واقعیت این است که با شیوع کرونا و مرگومیرهای ناشی از آن در کشورها که دامنه آن به ایران کشیده شد، بسیاری تصور میکردند، این همهگیری تا حدودی در سیاستهای کثیف ترامپ و تیم افراطگرای او تعدیل ایجاد کند و حداقلهایی را برای بازگذاشتن راههای واردات اقلام غذایی و دارویی در نظر بگیرد، اما نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه در پاسخ به درخواستهای بین الملل مبنی بر رفع و یا کاهش تحریم ها، بر مسیر ضد انسانی تحریم تاکید شد.
به گزارش ایرنا، همه بهانه تیم تندرو و افراطی کنار ترامپ، فعالیتهای صلحآمیز هستهای و حضور منطقهای ایران است؛ البته هیچگاه نمیگویند "در ماجرای هستهای، این آمریکا بوده که توافق را نقض کرده است" و در موضوع منطقهای نیز از اینکه همه میدانند "نقش ثباتساز ایران و نبردش علیه تروریسم در منطقه قابل کتمان نیست"، نوعی احساس حقارت دارند.
رفتارهای اخیر آمریکاییها بویژه در شرایط کرونایی که باعث شده ایرانیها مجبور باشند در دو جبهه مقاومت کنند (کرونا و تحریم)، تایید میکند که واشنگتن در هر دو مورد یعنی هستهای و منطقهای دروغ میگوید و صداقتی ندارد و از همه مهمتر این دیپلمات ارشد آمریکا یعنی مایک پمپئو است که با رفتارهایش ثابت کرد یک عنصر تماما ضد ایرانی است.
اکنون بسیاری از ناظران بین المللی به این جمعبندی رسیده اند که او بیش از آنکه با نظام جمهوری اسلامی مشکل داشته باشد، با ملت و نام ایران مشکل دارد. او آخرین بار چند روز پیش به نام ایران، به جغرافیا و مرزهایش کینه ورزید و در تخلف آشکار از قواعد و عرف بین الملل، نام آبراهه تاریخی خلیج فارس را تحریف کرد. *
او با این رفتار و رویه و لجاجت هایش دارد با صراحت با ملت ایران سخن میگوید از اینکه با تاریخ ایران، با جغرافیای ایران و با هرچه نماد و نشان ایران و ایرانی است، دشمنی دارد و البته اینکه این همه نفرت و کینه از کجاست و چرایی آن، مشخص نیست.
در ادامه همین سیاست، آخر هفته گذشته رسانههای آمریکایی از انتشار نامه ۵۱ نفر از شخصیتهای سیاسی آمریکا به ترامپ خبر دادند که از او خواسته اند در برابر درخواستهای بینالمللی مبنی بر کاهش تحریمها مقاومت کند و فشار حداکثری را ادامه دهد.
این نامه را شخصیتهایی مانند نیوت گنگریچ رئیس پیشین مجلس نمایندگان، جوزف لیبرمن سناتور سابق و رئیس گروه اتحاد علیه ایران، مارک کرک سناتور پیشین و کلیفورد میرئیس بنیاد دفاع از دمکراسیها امضاء کرده اند و به طور قطع، حامیانی همچون تد کروز و رودی جولیانی نیز داشتهاند.
این نامهنگاریها که در تقابل با خواست جهانی برای رفع و یا کاهش تحریمها بوده، از سوی تیم دشمنان ایران چندان غیر طبیعی نیست، اما عجیب آنجاست که این نامه با استقبال گروهی از ایرانیان مقیم آمریکا همراه شده است که بصورت گروهی یا شخصی با ترامپ و پمپئو برای تشدید تحریمها علیه ملت ایران و گویا حتی بمباران و حمله نظامی مکاتبه و نامهنگاری کردهاند.
برخی از این گروهها و افراد حتی پیشنهاد اقدام نظامی نیز داده و از ترامپ خواستهاند با توجه به اثرات تحریمها بر اقتصاد ایران و فشار کرونا بر کمر ملت ایران، بهترین زمان برای زدن ضربات نظامی است.
همزمان برخی شبکههای فارسی زبان نیز برای این جریان ضد ایرانی که همه تلاشهای سالهای اخیر آنان برباد رفته است، فرصت و فضای لازم را ایجاد کردند تا از قاب تلویزیون از تحریمهای ترامپ دفاع کنند و حمله به ایران را تشویق!
این درخواستها به حدی وقیحانه و ضد ملی بوده که واکنشهایی در میان همان اپوزیسیون داشته است، بطوری که صدای اردشیر زاهدی وزیر امور خارجه قبل از انقلاب و از بستگان نزدیک محمدرضا پهلوی را هم درآورد که گفت: "ایرانیهایی که در خارج میگویند بروید آنجا بمب بیاندازید، به نظرم آنها دیگر ایرانی نیستند و شرافتشان را فروختهاند تا از خارج پول بگیرند".
تا اینجا آنچه مشخص شد اینکه جریانهای ضد ایران به میدانداری پمپئو که خواهان فروپاشی سرزمینی ایران است، کینهاش نه سیاسی که هویتی است، همچنان فعال هستند. این جریان، فرهنگ، تمدن و تاریخ ایرانی را هدف گرفته است.
در این میان عدهای ایرانی نیز حاضر به رنج و مشقت و مرگ ایرانیان به هر قیمتی هستند و البته وجه مشترک همه آنان در کینهای است که به "نام" ایران دارند.
پی نوشت:
* تحریف عمدی و کینه توزانه نام خلیج فارس از سوی پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا در حالی است که دبیرخانه سازمان ملل متحد در یادداشت شماره AD ۳۱۱/۱ GEN پنجم مارس ۱۹۷۱، در پاسخ به یادداشت ۲۳ فوریه ۱۹۷۱ دولت ایران، و در یادداشت شماره LA ۴۵.۸.۲ (c)، دهم اوت ۱۹۸۴ دبیرخانه سازمان ملل متحد؛ اذعان کرده، عرف جاری در دبیرخانه سازمان ملل متحد بر این است که در اسناد و نقشههای جغرافیایی منطقه آبی، بین ایران از سمت شمال و شرق و تعدادی از کشورهای عربی از سمت جنوب و غرب به نام خلیجفارس نامیده شود. این عمل دبیرخانه سازمان ملل متحد موافق و مطابق با یک عرف قدیمی انتشار اطلسها وفرهنگهای جغرافیایی است".
علاوه بر این، دلایل و مستندات حقوقی غیرقابل انکاری نیز در تائید اصالت نام خلیجفارس وجود دارد. از ۱۵۰۷ تا ۱۵۶۰ در همه موافقتنامههایی که پرتغالیها، اسپانیاییها، انگلیسیها، هلندیها، فرانسویها و آلمانیها با دولت ایران و یا هر پدیده سیاسی دیگر در خلیجفارس منعقد کردهاند، همه جا نام صحیح خلیجفارس آورده شده است. نخستین موافقتنامه چندجانبه و مهمی که شیوخ و اعراب سواحل جنوبی خلیجفارس منعقد کرده و همچنی به طور رسمی تعهداتی برذمه گرفتهاند، موافقتنامه ۸ ژانویه ۱۸۲۰ میلادی است. این موافقتنامه، که به امضای ژنرال کایزر انگلیسی و ۱۱ نفراز رئیسان قبایل عرب سواحل جنوبی خلیجفارس رسیده است، با عنوان "قرارداد کلی با قبایل عرب در خلیجفارس" تنظیم شده و در متن موافقتنامه هرگاه اشارهای به دریای جنوب ایران شده آن را خلیجفارس نامیدهاند.
حتی در مکاتبات مربوط به استقلال کویت نیز از این آبراهه بارها با عنوان "الخلیج الفارسی" یاد شده است.