ی ابن بطوطه» تا «تصحیحِ مثنویِ معنوی». دکتر موحد می‌گفت: همواره از کار به کتاب پناه می‌برده است و این سِیر نشان‌گر آن است که ذرّه ذرّه، گوهرِ وجودیِ خویش را صیقل داده است تا ما امروز بتوانیم به تماشای پدیده‌ی موحد که به تعبیرِ لطیفِ مصطفی ملکیان «یک اثر هنری» است بنشینیم. خصیصه‌ی «آهستگی و پیوستگی»، ویژگیِ جامعه‌ها و افرادی است که توسعه‌ای همه‌جانبه یافته‌اند. آنان به «بلندمدّت» بودن می‌اندیشند و خانه‌های خویش را با مستحکم‌ترین ابزار‌های ممکن می‌سازند، بر خلافِ «کوتاه‌مدّت» اندیشان که «کلنگی» اند و هر روز در اندیشه‌ی ویران‌سازیِ گذشته و زیر و زبرسازیِ هرآن‌چه هست و نیست.

دکتر محمّدعلی موحد؛ نمونه‌ای است از تجسّمِ تجربه‌ی زیسته‌ی عقلانیّت و معنویّت. نمونه‌ای برای امیدواری و کوششِ خستگی‌ناپذیر. الگویی برای گوهر ساختن در صدفِ خویش. زادروزش خجسته‌ترین باد.

bato-adv
مجله خواندنی ها