bato-adv
کد خبر: ۴۲۰۴۳۵
نتایج یک تحقیق در آمریکا: مزیت تجربه بالا در راه‌اندازی کسب‌وکار موفق

۴۰ سالگی؛ بهترین سن برای کارآفرینی

۴۰ سالگی؛ بهترین سن برای کارآفرینی

این نکته بسیار مهمی است. من با دانشجویان MBA زیادی که در اوایل ۴۰ سالگی یا اواخر ۳۰ سالگی خود هستند، گفت‌وگو کرده‌ام و از خیلی از آنها شنیده‌ام که دیگر برای کارآفرین شدن دیر شده است. قصد ما این است که این فکر را از آنها دور کنیم، چون تحقیق کرده‌ایم و به این نتیجه رسیده‌ایم که در واقع آنها الان در بهترین موقعیت و سن برای تاسیس شرکت‌های جدید هستند.

تاریخ انتشار: ۱۰:۲۷ - ۱۶ آذر ۱۳۹۸
مارک زاکربرگ و بیل گیتس، شرکت‌های منحصر به فرد خود را وقتی هنوز نوجوان بودند، پی‌ریزی کردند. استیو جابز اپل را در سن ۲۱ سالگی راه‌اندازی کرد. داستان‌های این افراد که تا حد زیادی توجه رسانه‌ها را جلب کرده و بارها و بارها به آنها پرداخته شده، این باور را القا می‌کنند که کارآفرینان جوان‌تر موفق‌ترند. اما تحقیقاتی که دنیل کیم، استاد مدیریت دانشگاه وارتون انجام داده، نشان می‌دهد این افراد استثنا هستند و میانگین سنی کارآفرینان موفق، بالاتر از اینها است.
 
این تحقیق که «سن و کارآفرینی با رشد سریع» نام دارد، به این نتیجه رسیده که موفق‌ترین بنیان‌گذاران کسب‌وکار در آمریکا، در دهه ۴۰ زندگی خود بوده‌اند. تعدادی از اقتصاددانان و استادان برجسته از مدرسه کسب‌وکار کلاگ و مدرسه مدیریت MIT هم در این تحقیق مشارکت داشته‌اند.
 
موسسه وارتون با آقای کیم در مورد اینکه کارآفرینان میانسال چگونه از مزیت تجربه در بنیان‌گذاری کسب‌وکار استفاده می‌کنند، گفت‌وگو کرده است که در ادامه می‌خوانیم.

وارتون: اگر آن طور که می‌گویند سن فقط یک عدد است، چرا آنقدر اهمیت داشته که موضوع تحقیق شما در مورد میانگین سنی کارآفرینان موفق بوده است؟
دنیل کیم: این دیدگاه رایج وجود دارد که کارآفرینان، به‌ویژه موفق‌ترین آنها، باید جوان باشند. پل گراهام، یک سرمایه‌گذار خطرپذیر برجسته است که زمانی به طعنه گفته بود وقتی کارآفرینان را ارزیابی می‌کنیم، به عدد ۳۲ می‌رسیم. بعد از این سن، افراد به‌تدریج محتاط می‌شوند. اگر چنین چشم‌اندازی درست باشد، این سوال مطرح می‌شود که چرا در مورد کارآفرینی، مثل بقیه انواع مشاغل، به مبحث «تجربه» اهمیت داده نمی‌شود؟

برخی مزیت‌ها که ممکن است جوان‌ترهایی که اقدام به تاسیس یک شرکت موفق می‌کنند، از آن برخوردار باشند، کدامند؟ و مزیت‌هایی که اگر سن‌تان کمی بالاتر برود خواهید داشت، چه می‌تواند باشد؟
یکسری نظریه‌ها وجود دارد که می‌گویند چرا جوان‌ترها ممکن است کارآفرینان بهتری باشند. در این زمینه، دو ایده به ذهن می‌رسد. یکی اینکه افراد جوان ایده‌های ویرانگر بیشتری دارند، چون کمتر زیر بار الگوهای موجود یا روش‌های استاندارد انجام کارها می‌روند. در نتیجه، برای به سرانجام رساندن ایده‌های جدید و متحول‌کننده، در موقعیت بهتری قرار دارند. ایده دوم این است که جوان‌ها زمان و انرژی بیشتری دارند. راه‌اندازی یک کسب‌وکار سفری طاقت‌فرسا است که جوان بودن می‌تواند از این لحاظ یک مزیت باشد.

برای بررسی این موضوع، چگونه به موضوع سن پرداختید و استارت‌آپ‌های به سرعت در حال رشد را از هر کسب‌وکار دیگری جدا کردید؟
برای ارائه یک پاسخ سیستماتیک به این سوال، کاری که من و همکارانم انجام دادیم، استفاده از مجموعه داده‌های اداری محرمانه‌ای بود که دولت آمریکا در اختیار ما قرار داد تا در مورد جمعیت کارآفرینان در آمریکا مطالعه کنیم و به یافته‌های واقعی برسیم.

جالب‌ترین نتایجی که به آن دست یافتید کدامند؟ مثل عددهای جادویی که انتظارش را نداشتید؟
در بین کل کارآفرینان در آمریکا، بین سال‌های ۲۰۰۷ و ۲۰۱۴، میانگین سنی که به آن رسیدیم، ۴۲ سال بود. اکثر این کارآفرینان کسب‌وکارهای کوچکی مثل خشکشویی و رستوران راه‌اندازی کرده‌اند که قصد خاصی هم برای تبدیل آن به یک سازمان بزرگ ندارند. برای تغییر جهت تمرکزمان بر استارت‌آپ‌های تکنولوژی پیشرفته که نمونه‌های ایده‌آل‌تری از استارت‌آپ‌ها در ذهن ما هستند، صنایع تکنولوژی پیشرفته و نیز شرکت‌هایی را که تحت حمایت صندوق‌های سرمایه‌گذاری هستند، بررسی کردیم. در اینجا، میانگین سنی بالاتر و ۴۳ سال بود. سپس، وقتی بر منطقه‌های کارآفرینی مثل سیلیکون ولی یا حتی بوستون زوم کردیم، به این نتیجه رسیدیم که میانگین سنی همچنان اوایل ۴۰سالگی است.

در تحقیقی که انجام دادید، به یک میانگین آماری برای ایجاد شرکت‌های موفق رسیدید. می‌توانید آن را در میان بگذارید؟
مساله واقعی در اینجا موفق‌ترین کارآفرینان است. ممکن است بالاترین نقطه نمودار، جایی باشد که کارآفرینان جوان‌تر در آن می‌درخشند. ما استارت‌آپ‌هایی را که سریع‌ترین رشد را در آمریکا دارند و از نظر رشد اشتغال طی پنج سال، جزو ۱/ ۰ درصد برترین‌ها هستند، بررسی کردیم. در آن منطقه مورد بررسی، میانگین سنی بالاتر از ۴۵ سال بود. وقتی تعریف‌مان را از موفقیت تغییر دادیم (یعنی عرضه اولیه سهام یا ادغام با یک شرکت دیگر)، میانگین سنی همچنان همان ۴۰ سالگی بود. بنابراین، این نتیجه به‌طور مستمر به دست می‌آمد که احتمال موفقیت کارآفرینی با بالا رفتن سن، بیشتر می‌شود.

تحقیق شما به جزئیات دیگری در مورد رابطه سن و کارآفرینی دست یافته است. در مورد آن توضیح می‌دهید.
فکر می‌کنم سوالی اساسی که در اینجا مطرح می‌شود این است که محرک اثر سن چه چیزی است؟ چون سن بازتاب‌دهنده مسائل بسیار متعددی در زندگی است. می‌دانیم که با بالا رفتن سن، مزیت‌های زیادی ایجاد می‌شوند؛ مثل ارتباطات اجتماعی، ثروت مالی و سرمایه انسانی که از کار کردن در شرکت‌های مختلف به وجود می‌آید.

تجربه گذشته، بهترین توضیح برای ارتباط بین سن و موفقیت کارآفرینی است. هر چقدر یک فرد سال‌های بیشتری را در یک صنعت می‌گذراند، احتمال موفقیت عملکرد آینده شرکتی که در آن صنعت تاسیس می‌کند، بیشتر می‌شود.

استارت‌آپ‌ها اغلب توسط تیم‌ها تاسیس می‌شوند تا یک فرد. آیا به روند مشخصی بین تیم‌های موسس رسیدید؟
این یک حوزه جاافتاده و پخته برای تحقیق کردن است. ما میانگین سنی را در یک تیم موسس بررسی کردیم. اما یکسری حوزه‌ها هستند که با توجه به تنوع سنی در یک تیم کشف می‌شوند. شما می‌توانید زاکربرگ‌ها و شریل سندبرگ‌ها (مدیر ارشد عملیاتی و عضو هیات مدیره فیس‌بوک) را در یک تیم داشته باشید. یعنی یک کارآفرین خیلی جوان و شاید یک مدیر با سن بیشتر تا بتواند توازن را در تیم ایجاد کند. البته چنین حکایت‌هایی را هنوز به‌طور مستقیم مورد آزمایش قرار نداده‌ایم.

ممکن است زاکربرگ و گیتس استثناهای این قانون باشند، اما تحقیق شما کمی دقیق‌تر به این موضوع نگاه می‌کند؛ اینکه موفقیت این افراد را باید در کل مسیر کاری آنها بررسی کرد.
درست است. اولین نکته این است که وقتی زاکربرگ‌ها و گیتس‌های دنیا را در نظر می‌گیرید، در واقع نمونه‌هایی را که رسانه‌ها دوست دارند دائم نشان دهند، گلچین می‌کنید. وقتی این افراد و تاریخچه کاری‌شان را نگاه می‌کنیم، شواهدی نشان می‌دهند که آنها با گذشت زمان به‌عنوان عاملان و کارآفرینان شرکت‌هایی واقعی، عملکردشان بهتر شده است. یعنی حتی در این مثال‌ها هم، دلایلی وجود دارد که بگوید سن همچنان برای کارآفرین بهتر شدن، یک مزیت است.

یعنی این‌طور نیست که کار مارک زاکربرگ در ۱۹ سالگی به اوج رسید، یا استیو جابز در ۲۱ سالگی شاهکار کرد. همه کارهای مهم جابز بعد از ۲۱ سالگی او بود. ایلان ماسک هم همه کارهای مهمش را بعد از تاسیس تسلا انجام داد.
دقیقا. و ما می‌خواهیم این پیام را منتقل کنیم که بعضی ایده‌ها نمی‌توانند بیش از این منتظر بمانند. تاسیس شرکت در ۱۹ سالگی توسط زاکربرگ، بهترین زمان برای انجام این کار بود. منظور ما این نیست که باید صبر کنید تا ۴۵ ساله شوید و بعد کارآفرین باشید. ما فقط تلاش می‌کنیم به این نکته کلی برسیم که ارتباط بین کارآفرینی و بالا رفتن سن، یک ارتباط واقعا قوی است.

در موسسه وارتون یک اتفاق عادی و متداول این است که ببینیم دانشجوها یا حتی دانش‌آموزان دبیرستانی اقدام به تاسیس استارت‌آپ کرده‌اند. تحقیق شما چه اطلاعاتی به ما می‌دهد تا به این افراد جوان در مورد کارآفرینی بیاموزیم؟ ما نباید آنها را دلسرد کنیم، اما آیا نتایج این تحقیق، پیام ما را تغییر می‌دهد؟
برای محصلان نشانه‌های زیادی وجود دارد، مثل ما استادان وارتون و نیز سیاست‌گذاران. چطور می‌توانیم کارآفرینی را ارتقا دهیم؟ دانشگاه‌هایی که کارآفرینی تدریس می‌کنند، سعی می‌کنند دانشجوها را به راه‌اندازی شرکت‌های جدید تشویق کنند، در حالی که آنها هنوز دانشجو یا در آستانه فارغ‌التحصیلی هستند. شاید این مدل اشتباه باشد، چون چیزی که نتایج عمدتا به ما نشان می‌دهند، عدم کارآیی ورود جوانان کم‌سن به عرصه کارآفرینی است. این یک اقدام شغلی نابالغ است، چون اگر قبل از تاسیس شرکتی برای خودشان، به تجربیات بیشتری در یک صنعت خاص دست یابند، شانس موفقیت آنها بیشتر می‌شود. همه ما می‌خواهیم بدانیم چطور کارآفرینی را بهتر ارتقا دهیم. بهتر است دانشجوها را تشویق کنیم قبل از جهش به درون بنگاه‌های خودشان، به تجربیات مرتبط دست یابند.

همچنین به نظر می‌رسد وقتی جوان‌تر هستید و در یک استارت‌آپ شکست می‌خورید، پایان داستان شما نیست و نقطه اوج شما ممکن است هنوز نرسیده باشد.

دقیقا همین طور است. باید بررسی کنیم آیا واقعا منطقی است که سعی کنیم و سپس شکست بخوریم و ببینیم آیا این شکست خوردن‌ها واقعا کمک می‌کنند که کارآفرین بهتری شویم؟
آیا امیدی دارید که این تحقیق بر بنیان‌گذاران شرکت‌ها و همچنین سرمایه‌گذاران اثر بگذارد؟ شما اشاره کردید که سرمایه‌گذاری‌های خطرپذیر معمولا جوان‌ها را مد نظر دارند و تحقیق شما نشان می‌دهد که این رویکرد چندان هم درست نیست.

کاری که اول از همه انجام دادیم، بررسی سرمایه‌گذاران خطرپذیر و پرتفوی شرکت‌های آنها بود. سپس بنیان‌گذاران شرکت‌هایی را که از این سرمایه‌ها استفاده کرده‌اند بررسی کردیم تا ببینیم آیا سوگیری نسبت به سن در سرمایه‌گذاران اثر داشته یا نه. پاسخ مثبت بود. در میان سه شرکت سرمایه‌گذار که مورد مطالعه قرار دادیم، بیشتر سرمایه‌گذاری‌ها معطوف کارآفرینان جوان‌تر بود.

در اینجا دو اتفاق می‌تواند تاثیرگذار باشد. یکی اینکه ممکن است اطلاعات آنها کم باشد. شاید آنها نمی‌دانند بالاتر بودن سن یک مزیت برای کارآفرینی است. حالا اطلاعات آنها بیشتر شده است. اتفاق دوم هم تفاوت کمتری با اولی دارد. آنها ممکن است بدانند ماجرا چیست، اما در ضمن می‌دانند که قدرت خرید در برابر کارآفرینان جوان بالاتر است و یک سوگیری آگاهانه نسبت به آن دارند.

در واقع مشخص نیست چرا و چگونه سرمایه‌گذاران اثر سن را در کارآفرینی مد نظر قرار می‌دهند، اما سوگیری آنها نسبت به کارآفرینان جوان‌تر غیر قابل انکار است.

امیدوارید چه چیزی از تحقیق شما عاید متخصصانی شود که در اواسط یا اواخر مسیر شغلی خود هستند و به کارآفرینی فکر می‌کنند؟
این نکته بسیار مهمی است. من با دانشجویان MBA زیادی که در اوایل ۴۰ سالگی یا اواخر ۳۰ سالگی خود هستند، گفت‌وگو کرده‌ام و از خیلی از آنها شنیده‌ام که دیگر برای کارآفرین شدن دیر شده است. قصد ما این است که این فکر را از آنها دور کنیم، چون تحقیق کرده‌ایم و به این نتیجه رسیده‌ایم که در واقع آنها الان در بهترین موقعیت و سن برای تاسیس شرکت‌های جدید هستند.

مسیر آینده این تحقیق به کجا می‌رسد؟
یکی از تحقیقاتی که همین الان در حال انجام آن هستیم، در مورد مهاجرت است. نقشی که کارآفرینان در آمریکا ایفا می‌کنند و از طریق ایجاد بنگاه‌های جدید اشتغال‌زایی می‌کنند و همچنین امکانی که مجموعه داده‌ها در سطح جمعیت برای ما فراهم می‌کنند تا این موضوع را به شکلی جامع بررسی کنیم، ما را به وجد می‌آورد. ما می‌خواهیم کارآفرینان مهاجر و نقش آنها در ایجاد اشتغال در اقتصاد آمریکا را مورد بررسی قرار دهیم.
 
۴۰ سالگی؛ بهترین سن برای کارآفرینی
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv