فرارو- بیانیه هفته کارگر و معلم حزب اتحاد ملت با واکنش مثبتی از سوی فعالان سیاسی و اتحادیههای صنفی معلمان و کارگران مواجه شده است در این میان، اما عدهای رویکرد انتقادی این بیانیهها را به شیفت گفتمانی اصلاحات به گفتمان چپ در دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ تعبیر کردند.
به گزارش فرارو، این گروه بر این نظر هستند حزب اتحاد ملت این نیاز را حس کرده است که باید نقطه ثقل سیاستورزی خود را اندکی به سمت چپ بچرخاند و این جای امیدواری است. آنها گمان میکنند بخش بزرگی از بدنه این جریان خصوصا جوانان اصلاحطلبی که اکثرا از طبقات متوسط رو به پایین هستند در کنار اکثریت مردم ایران مشکلات اقتصادی و اجتماعی را حس میکنند. طبیعتا از نزدیک با مطالبات این اقشار آشنا هستند و حالا به سخنگوی این اقشار بدل شدند.
همین موجب شد تا در گفتگویی با سعید شریعتی عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران این گمانه را مطرح و ارزیابی کنیم.
برخی بیانیه حزب اتحاد ملت و انتقاد به کاهش مسئولیت اجتماعی دولت را نقد به لیبرالیسم و شیفت گفتمانی به سمت گفتمان چپ سنتی دهه شصت و هفتاد شمسی تعبیر کردند ارزیابی خود شما به عنوان عضو شورای مرکزی اتحاد ملت از این بیانیهها چیست؟
غرض تهیهکنندگان آن بیانیهها که اعضای دفتر حزب اتحاد ملت ایران بودند این معانی که شما میگویید نبوده است؛ نقد به لیبرالیسم و نئولیبرالیسم، واژههای کشدار و قابل بحثی هستند و در یک گفتگوی اینچنینی نمیگنجند. از نظر شخص من، در موقعیتی کنونی اداره جامعه امروز با هیچیک از مکاتب اقتصادی سیاسی شناختهشده موجود در ادبیات نظری انطباق ندارد لذا اینکه بخواهیم بگوییم یک حزب سیاسی که مبتنی بر شرایط واقعی جامعه اعلام موضع کرده است؛ نقد یک مکتب یا نظریه اقتصاد سیاسی است مبنایی ندارد.
آنچه که دغدغه صادرکنندگان این بیانیه یعنی دفتر سیاسی حزب اتحاد بوده، این بوده است که ما با کاهش سرمایه اجتماعی طبقه متوسط در میان حامیان نظام، اوجگیری نارضایتی در میان طبقات متوسط و طبقات با قدرت خرید پایین در کشور مواجهیم که عمدتاً کارگران، معلمان، کارمندان و طبقات حقوقبگیر ثابت هستند. بهرحال حزب اتحاد، حزبی است که پایگاه اجتماعی خود را از طبقه متوسط میگیرد و به نوعی سخنگوی طبقات متوسط جامعه است.
این طبقه متوسط در سالهای اخیر در حداقل دو دولت گذشته یعنی دولت آقای روحانی و دولت آقای احمدینژاد به دلایل مختلف چه فشارهای بیرونی و چه عوامل داخلی روزبهروز ضعیفتر و نحیفتر شده و طبقه متوسط به سمت طبقه کم برخوردار و طبقه فرودست ریزش پیدا کرده است.
اکنون اختلاف میان طبقات اقتصادی جامعه ما تقریباً به بالاترین حد خود در چهل سال گذشته رسیده است. در حالی که ما بالاترین ضریب جینی که نشاندهنده اختلاف طبقاتی در میان جامعه است را در سال ۱۳۵۴ داشتیم که نیم بوده و بسیاری از تحلیلگران ریشههای خروش و زمینهسازی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ را همان اختلاف طبقاتی ناشی از سیاستهای اقتصادی نیمه دوم دهه ۵۰ رژیم پهلوی دانستند که در سال ۱۳۵۴ به اوج خود رسیده بود که ضریب جینی نیم درصد نشان آن بود.
متأسفانه پس از چهل سال نتوانستیم این ضریب جینی را کنترل کنیم و الان تقریباً به حولوحوش ۴۳ دهم رسیده است و این نشاندهنده اختلاف طبقاتی بالای جامعه است. نکته مهم این است که در سالهای ۵۴-۵۷ در عین حال که ضریب جینی و اختلاف طبقاتی بالا بوده، اما تولید سرانه کشور هم بالا بوده است. یعنی ما تولید سرانه بالایی ناشی از فروش نفت و درآمدهای کلان نفتی در سالهای ۵۲-۵۴ داشتیم، اما به دلیل ترکیب توزیع و باز توزیع ثروت ملی ما مشاهده میکنیم که یک شکاف طبقاتی گستردهای بوجود آمده بود. این وضعیت در حال حاضر نگران کنندهتر است. چون علاوه بر اینکه شکاف طبقاتی به وضع نگرانکنندهای رسیده و طبقه متوسط به این معنا ضعیف و ضعیفتر شده به دلیل کاهش و رشد منفی اقتصادی تولید سرانه ملی ما نیز پایین آمده است.
از این مباحث چه نتیجهای میتوان گرفت؟
به نظر میرسد آن شاخصها و آمارها نشان میدهد که طبقه متوسط، پایگاه اصلی دموکراسی و اصلاحات در جامعه بوده، هست و خواهد بود. اما این طبقه دارد از لحاظ اقتصادی ضعیف و ضعیفتر میشود و طبیعتاً یک حزب سیاسی مثل حزب اتحاد ملت ایران اسلامی که درواقع دغدغه پایگاه اجتماعی و سرمایه اجتماعی خود را دارد باید نسبت به نظام توزیع و باز توزیع ثروت در کشور دغدغهمند باشد و خصوصاً پیگیر مطالبات اقشاری باشد که در کوران فشارهای اقتصادی قدرت خرید و توان اقتصادی خودشان را روزبهروز از دست میدهند، اقشاری، چون معلمان، کارگران و کارمندان دولت که دچار فرسایش شدهاند و لازم است که ما نسبت به کاهش قدرت خرید این طبقات هشدار بدهیم. چون منشأ نارضایتیهای اقتصادی، کاهش قدرت خرید است. این بیانیهها به همین منظور صادر شده است.
در واقع از نظر خود شما صدور این دو بیانیه را نمیتوان به عنوان تغییر در اصلاحات، ارزیابی کرد؟
خیر، اصلاحات بههیچوجه در گذشته هم سخنگو یا دنبالهروی لیبرالیسم اقتصادی به معنایی که مد نظر شماست؛ نبوده است. اساساً دال مرکزی گفتمان اصلاحات، دموکراسی خواهی بوده است نه لیبرالیسم نه سوسیالیسم و یا لیبرالدموکراسی یا سوسیالدموکراسی؛ آنچه که اصلاحات به دنبالش بوده است در سالهای گذشته حقوق سیاسی و توسعه سیاسی جامعه بر مبنای گذار به دموکراسی بوده است و سویههای مختلف نظریات و طرح اقتصادی ماجرا همواره محل اختلاف بوده است حتی در دولت آقای خاتمی که دولت اصلاحات بود؛ در آن موقع هم اختلاف نظراتی بین گرایشهای چپتر اقتصادی و گرایشهای راستتر اقتصادی در داخل دولت وجود داشت. اصلاحات هیچ گاه از یک اقتصاد مشخص پیروی نکرده؛ به این دلیل که گفتمان اصلاحات بیشتر دنبال دموکراسی بوده است نه دنبال یک اقتصاد خاص.
به نظر شما نباید اصلاحات به دنبال مشی اقتصادی باشد که اصلاحطلبی را تقویت کند؟
اگر از من به عنوان یک تحلیلگر سیاسی و تحلیلگر اقتصاد سیاسی بپرسید باورم بر این است که در واقع گسترش طبقه متوسط و حاکم شدن عدالت همهسویه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، قضایی و جنسیتی در جامعه میتواند گذار به دموکراسی را تقویت کند و به تقویت طبقه متوسط در جامعه منجر شود.
منظور از عدالت که در گفتمان حزب اتحاد ملت برجسته است فقط عدالت اجتماعی و اقتصادی نیست بلکه یک عدالت فراگیر است که توسعه بر شانههای این عدالت فراگیر اتفاق میافتد. در واقع شرط لازم برای گذار به دمکراسی استقرار این عدالت همهجانبه و فراگیر، و متوازن و توأمان است. از این جهت جریان اصلاحات یک جریان عدالتخواه است درعینحال که یک جریان آزادیخواه است و درواقع آزادی را مبتنی بر عدالت میخواهد و و آزادی را یکی از شقوق عدالت برمیشمارد. اینها بحثهای مفصل و نظری است، اما همه اینها دور هم، دغدغههای طبقه متوسط را شکل میدهد.
اگر این بیانیهها را در راستای احیای سرمایه اجتماعی تحلیل کنیم چه پیشنهادات عملیاتی دیگری در این باره به اصلاحطلبان دارید؟
سرمایه اجتماعی جز با همدلی و همراهی و سخنگوی این طبقات شدن توسط الیت سیاسی کشور احیا نمیشود. البته باید این مطالبات پیگیری جدی بشود و تبدیل به تغییراتی در ساختار قانونی کشور و ساختار سیاستگذاری کشور و تصمیمگیریهای کلان اقتصادی کشور یا در مبانی و مقررات و آییننامههای اداری کشور شود. این موجب کاهش نارضایتیها میشود، ولی بههرحال یک حزب سیاسی در مقدمه ورود به موضعگیری باید بیانیه بدهد و اظهارنظر بکند و موضع خود را روشن بکند و پس از آن پیگیر مواضع خود گردد. خوشبختانه پس از صدور این بیانیهها، حزب اتحاد ملت، از سوی جریانهای کارگری و جریانهای صنفی معلمان مورد حمایت قرار گرفت و نشان داده شد که تشخیص حزب اتحاد ملت در این موقعیت درست بوده است، ولی این همراهی خود میتواند موجب توجه ارکان تصمیمگیری کشور به این مقوله شود و این دغدغه را به تغییراتی در سطوح رسمی و سیاستگذاری و تصمیمگیری کشور تبدیل کند.