ماندن در خانه توسط خانوادههای هستهای یعنی والدین و فرزند یا فرزندان در یک خانه و کاهش میزان روابط با فضای بیرون و افراد جامعه، به مسائلی دامن زده که از جمله میتوان به خستگی ناشی از بیکاری اعضای خانواده اشاره کرد. این احساس که توأم با یکنواختی و در عین حال قطع روابط فیزیکی با اطرافیان به ویژه خویشاوندان و دوستان است، هر لحظه وضعیت را به سمت افسردگی و تخریب روحیه افراد پیش میبرد.
فرارو- فاطمه سیارپور*؛ به خاطر دارم که سالهای دفاع مقدس سالهایی پر از اضطراب و ناامنی بود و یکی از مهمترین روشهای گسترده برای جلوگیری یا کاهش آن حجم زیاد از استرس، کنار هم قرار گرفتن خویشاوندان یا همسایگان بود. خصوصاً زمانی که دامنه جنگ به بمباران و موشکباران شهری کشیده شد، افراد سعی میکردند بیشتر دور هم جمع شوند.
البته این تنها اتفاقی نبوده که کنارهم قرارگرفتن افراد آن را تحملپذیر کرده است. در این باره مثلاً میتوان به یک اتفاق اخیر هم اشاره کرد: شبهنگام ۲۹ آذرماه ۱۳۹۶ زلزلهای در مناطق غربی کشور رخ داد که تهران را نیز لرزانید. بنا به گزارشها، مردم بسیاری از شهرهای درگیر زلزله خصوصاً تهران با کنار هم قرار گرفتن اعضای خانواده در اتومبیلهایشان و خارج از منازل مسکونی این شب را تا صبح سپری کردند. البته این مسئله یعنی گرایشات جمعی در حوادث اجتماعی باعث میشود افراد بهتر بتوانند با یک وضعیت غیرعادی یا مصیبت کنار بیایند و خود را برای آن آماده کنند. حتی روانشناسان نیز تأکید دارند که بهتر است سوگواری برای از دست دادن اعضای نزدیک در جمع اتفاق بیفتد.
از سوی دیگر مناسک جمعی نسبتاً قابل توجهی در فرهنگ ما از گذشته وجود دارد که بر ارزشداشتن جمع و ارجحیت آن بر فردگرایی دامن میزند. به طور مثال مناسکی مانند شب یلدا یا ایام عید نوروز در فردیت آن بیمعناست و عنصر جمعی بودن مهمترین بخش آن است. در کنار آن، دستورات اسلام نیز بر اولویت جمعی نسبت به فرد تأکید کرده و این تأکیدات که وارد فرهنگ ایرانی شده هر دو توانستهاند یکدیگر را تقویت کنند و برای قرنها الگو و مدل زندگی و زیست اجتماعی ایرانیان باشند و در مواقع بحران و ضرورت به عاملی برای نجات آنان بدل شود.
اما به نظر میرسد ورود ویروس کرونا به ایران، این فرهنگ را دستخوش تغییر کرده است. هرچند ممکنست این تغییر کوتاه مدت باشد:
یکی از راههای پیشگیری از ابتلا و ورود این ویروس به بدن که در شکلی بسیار سریع گسترش یافته و به نظر میرسد فعلا نیز در حال گسترش است، آن است که دورهمیها چه در شکل سنتی یعنی خانوادگی یا مدرنتر یعنی دوستانه یا جلسات کاری، حتی تراکم جمعیت در فضاهای عمومی مانند مترو، اتوبوس، یا گردهماییهایی برای استادیومهای ورزشی، سینماها و تئاتر و غیره، به شدت کاهش یافته یا کلاً برگزار نشود.
به همین دلیل این بار جامعه ایرانی با وضعیتی روبرو شده که خلاف رویه و سنت پیشین آن یعنی ارج نهادن به جمعگرایی است. امروزه حتی از کمپینهای مردمی نام برده میشود که افراد را به خانه ماندن ترغیب میکنند تا جلوی سرایت هرچه بیشتر این بیماری را بگیرند. در حالی که بخشی از بدنه مردمی با چنین رویهای به شدت در تضاد است و هنوز میان این امر سنتی با دستورات پزشکی مدرن برای مقابله با آن کنار نیامده و همچنان سعی میکند تغییری در رویه خود صورت ندهد.
به طور مثال در ایران ممکن است که خانواده گسترده یعنی زیست چند نسل شامل پدربزرگ و مادر بزرگ همراه با فرزندان و نوهها در یک خانه کم شده باشد، اما این به معنی کم شدن روابط میان آنان نیست و صرفاً حضور فیزیکی آنان زیر یک سقف کاهش یافته است. برای همین است که هنوز برخی از ایرانیان به دلیل تعلق خاطر به هویت جمعی و خانوادگیشان نتوانستهاند در این ایام مانع رفت و آمد با دیگر اعضای حتی نزدیک خانواده خود شوند. البته جدانشدن از اعضای خانواده گستردهتر خود یک بخش ماجراست و ادامه و اصرار بر استمرار مناسکی مانند دست دادن و روبوسی با آنان که خطر ابتلا به کرونا را نزدیک به صددرصد افزایش میدهد، سویه منفیتری است که متأسفانه جدی گرفته نمیشود.
به همین دلیل وضعیت کنونی کمی پیچیدهتر از آن است که به ظاهر دیده میشود. یعنی بخشی از جامعه وضعیت عدم شرکت در هر گونه جمعی را پذیرفته و بخشی دیگر اصلاً به آن اهمیت نمیدهند که پیشبینی میشود احتمالاً با ازدیاد و شیوع بیماری، ترازو به سمت کاهش روابط خانوادگی سنگینتر شود.
از سوی دیگر، ماندن در خانه توسط خانوادههای هستهای یعنی والدین و فرزند یا فرزندان در یک خانه و کاهش میزان روابط با فضای بیرون و افراد جامعه، به مسائلی دامن زده که از جمله میتوان به خستگی ناشی از بیکاری اعضای خانواده اشاره کرد.
این احساس که توأم با یکنواختی و در عین حال قطع روابط فیزیکی با اطرافیان به ویژه خویشاوندان و دوستان است، هر لحظه وضعیت را به سمت افسردگی و تخریب روحیه افراد پیش میبرد. مدتها بودن در یک محل و کاهش شدید سطح روابط میتواند بسیار تخریبکننده باشد. به ویژه آنکه بیشتر خانهها متراژ کمی دارند و دسترسی به فضاهای باز مانند حیاط برای آنان محدود است. البته کم بودن بعد خانوار عامل دیگری است که به این وضعیت دامن میزند. به همین دلیل نوعی اضطراب از تنهایی نیز در میان مردم رواج یافته که در کنار ارائه و انتشار آمار و اطلاعات نادرست از وضعیت و شیوع کرونا در کشور از طریق شبکههای اجتماعی و در موارد قابل ذکری حتی در رسانه ملی، به فضای غمگینی و ترس و اضطراب آنان دامن میزند.
حالا باید به این معادله اضافه کرد که ایام عید نوروز نیز نزدیک است و همین مسئله یعنی کنسل شدن هرگونه جمعی و خستگی و کسالت طولانی بودن آن، دید و بازدیدهای رایج آن دوران را نیز میتواند مجدداً رونق دهد. اگر دستاندرکاران فرهنگسازی برای جلوگیری از شیوع ویروس کرونا نتوانند تا آن زمان کاری بکنند قطعاً با وضعیتی مواجه میشویم که میتواند افراد را به دید و بازدیدهای عید تشویق و منحنی تا آن زمان احتمالاً نزولی کرونا را مجدداً تقویت و تشدید کند.
به همین دلیل لازم است مسئولان چند کار را از الان انجام دهند:
اول آنکه کاملاً به طور شفاف درباره نحوه شیوع و گسترش این ویروس اطلاعرسانی دقیق داشته باشند.
دوم، درباره مزیتها و محاسن عدم تشکیل جماعت هرچند کوچک برای مردم توضیحات کافی بدهند.
سوم، برای ایام خانهنشینی مردم از طریق رسانههای گروهی از جمله تلویزیون، رادیو، شبکههای اجتماعی، برنامههای سالم و سازنده و البته سرگرمکننده تهیه و به شکل گسترده در اختیار بگذارند.
چهارم، شبکههای اجتماعی فیلترشده را به صورت عام درآورده و بگذارند اطلاعات صحیح میان مردم به راحتی مبادله شود.
پنجم: بر تبادل و گردش اطلاعات صحیح مدیریت کارآمد داشته و از تشکیل و گسترش محتواهای غیرعلمی در رسانهها و شبکههای اجتماعی جلوگیری کند.
به نظر میرسد تنها در این شکل است که بتوان یک روند صحیح و معقول با توجه به ایام نوروز را پشت سر گذاشت و از این بحران نیز عبور کرد. بیتوجهی به این مسئله عملاً میتواند تلاشهای یکماهه گذشته کادر درمان در کل سلسله مراتب نظام سلامت را به یکباره از بین ببرد و عواقب خطرناکتر دیگری داشته باشد. مگر آنکه اتفاق عجیبی و نادری رخ دهد و شیوع کرونا طی همین ماه به ناگهان پایان یابد.
*کارشناش ارشد انسانشناسی دانشگاه تهران و عضو شورای مرکزی موسسه انسانشناسی و فرهنگ
چه حرفا والله ما بیرون از خونه هم باشیم توی گوشی هستیم از کدوم افسردگی دارید حرف می زنید